.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

پند های کوتاه از نهج البلاغه(3)

خشنودى از کار بدکاران

الراضى بفعل قوم کالداخل فیه معهم. و على کل داخل فى باطل اثمان اثم العمل به و اثم الرضى به.

ح/ 154

ترجمه: هر کس که به کار گروهى از مردم خرسند باشد، مانند آن است که در آن کار، با آنها همراهى کرده است، و هر کس که در کارى نادرست همراهى کند، براى او دو گناه خواهد بود: گناه همکارى در آن کار نادرست، و گناه رضایت دادن به انجام آن.

شرح: اسلام، دینى است که پیروان خود را، همواره از زندگى کردن در حصارهاى خلوت و تنهائى و به سر بردن در چهار دیواریهاى در بسته، باز می ‏دارد. و در مقابل، همه را به زندگى اجتماعى دعوت مى‏کند. براى یک چنین زندگى اجتماعى برادرانه‏یى، که در آن همه نسبت بیکدیگر وظایف و مسئولیتهایى دارند قوانین کاملى نیز قرار داده، که جلوه‏هاى گوناگون آن، در تعالیم درخشان اسلامى دیده می ‏شود.

بر اساس این قوانین، خوب بودن و خوب زیستن، تنها این نیست که ما، خود را از همه کنار بکشیم، و در خلوت و تنهایى مشغول عبادت شویم و کارى به کار دیگران و سایر افراد جامعه نداشته باشیم. چه، در این صورت، حتى اگر هیچ گناهى از ما سر نزند، باز در گناهى که دیگران، در کنار ما و مقابل چشمان ما انجام مى‏دهند، شریک و سهیم خواهیم بود. به بیان دیگر، یک مسلمان مومن و واقعى، نباید در برابر کارهاى باطل و نادرست دیگران نیز، ساکت بنشیند و هیچ اقدامى نکند. چون این سکوت، دلیل آن است که او، با انجام آن کارهاى باطل مخالفتى ندارد و کسى که مخالف امرى نباشد، بطور طبیعى، به انجام آن امر، رضایت داده است. و راضى بودن به انجام کار دیگران نیز مانند آن است که خود او هم در آن کار، شرکت و دخالت داشته است.

از این روست که امام علیه‏السلام مى‏فرماید: مسلمان مومن حق ندارد ساکت بنشیند و شاهد و تماشاگر کارهاى باطل دیگران باشد. چون در آنصورت، از او دو گناه سر زده است. یک گناه همان رضایت دادن به انجام آن کار است، و گناه دیگر آن است که با چنین رضایتى، خود او نیز، در آن کار نادرست بصورت همکار و همراه درآمده و در حقیقت مثل آن است که خود نیز، در انجام آن گناه، شرکت و همکارى داشته است.

لزوم شناخت رفیق راه و همسایه

سل من الرفیق قبل الطریق و عن الجار قبل الدار.

نامه/ 31

ترجمه: پیش از آنکه درباره راه بپرسى، درباره «رفیق راه» بپرس، و پیش از آنکه «خانه» انتخاب کنى درباره «همسایه» پرس و جو کن.

شرح: بر اساس این فرمایش امام علیه‏السلام، در زبان فارسى هم ضرب‏المثلى رواج یافته است که مى‏گوید: «بگو رفیقت کیست، تا بگویم چگونه آدمى هستى». و شاعرى، همین معنى را به شعر درآورده است: تو، اول بگو: با کیان زیستى؟        پس آنگه، بگویم که: تو، کیستى!

سخن امام، این هشدار را می ‏دهد که: انسان باید دقت کند و هنگام سفر، از رفیق راه و همسفر بد و فاسد، پرهیز و دورى جوید، و همچنین هنگام انتخاب خانه، مراقبت کند، تا با اشخاصى نادرست و گمراه، همسایه نشود. زیرا، همسفر فاسد و همسایه گمراه، علاوه بر زیانها و ناراحتیهایى که تولید مى‏کنند، بر اثر همراهى و همنشینى و معاشرت پى در پى، در روحیه انسان، تاثیر بد مى‏گذارند. و چه بسا که انسان پس از مدتى معاشرت با افراد گمراه و فاسد، خود نیز، اندک اندک و ندانسته، به فساد و گمراهى کشیده می ‏شود. به همین دلیل، ما باید مراقب باشیم و در هر کارى که انجام مى‏دهیم، با کسانى همراهى و همفکرى کنیم که مطمئن باشیم درستکار و با ایمان و پاک و نیک کردارند.

این سخن، می ‏تواند ما را، در این جهت نیز راهنمائى کند که: هرگاه در انتخاب راهى و انجام کارى دچار شک و تردید شدیم، یا اگر دیدیم که خودمان، قادر به انتخاب راه درست نیستیم، بهتر است پیش از آنکه با چشم بسته به راهى برویم یا شروع به کارى کنیم، افراد دیگر را در نظر بگیریم. یعنى ببینیم کسانى که عقل و درایت و ایمان و پارسایى آنها ثابت شده است، چه کار می ‏کنند و از کدام راه می ‏روند، تا ما نیز همان راه را در پیش گیریم. به این ترتیب، علاوه بر آنکه به گمراهى و فساد دچار نمی ‏شویم، از وجود همراه و همنشین خوب هم بهره‏مند می ‏گردیم.

خودرایى و مشورت

من استبد برایه هلک و من شاور الرجال شارکها فى عقولها.

ح/ 161

ترجمه: شخص خود راى به هلاکت مى‏رسد، و کسیکه با مردان برجسته و اندیشمند مشورت کند، در عقل آنها شریک می ‏شود.

