.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

۵ مطلب با موضوع «نهج البلاغه از نگاه دانشمندان» ثبت شده است

نهج البلاغه از منظر فرزانگان

براى آشنایى بهتر با ویژگى ها و ابعاد گوناگون نهج البلاغه، تأمل در اظهارنظر پژوهش گرانى که با تخصص ها و علایق گوناگون به این کتاب مراجعه کرده و بلندترین افکار و عالى ترین اندیشه ها را در موضوعات مورد نظرشان در این کتاب یافته و زبان به تجلیل و توصیف نهج البلاغه گشوده اند، راهنمایى درخور توجه است.

شریف رضى به جهت دیدگاه عرفانى و ذوق ادبى سرشارش، شیفته کلمات فصیح و بلیغ مولاى متقیان شد و به جمع آورى سخنان حضرت همت گماشت. از آن پس تاکنون طى قرون متمادى، دانشمندان، ادیبان، فیلسوفان، عارفان و مصلحان اجتماعى نهج البلاغه را هماره مدنظر قرار داده اند. ایشان مسائل ارزنده علمى، قطعات درخشان ادبى، معارف الهى، حقایق خداشناسى، شیوه صحیح حکومتدارى و اندیشه سیاسى اسلامى را از این صحیفه جامع به دست آورده و آن را بهترین دستور براى دست یابى بشر به سعادت دنیا و آخرت یافته اند.

برخى از دانش پژوهان شیعى و سنى و خاورشناسان در تجلیل از نهج البلاغه، به نظم و نثر، سخنانى شنیدنى گفته اند که در این مقام برگزیده اى از آن گفته ها را مرور مى کنیم: ابوالحسن على بیهقى "565 ق"، صاحب شرحى بر نهج البلاغه، مى نویسد:

هذَا الْکِتابُ النَّفِیسُ مَمْلُوءٌ مِنْ ألْفاظٍ یَتَهَذَّبُ بِهَا الْمُتَکَلَّمُ و یَتَدَرَّبُ بِهَا الْمُتَکَلِّمُ، فِیه مِنَ الْقَوْلِ أَحْسَنُهُ، وَ مِنَ الْمَعانِى أَرْصَنُهُ، کَلامٌ أَحْلى مِنْ نِغَمِ الْقِیانِ، وَ أَبْهى مِنْ نِعَمِ الْجَنانِ... هُوَ کَلامٌ إِذَا ألْحَظَهُ الطَّرْفُ رَأى حَقَائِقَ الْعِلْمِ الْمَکْنُونِ وَ إِذا تَصَفَّحَهُ الْخاطِرُ جَنى ثَمَراتَ السِّرِّ الْمَخْزُونِ.... [ ر.ک: بیهقى، على بن زید، معارج نهج البلاغه، ص 99 و 3.]

قطب الدین راوندى "573 ق" در شرح نهج البلاغه مى گوید: هُوَ کَلامٌ عِنْدَ أَهْلِ الْفَطِنَةِ وَالنَّظَرِ، دُونَ کَلامِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ فَوْقَ کَلامِ الْبَشَرِ...؛ [ راوندى، قطب الدین، منهاج البراعه، ج 1، ص 4.] ''سخن على "ع" در نزد مردم صاحب نظر و هوشمند از کلام خدا و رسول پایین تر و از کلام بشر بالاتر است.''

قطب الدین کیدرى که در قرن ششم هجرى کتاب حدائق الحقائق فى فسر دقائق افصح الخلائق را نگاشت، مى نویسد:

لَعَمْرِى إِنَّه الْکِتابُ الَّذِى لاَیُدَانِیهِ فى کَمَالِ الفضل کِتَابٌ... وَ هُوَ مُحجِرُ عُیُونِ الْعُلُومِ، وَ فِى خِلَالِ الْکُتُبِ کَالْبَدْرِ بَیْنَ النُّجُومِ، ألْفاظُهَ عِلْویَّةٌ عَلَویِّةٌ و مَعَانِیَهُ قُدْسِیَةٌ نَبَویِّةٌ، وَ هُوَ عَدِیُم الْمِثْلِ وَالنَّظِیرِ.... [ کیدرى، قطب الدین، حدائق الحقائق فى فسر دقائق افصح الخلائق، ج 1، ص 86.]

ابن ابى الحدید معتزلى "655 ق"، مورخ و شاعر معروف عرب و شارح نهج البلاغه، اظهار مى نماید:

وَ أَمَّا الفَصَاحَةُ فَهُوَ "ع" إمَامُ الْفُصَحَاءِ، وَ سَیِّدُ الْبُلَغَاءِ، وَ فِى کَلامِهِ قِیلَ: دُونَ کَلامِ الْخَالِقِ، وَ فَوقَ کَلامِ الْمَخْلُوقِینَ. وَ مِنْهُ تَعَلّمَ النَّاسُ الخِطابَةَ وَ الْکِتابَةَ...؛ [ ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 42.] ''امام على "ع" پیشواى سخنوران و پیشتاز رساسخن گویان است. کلام او را به حق، فروتر از کلام خالق و فراتر از کلام مخلوق دانسته اند. گویندگان، آیین سخنورى و نویسندگان، اسلوب نویسندگى را همه از او آموخته اند.''

نهج ‏البلاغه گنجینه عظیمى است که به این سادگى حتى به موجودیت آن نمى ‏شود دست‏یافت و آن را فهمید و بعد از اینکه چنین موجودى را شناختیم نوبت کار اصلى یعنى بهره‏بردارى است . ما هنوز موجودیت نهج‏البلاغه را هم نشناخته‏ایم، البته بسیارى از منابع غنى اسلامى نیز همین وضعیت را دارند، اما نهج‏البلاغه با رتبه و پایه والایى که دارد در حقیقت‏یک استثنا است که باید به صورت یک گنجینه استثنائى با آن برخورد کرد .



1. ابن ابی الحدید می‌گوید:
«انّ سطراً واحداً من نهج البلاغه یساوی ألف سطر من کلام ابن نباته و هو الخطیب الفاضل الذی اتّفق الناس علی أنه أوحد عصره فی فنّه»؛[1]
یک سطر از نهج البلاغه برابر با هزار سطر از کلام ابن نباته است که به اتفاق دانشمندان خطیبی فاضل و در فن خود یگانه عصر خویش بوده است.
2. دکتر زکی مبارک می‌گوید:
«لامفرّ من الإعتراف بإنّ نهج البلاغه له اصول و الّا فهو شاهد علی أن الشیعه کانوا من أقدر الناس علی صناعه الکلام البلیغ»؛[2]
چاره‌ای نیست جز این که باید اعتراف کنیم نهج البلاغه اصالت دارد و از اصلی معتبر نقل شده است و گرنه باید بگوییم، شیعه تواناترین مردم جهان در ساختن کلام بلیغ است.
3. شیخ محمود شکری آلوسی می‌گوید:
«هذا کتابن قد استودع من خطب الإمام علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ ما هو قبس من نور الکلام الإلهی و شمس تضیء بفضاحه المنطق النبوی»؛[3]
این کتاب نهج البلاغه که حاوی خطبه‌های امام علی بن ابیطالب است، پرتوی از نور سخن الهی دارد، و خورشیدی است که با فصاحت منطق نبوی می‌درخشد.
4. باز آلوسی می‌گوید:
«انّه قد اشتمل علی کلام یخیل أنه فوق کلام المخلوقین، دون کلام الخالق، عزّوجلّ قد اعتنق مرتبه الأعجاز و ابتدع ابکار الحقیقه و المجاز»؛[4]
نهج البلاغه مشتمل بر خطبه‌های امیر المؤمنین است که فوق سخن مخلوق و دون سخن خالق است، نزدیک به مرتبه اعجاز دارد و مبتکر طرق حقیقت و مجاز است.
5. استاد محمد حسن نائل مرصفی می‌گوید:
«نهج البلاغه ذلک الکتاب الذی أقامه الله حجه واضحه علی أن علیّاً کان أحسن مثال حیّ لنور القرآن و حکمته، و علمه و هدایته و اعجازه و فصاحته. اجتمع لعلی فی هذا الکتاب ما لم یجتمع لکبار الحکماء و افذاذ الفلاسفه و نوابغ الربانیین من آیات الحکمه السابغه و قواعد السیاسه المستقیمه»؛[5]
نهج البلاغه، ‌مثال زنده‌ای است برای نور و حکمت و علم و هدایت و اعجاز و فصاحت قرآن، این کتاب حاوی حکمتهای عالی، ‌قوانین سیاسی و مواعظ درخشانی است که در کتابهای بزرگان حکما و فلاسفه و نوابغ دیده نمی‌شود.
6. شیخ ناصیف یازجی می‌گوید:

. بنیانگذار جمهورى اسلامى حضرت امام خمینى (ره) در وصیتنامه الهی سیاسی خود می فرمایند:
ما مفتخریم که کتاب نهج‏البلاغه که بعد از قرآن، بزرگترین دستور زندگى مادى و معنوى و بالاترین کتاب رهایى بخش بشر است و دستورات معنوى و حکومتى آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ماست.(1)
و در پیام دیگرى آن را شفاى دردهاى فردى و اجتماعى دانسته و آن را اقیانوسى معرفى مى‏نماید که هر دانشمندى در آن فرو رود غرق مى‏شود.(2)
2. مقام معظم رهبرى حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله‏العالى) می فرماید:
نهج‏البلاغه گنجینه عظیمى است که به این سادگى حتى به موجودیت آن نمى‏شود دست‏یافت و آن را فهمید و بعد از اینکه چنین موجودى را شناختیم نوبت کار اصلى یعنى بهره‏بردارى است . ما هنوز موجودیت نهج‏البلاغه را هم نشناخته‏ایم، البته بسیارى از منابع غنى اسلامى نیز همین وضعیت را دارند، اما نهج‏البلاغه با رتبه و پایه والایى که دارد در حقیقت‏یک استثنا است که باید به صورت یک گنجینه استثنائى با آن برخورد کرد .
این کتاب وقتى در کنار قرآن قرار گیرد یقینا تالى قرآن است، یعنى ما دیگر کتابى نداریم که داراى این حد از اعتبار و جامعیت و قدمت‏باشد، لذا احیاى نهج‏البلاغه تنها وظیفه شیعیان نیست، بلکه وظیفه همه مسلمانان است، همه مسلمانان به عنوان احیاى یک میراث بى‏نظیر اسلامى باید نهج‏البلاغه را زنده کنند . و این احیا نه فقط به معناى کثرت چاپ - که خوب زیاد هم چاپ شده - بلکه به معناى تحقیق در آن است، همچنانکه روى قرآن کریم تحقیق شده، تفسیرهاى زیادى نوشته شده است، روى نهج‏البلاغه هم باید این تحقیقات انجام گیرد، همان طورى‏که قرآن خوانده مى‏شود نهج‏البلاغه هم باید خوانده شود چون تالى قرآن است، همان طورى که مسلمانها خودشان را موظف مى‏دانند که با قرآن انس پیدا کنند و ندانستن قرآن را براى خود نقص مى‏شمارند، ندانستن نهج‏البلاغه هم باید نقص به حساب بیاید .
نکته دیگرى که در اینجا فوق‏العاده مهم است و به نظر من تکلیف همه ما است، این است که ما موقعیت صدور این سخنان و احوال گوینده آنها را به خوبى بشناسیم و بدانیم که این آگاهى و شناخت‏براى درمان بسیارى از بیمارى‏هاى جامعه ما شفایى عاجل است زیرا وقتى گوینده این سخن‏ها را مورد مطالعه قرار مى‏دهیم مى‏بینیم یک انسان عادى نیست‏بلکه دو خصوصیت دارد که سخن او را، به اهمیت فوق‏العاده‏اى مى‏رساند . آن دو خصوصیت، حکمت و حاکمیت اوست، على (ع) اولا یک حکیم است از آن کسانى که «یؤتى الحکمه من یشاء» . حکمت الهى به او داده شده، جهان و انسان و حقایق آفرینش و دقایق هستى را مى‏شناسد، حکیم یعنى به حقایق جهان واقف است، حالا به عقیده کسانى که او را امام معصوم مى‏دانند، به الهام من الله، و به عقیده آنهایى که او را معصوم نمى‏دانند به تعلیم از پیغمبر و از اسلام . بهرحال در اینکه یک انسان بصیر و حکیمى است از نوع حکمت پیغمبران، که به حقایق آفرینش و آنچه در گنجینه‏هاى خداوند است آشنا است کسى تردید ندارد .

نهج البلاغه در کلام رجال اندیشه

در امثال و حکم عربى شهرت دارد که کلام الملوک، ملوک الکلام ، این سخنى به غایت‏حکیمانه است، نهج‏البلاغه مولا امیرالمؤمنین(ع) که الحق اخ القرآن نام گرفته نیز مصداق عالى این سخن حکمت‏آمیز است، زیرا از زبان و قلم بزرگ مردى تراویده که در جهان سخنورى یگانه بوده کلامش سرآمد کلام‏هاست از همین روى درباره این اثر جاودانه گفته‏اند فوق کلام المخلوق و دون کلام الخالق .
آرى، امام مؤمنان در عرصه سخنورى گوى سبقت از همگان ربوده و توسن بلاغت را در میدان فصاحت‏بى‏مهابا تازانده و هیچ کسى یاراى هماوردى با او را ندارد، و نه تنها هم کیشان امام متقین بر بى‏رقیبى وى اذعان دارند، بلکه سخنوران غیر مسلمان هم بر این امر گواهند، و جز این نیست که کلام امام على (ع) مؤید از جانب حق است و از زبان و قلمى تراویده که در شهر علم نبى (ص) بوده است .
خوش‏تر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
در ابتدا جهت تیمن به ذکر بیاناتى از بنیانگذار جمهورى اسلامى حضرت امام خمینى (ره) مى‏پردازیم:
ما مفتخریم که کتاب نهج‏البلاغه که بعد از قرآن، بزرگترین دستور زندگى مادى و معنوى و بالاترین کتاب رهایى بخش بشر است و دستورات معنوى و حکومتى آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ماست . (1)
و در پیام دیگرى آن را شفاى دردهاى فردى و اجتماعى دانسته و آن را اقیانوسى معرفى مى‏نماید که هر دانشمندى در آن فرو رود غرق مى‏شود . (2)
سخنوران و دانشى مردان عرب به حکم همزبانى اولین کسانى‏اند که حلاوت این اثر ماندنى را چشیده‏اند:
سیدرضى که خود همت‏به جمع‏آورى این اثر سترگ گماشته و با نهج‏البلاغه جاودانه شده و همچون قطره‏اى که خود دریا شده مى‏نویسد:
جویندگان و سود برندگان از آن زیاد است و این به دلیل گران سنگى و قدر و منزلت این کتاب در فراهم داشتن شگفتى‏هاى سخن‏ورى و زبان‏آورى اوست . (3)
عبدالحمید کاتب از سخنوران بزرگ عرب در عهد مروان، چشمه جوشا مکتب ادبى خود و سبب نویسندگى اش را حفظ خطبه‏هایى چند از نهج‏البلاغه مى‏داند .
هفتاد خطبه از خطبه‏هاى على (ع) را حفظ کردم و پس از آن ذهنم جوشید که جوشید» . (4)