شرح: کسیکه در همه کارها، تنها عقیده و نظر خود را درست مى‏داند و به راى و عقیده هیچ کس دیگر، اهمیتى نمی ‏دهد، بیش از هر کس، به خودش ظلم مى‏کند. هیچکس نیست که همه چیز را بداند و براى همه مسائل و مشکلات، راه حلهاى درست و منطقى و قابل اجراء پیدا کند، و هر کس، هر اندازه هم که عاقل و دانشمند باشد، باز با مسائلى روبرو خواهد شد، که راه حل درست و عملى آنها، به فکرش نخواهد رسید. در چنین حالى، اگر شخصى، خود راى باشد و جز عقیده خود، عقیده هیچکس را نپذیرد، بطور مسلم، در حل مسائل، به راههاى غلط مى‏رود، و چه بسا دچار اشتباهاتى می ‏شود که حتى زندگی ‏اش را به خطر مى‏افکند و او را به هلاکت و نیستى مى‏کشاند.

اما کسیکه تنها به عقیده خود اتکاء ندارد، و در مسائل گوناگون، مشورت مى‏کند، به راه سعادت مى‏رود. مخصوصا اگر شخصى، با افراد عاقل و اندیشمند و مردان برجسته مشورت کند، مانند آن است که در فکر و دانش آنها شریک شده، و از عقل و اندیشه هر کدام، براى خود سهمى برداشته است.

وقتى ما، بار سنگینى داریم که نمی ‏توانیم از روى زمین حرکت دهیم، به کمک چند نفر دیگر نیاز پیدا مى‏کنیم. و هنگامى که چند نفر آمدند و به ما کمک کردند، مثل آن است که ما را، در زور بازوى خود شریک کرده‏اند و هر کدام، از قدرت و توانایى خود، سهمى به ما داده‏اند.

در مورد مسائل مربوط به فکر و عقل نیز همینطور است. وقتى با مساله‏یى روبرو مى‏شویم که به تنهایى از حل آن عاجزیم، باید از عقل و اندیشه دیگران هم کمک بگیریم. و در این صورت، مثل آن است که خود را، در عقل و شعور آنها شریک ساخته‏ایم و از نیروى اندیشه و فکرشان، سهمى هم به ما رسیده است.

فضیلت علم بر ثروت

العلم خیر من المال، العلم یحرسک، و انت تحرس المال، و المال تنقصه النفقه و العلم یزکو على الانفاق، و صنیع المال یزول بزواله.

ح/ 147- از فرمایشات امام (ع) به کمیل بن زیاد

ترجمه: دانش، از مال دنیا بهتر است، زیرا دانش نگهبان توست، ولى مال را تو باید نگهبانى کنى. مال دنیا با بخشش کاسته مى‏شود، ولى دانش، بر اثر بخشش، رشد و فزونى مى ‏یابد، و آنچه با مال دنیا ساخته و پرداخته شده و بدست آمده، با تمام شدن مال، از بین مى ‏رود.

شرح: امام علیه‏السلام، بارها در سخنان خود، دانش را با مال دنیا مقایسه فرموده، و همواره دانش را برتر و گرانبهاتر شمرده است. در این کلام ارزنده نیز، امیر مومنان (ع)، از برترى دانش نسبت به مال دنیا سخن مى‏گوید، و در این مورد سه دلیل بیان مى‏فرماید:

اول آنکه: دانش، انسان را از مشکلات زندگى و گرفتاریهاى آخرت نگهدارى مى ‏کند، و از خسارتها و زیانهایى که به سراغ اشخاص جاهل مى‏روند، در امان مى‏ دارد.- ولى مال دنیا، نه تنها نگهبان صاحب خود نیست، بلکه صاحب مال، ناچار است قسمتى از وقت و فکر و نیروى خود را به خاطر نگهدارى مال، از دست بدهد، تا از تلف شدن و از بین رفتن آن جلوگیرى کند.

دوم آنکه: صاحب مال، وقتى مقدارى از مالش را به دیگرى ببخشد، به مقدارى که بخشش کرده است، از مال او کم مى ‏شود. ولى صاحب علم، هر چه از علم خود به دیگران ببخشد، یعنى هر چه علم خود را بدیگران بیاموزد، بر علم او افزوده می ‏شود. چون با هر بار آموزشى که به دیگرى می ‏دهد، خود او نیز ورزیده‏ترمی  ‏شود و در رشته علمى خود، مهارت و تسلط بیشترى پیدا می ‏کند.

سوم آنکه: وقتى مال و ثروت از بین برود، تمام چیزهائى هم که به واسطه آن مال و ثروت ساخته و پرداخته شده و بدست صاحب مال آمده است، از بین خواهد رفت. مثلا اگر کسى مقامى را به خاطر ثروت خود به دست آورده است، یا اگر به خاطر مال خود، بین عده‏اى احترام و اعتبار ظاهرى پیدا کرده است، یا اگر کسانى بخاطر ثروت با او دوست شده و گردش را گرفته‏اند، همینکه ثروت او به هر علتى، از بین برود، مقام و احترام و دوستان او هم از دست خواهند رفت.

در حالیکه آنچه شخص عالم، به خاطر علم خود به دست می ‏آورد، هیچگاه از بین نخواهد رفت، زیرا علمى که باعث بدست آمدن آن چیزها شده، همیشه براى صاحب خود باقى می ‏ماند.

بنیاد نهج البلاغه هیات تحریریه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی