.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

على و دنیا

دنیا و جهان زیباى طبیعت ، آفریده محبوب و پرانعام خداوندى است و انسان فرزند دنیاست و از دامان پربرکتش بهره مى‏برد و به او مهر و عشق میورزد ، انسان پیوند و پیوستى ناگسستنى با دنیا دارد و جهان هم ارتباطى با خدا و این جهان زیبا و منظم و پرفیض نشانه عظمت و یکتائى و مهربانى خداست و آسمانها و زمین و دریاها و کوهها و ابرها و بارانها و گیاهها و بادها همه آیات خدایند و چهره زیباى خدا در گلبرگها و چشمه‏سارها و رودبارها و جنگلها و اندام زیباى پرندگان و چرندگان و ماهیان دریا و در تلألو ستارگان و تابش خورشید و هواى مصفا و بالاخره در چهره انسان متجلى است و این زیبائیها همه از اوست و همه آیات اوست و بر ماست که جهان طبیعت و دنیاى پربهره و گسترده‏اى را که در آن زیست مى ‏کنیم دوست بداریم و از برکتهاى خجسته و نعمتهاى گونه‏گون آن بهره گیریم وزندگانى پاکیزه و رفاه‏آورى را براى خویشتن فراهم آوریم.

قرآن مجید میفرماید :

( بهره خویش را از دنیا فراموش مکن و همچنانکه خداوند به تو احسان کرد تو هم بمردمان نیکى کن و تباهى برمیانگیز که خداوند تبهکاران را دوست نمیدارد ) 1 پس باید از جهان بهره گرفت و از بهره‏هاى آن دیگران را راهنمایى کرد و بهره‏مند ساخت و نباید این جهان پاک و ساده و معصوم را به تباهى کشید و قوانین و سنتهایش را بهم زد و نباید بمردم دنیا که فرزندان جهانند ستم ورزید و دوستى را از خود دور ساخت قرآن مجید ، علیرغم کسانى که خود را از بهره‏هاى دنیا محروم میدارند و خود را از اینهمه فضل و برکت کنار مى‏کشند ، فرمان میدهد که آدمها باید از زیبائیها و بهره‏هاى دنیا بهره گیرند که همه این جلوه‏ها و نعمتها خاص ایمان‏آورندگانست و میفرماید :

( بگو چه کسى حرام کرده است زیورهائى را که خداوند براى بندگانش پدید آورده و روزى‏هاى پاکیزه‏اى که بر ایشان فراهم ساخته است ،

اینها براى کسانى است که بخدا ایمان آورده‏اند ) 2 و باز میفرماید :

( و بخورید آنچه را که خداوند روزى شما ساخته است که حلال و پاکیزه

-----------
( 1 ) 78 قصص
( 2 ) 31 اعراف

است و از نافرمانى خدائى که به او ایمان دارید پروا گیرید ) 1 پس نعمتهاى دنیا ، براى ما و مخصوص ماست و دنیا عزیز است و زیباست و در اختیار ما و ما نباید همچون جوکیان و راهبان ، از دنیا بگریزیم و چون حیوانى بى‏دست و پا بسوراخى بخزیم و درویش مآبانه ، کاسه گدائى بدست گیریم و از کار و کوشش باز مانیم و اینهمه گنجینه‏هاى طبیعت را که براى انسان پدید آمده است معطل گذاریم ولى باید نیروئى را که از این جهان برمیگیریم براى بهبود همه جهانیان بکار بریم و انرژى فراوانى را که از طبیعت کسب میکنیم در راه خدا یعنى راه تعاون و تکامل ، راه مردم ، و راه پرستش خدا و وصول به اهداف والاى انسانى بمصرف رسانیم که مفهوم تقوى همین است و گرنه تباهى و ستم و گناه پدید مى‏آید و نیروها بر ضد خلقها بکار مى‏افتد و یگانگیها و هماهنگیها به بیگانگى‏ها و تبهکاریها مى‏گراید پیامبر میفرماید ( دنیا کشتزار آخرت است ) زیرا کردار ما در اینجهان مایه حیات ما در آنجهان است و دنیا پلکان صعود ما به قله آخرت و پل عبور ما بفراخناى ابدیت است و تا از اینجا مایه نگیریم و با شایسته‏کارى در اینجهان براى خلود در آنجهان تلاش نکنیم به بیهودگى و پوچى گرائیده‏ام آخرت زدگى و دنیا گریزى یک عامل خطرناک انحرافى است که

-----------
( 1 ) 92 مائده

انسانرا چون میوه‏اى خام و بمانند جنین سقط شده بیرون مى‏اندازد و حلاوت و حیاتى به او نمى‏بخشد اشعار صوفیانه و شعارهاى درویش مآبانه ، نغمه‏هائى اهریمنى است که انسان را از تکامل بازمیدارد و از دامان مادر طبیعت بیرون میکشاند و بمرگ و تباهى و سیه‏روزى مى‏اندازد و او را لقمه چربى براى دهان فراخ ستمکاران مى‏سازد على بر خلاف آنچه نره‏گداهاى بیکاره و مفتخوار و انگل بر جامعه و هو حق على‏گویان متکدى و درویشهاى پشم‏آلو و برخى صوفى مآبان آلوده که همگى بدروغ از او دم میزنند و او را فقیر و تارک دنیا میدانند مردى است که بجهان و طبیعت و بهمین دنیا عشق میورزد و مظاهر زیباى طبیعت را که همه آیات خدایند دوست میدارد و با آنها سخن میگوید على دوست ستارگان است و دوستدار چشمه‏سار و نخلستان و کشتزار بحدى که حتى با چاه راز خود را میگوید و انبانى از هسته خرما بدوش میکشد و از دروازه مدینه بیرون مى‏آید و هنگامى که از او میپرسند اینها چیست میفرماید ( نخل انشاء الله ) و این هسته‏ها را میکارد و از چاههاى ژرف عربستان آب میکشد و آنها را آب میدهد و نخلستانها پدید مى‏آورد و در کشتزارها بیل میزند و خودش چاه میکند و قنات پدید مى‏آورد و حتى بحدى نسبت بپول و مال دنیا حساس است که بروزگار خلافت نیمى از وقت خود را در بیت‏المال میگذاراند و شخصا به حسابگرى مى‏پردازد و حساب همه درهمها و دینارها را دارد و

لیست‏هاى حقوق را وارسى میکند و ببرادرش یک درهم اضافى و یک صاع گندم هم نمى‏پردازد و بنماینده‏اش که پول بیت‏المال را بالا کشیده نامه مینویسد و میگوید اگر پولها را پس ندهى با شمشیرم ترا میزنم و به آنکس که از دنیا بدگوئى میکند میتازد و او را سرزنش میکند و بعد بستایش دنیا میپردازد و میفرماید :

( دنیا سراى راستى است براى آنکس که گفتارش را باور دارد ، خانه تندرستى است براى آنکس که واقعیت آنرا دریابد و جهان بى‏نیازى است براى آنکس که از آن توشه برگیرد و سراى پند است براى پند گیران ، دنیا پرستشگاه دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان و فرودگاه الهام خداوند و بازار سوداگرى دوستان خداست که از آن رحمت خدا را بدست آورند و بهشت جاوید را به اختیار گیرند ، پس چه کسى تواند از دنیا بدگوئى کند ) 1 پس دنیا ، پیش درآمد آخرتست و این دو را هرگز از هم جدائى نیست و تا در دنیا نکوشیم و بشایستگى تلاش نکنیم و بتکامل نپردازیم در دیگر سراى سودى و حیاتى نخواهیم داشت ، دنیا سراى آزمایش است و سکوى پرتاب و پرواز به اوج کمال و ابدیت و نردبان معراج بپایگاه پاکى و آسایش و آرامش و پروازگاه روحانى بفراخناى پرصفاى لقاى خداوندى ، بازارى است که سوداگران با ایمان با پرداخت نیروهاى راستین و دریافت علم و ایمان و بکار انداختن توانهاى

-----------
( 1 ) خطبه 126 نهج البلاغه

مادى و فکرى و معنوى خویش به والاترین پایگاههاى رفیع انسانى ارتقاء مى‏یابند و با مردم دوستى و خدمتگرى و فداکارى و گسترش دادگرى و پاکى و شرف و کرامت ، جامعه‏اى برین و امتى نیکبخت و برابر و برادر بوجود مى‏آورند و همه انرژیها و گنجینه‏هاى جهان را براى به زیستى مردمان و تأمین زندگانى پاک مادى و رقاء والاى معنوى و روحى بکار میبرند ولى . . .

ولى دنیا بهنگامى عزیز و شریف و ارجمند و لایق و دوست داشتنى است که وسیله‏اى باشد براى خدمت بمردم و بسط عدل و آزادى و تحکیم بنیانهاى برابرى و صلح و هماهنگى و همگامى و تربیت براى آمادگى زیست جاودانه در جهان دیگر .

ولى اگر این وسیله هدف شد و در برابر آخرت و خدا و مردم قرار گرفت و معبود و محبوب آدمیان گردید و سنگى بزرگ شد در راه تکامل انسانى و آتشى شد خانمانسوز و مردم‏گداز و ستم‏پرداز چنانکه همه هدفهاى عالى انسانى را منکوب و باژگونه ساخت و پولش و مقامش و زیبائیش و لذت گرائیش همه فضائل انسانى را بباد داد و خدا را از یاد برد و خلق خدا را بمرگ و اسارت و کشتار و غارت کشید و همه تعلیمات آسمانى و عواطف انسانى و تعهدات اجتماعى را در لهیب مهیب جاه‏طلبى و برترى‏جوئى و طاغوتگرى و خودبزرگ‏بینى و تجاوز و مال‏اندوزى و جهانخوارى و جنگ‏افروزى و تباهى و شهوت و گناه سوزانید ، آنوقت است که چنین دنیائى زشت است و ناپسند است و پست است و ناچیز است و زهر است و درد است و ننگ است و سیه‏بختى و تیره‏روزى .

اگر دنیا را براى مردم بخواهیم نیکوست و اگر براى خودمان زشت و پلید ، اگر دنیا را پیش‏درآمد آخرت بدانیم عزیز است و محبوب و اگر معاد و اخلاق و خداپرستى و مردم‏دوستى و فضائل و برتریهاى انسانى را فداى او کنیم ، اهریمنى است ناپاک و اژدهائى است قتال و عجوزه‏اى است که عروس هزار داماد است و هر داماد را در حجله عفن و تاریک خود بگور شقاوت سرنگون ساخته است .

اینجاست که على با چنین دنیائى مى‏ستیزد و او را بشکلهاى زشتى ترسیم مى‏کند ، گاهى او را بمارى تشبیه مى‏کند که بظاهر نرم و نگار آئین است ولى زهرى کشنده در زیر دندان دارد و گاهى میگوید دنیا در نظر من پست‏تر از استخوان خوکى است که در دست مردى جذامى باشد و یا از آب دماغ بزى بى‏ارزشتر است و یا چون برگ بى ارجى در دهان ملخى است و اینجاست که مبارزات پى‏گیر على با دنیا بسختى آغاز میشود ، با دنیاى نمرودها و فرعونها و بوسفیانها و معاویه‏ها نه با دنیاى ابراهیم و مسیح و محمد ( ص ) و على و ابوذر دنیائى که انسان را از خدا جدا کند و از آدمیگرى ببرد و به اهریمن سائى برساند ، چنین دنیائى مردود و مطرود على است و درباره‏اش چنین میفرماید :

« اى دنیا از من دور شو که افسارت را بگردنت انداختم و رهایت کردم و از چنگالت بیرون جستم و از بندهاى گرانت رهائى یافتم و از لغزشگاههایت دورى جستم ، کجایند مردمانى که آنها را ببازى گرفتى

و امت‏هائى که بزیورهایت فریبشان دادى ؟ اگر ترا مجسم مى‏یافتم کیفر خدائى را درباره‏ات اجرا میکردم بجزاى آنکه بندگان خدا را به آرزوهاى دراز فریفتى و مردمانى را به پرتگاهها افکندى و زمامدارانى را بنابودى کشاندى و بناگواریهاشان دچار کردى چنانکه راه گریزى در پس و پیش آنها نماند دور است که بتو روى آورم که هر کس پا به لغزشگاههایت گذارد فرو افتاد و کسیکه به امواج خروشانت گرفتار شد غرق گردید و هر کس از بندهایت رهائى یافت پیروز شد و آنکس که از خطر تو سالم ماند از تنگناى زندگانى باکى نداشت و دنیا در برابرش روزى بود که بپایان میرسید از من دور شو ، بخدا سوگند تسلیم تو نمى‏شوم که خوارم سازى و رام تو نمیگردم که بر من افسار زنى ) 1 پس بگفته امام ، دنیا لغزشگاهى است که انسان را از راه خدا و راه کمال بازمیدارد و بازیچه‏ها و فریبندگیهایش او را بخود مشغول مى‏سازد و از خدا و فردایش باز میدارد ، تا آنجا که همه مرزها را مى‏شکند و همه قوانین و فضائل را بدور مى‏اندازد و غولى آدمیخوار و تجاوزگرى ناهنجار کار میشود ،

امام ، با آژیر هراسناکى مردم را از بندگى دنیا باز میدارد و سرانجام دنیا را که مرگى هولناک و کیفرى دردناک است به انسانها

-----------
( 1 ) نامه شماره 45 نهج البلاغه

نشان میدهد و از ناپایدارى دنیا سخن میگوید و دلهاى خفته را بیدار مى‏کند و با گفتارى قاطع چنین میفرماید :

اى بندگان خدا ، شما را سفارش مى‏کنم که دنیا را واگذارید زیرا او شما را واخواهد گذاشت هر چند دورى او را دوست نداشته باشید و پیکرهایتان را خواهد پوساند اگر چه بخواهید همیشه تازه بمانید ،

شما بمانند مسافرى هستید که راهى را مى‏پیمائید و گمان میبرید که بپایانش میرسید و مقصدى را در مییابید ولى در همین تلاش هستید که ناگهان مرگ را درمى‏یابید پس به پیروزیها و نازشهاى دنیائى دل نبندید و بزیورها و بهره‏هایش شادمان نباشید و از گرفتاریها و ناگواریهایش بزارى و لابه نیفتید ، زیرا چیرگى و بالندگیش پایان مى‏یابد و زیبائى و نعمتش پایدار نمى‏ماند و سختى و دردهایش همیشگى نیست هر روزگارى در این دنیا گذرا و هر زنده‏اى در آن ناپایدار است ، آیا آثار گذشتگان براى شما پندى کوبنده نیست و سرنوشت پدرانتان بشما اندرز و عبرتى و بینشى نمى‏دهد ؟ اگر بیندیشید و خرد را بکار برید آیا نمیبینید که گذشتگان بازنگشتند و حاضران باقى نمى‏مانند ؟ آیا نمى‏بینید که مردم دنیا شبانه‏روزها را با حالتى گوناگون سپرى میکنند ؟ برخى میمیرند و بعضى بر آنها میگریند و بعضى بیمارند و برخى از آنها عیادت مى‏کنند و عده‏اى در بستر مرگ جان میدهند مردم در جستجوى دنیایند و مرگ بدنبال آنهاست ، مردم از سرنوشت

خود بیخبرند ولى خدا از کارهاشان بیخبر نیست و آیندگان بدنبال گذشتگان میروند آگاه باشید و چون خواهید بکار زشتى دست زنید ، مرگ را که ویرانگر لذتها و درکوبنده شهوتها و براندازنده آرزوهاست بیاد آرید و از خدا یارى جوئید تا فرمانش را ببرید و نعمت‏هاى بیشمارش را سپاس گوئید ) 1 در اینجا امام ، از دگرگونى دنیا سخن بمیان مى‏آورد ، پیروزى و شکست نعمت و نقمت ، تندرستى و بیمارى ، مرگ و حیات ، سختى و آسایش و این فلسفه ماده و طبیعت است که همیشه بیک حال نمى‏ماند و انسان نمیتواند بجهان دگرگونه تکیه کند و بر این استوانه گردان بماند ، پس باید تکیه‏گاهى والا و پایدار و دگرگون‏ناپذیر براى خود بجوید و بمعنویت گراید و چون بر طبق قانون آفرینش هر عملى را عکس‏العملى است و مرگ آغاز دوران واکنش‏هاست باید بیاد مرگ باشد و از زشتکارى و تباهى بپرهیزد و از خداوند توانا براى پاکى و درستى یارى بخواهد و بدیگر نقش ، امام چهره واقعى دنیا را ترسیم مى‏کند و چنین میفرماید :

( سرچشمه دنیا و رودبار خروشان آن تیره و گل‏آلود است ، کوته‏بینان را بشگفتى مى‏آورد و آزمایش شدگان را به نیستى مى‏کشاند فریبنده‏اى گذراست ، که نورش بخاموشى میگراید و سایه‏اش برچیده میشود و

-----------
( 1 ) خطبه 98 نهج البلاغه

تکیه‏گاهى است که ویران میگردد و هر فرار کننده‏اى که به آن روى آورد و بظواهر فریبایش اطمینان یابد ، دنیا به او لگد میپراند و تیرهایش را بسوى او پرتاب میکند و ریسمانهایش را بگردن مردان مى‏افکند و آنها را به تنگى گور میکشاند ، بخانه ترسناک و جایگاهى که دستاوردهایش را از نیک و بد مى‏نگرد ، آیندگان هم بدنبال گذشتگان میروند و مرگ گریبانگیرشان میشود و بنابودیشان مى‏کشاند ) 1 اینها همه نمودارهاى سیاهى و تکاثف ماده است که چون در برابر معنویت انسان قرار گیرد و از حرکت و تلاش انسانیش بازدارد بناچار در لجن سیاه آبشخور دنیا که همیشه کدر و گل‏آلود است فرو میرود و وجودش رسوب میکند و از حرکت باز میماند و سرانجام بگور سیه‏روزى سرنگون میشود و لجن‏زا و لجن‏زاده میگردد و دیگر پرواز و عروجى ندارد .

دنیا دورانى ناپایدار است و نورهاى فریبایش زود بخاموشى میگراید و سایه‏اى که بر سر مردم میگستراند زود برچیده میشود و تکیه‏گاه ویران‏شده‏اى است که نمیتواند پشتیبان انسان باشد و حیوان سرکشى است که بکسى سوارى نمى‏دهد بلکه لگد مى‏پراند و تیرانداز ماهرى است که نیرومندترین مردان را بخاک مى‏اندازد و با ریسمان سیاه جادوئیش همه را بسراشیبى گور مى‏کشاند قدرتهاى بزرگ جهانى

-----------
( 1 ) خطبه 82 نهج البلاغه

همچون سزارها ، فنیقى‏ها ، اکدها ، آرامى‏ها ، عادها و ثمودها ،

رامسس‏ها ، آتیلاها ، نفرتى‏تى‏ها ، ژرمنها ، ساکسونها ، اسکندرها ،

که براى خود روزى داشتند و سرورى ، بزودى در تاریکى و خاموشى فرو ماندند و با لگد دنیا بژرفاى نیستى سرنگون شدند ولى فرزندان ابدیت که بردگى دنیا را نپذیرفتند همیشه زنده و جاوید ماندند و باز زبان اندرزگوى امام بسخن مى‏آید و دنیادوستان را از پرستش این سراى پرفریب بازمیدارد و چنین مى‏سراید :

« بدنیا چنان بنگرید که پارسایان بدان نگریستند و از آن روى گردانیدند زیرا بخدا سوگند که بزودى ساکنانش را بدور مى‏اندازد و آسایشمندان خوشگذران را بسختى و درد میکشاند ، آنچه از جوانى و توانائى دنیا رفت دیگر بازنمى‏گردد و آینده‏اش ناشناخته و مبهم است ،

شادمانیش با اندوه درآمیخته است و توانمندى مردان بناتوانى و سستى میگراید پس بهره‏هاى فراوانش شما را نفریبد که جز مایه‏اى اندک بهره شما نخواهد شد خداى رحمت آرد بر آنکس که درباره دنیا بیندیشد و عبرت آموزد و بینائى یابد ، زیرا هر چه در دنیا هست بزودى نابود میشود و آنچه در آخرتست همیشه پایدار است ، لحظات معدود عمر پایان مى‏یابد و آنچه در انتظار است فرا میرسد ، و هر آینده‏اى اگر چه بنظر دور آید نزدیک است ) 1

-----------
( 1 ) خطبه 102 نهج البلاغه

پس باید از دیدگاه پارسایان بدنیا نگریست ، همچون سقراط که پابرهنه از کوچه‏هاى آتن میگذشت و دیوژن که به اسکندر گفت از برابرم دور شو تا آفتاب بر من بتابد و بالاتر از همه پیامبران که از گذرگاه دنیا گذشتند و دامان به آلودگیهایش نیالودند بمانند محمد ( ص ) که خوابگاهى نداشت و آثار درشت حصیر بر پشت و پهلویش مى‏افتاد و ماهها بر خانه‏اش میگذشت که دودى از مطبخش بلند نمى‏شد و على که هر چند روز یک قرصه درست نان جوین بدهان نمى‏گرفت و فاطمه که پیراهن کرباسیش را با لیف خرما پینه میکرد و امام سجاد که درباره‏اش گفتند روزى نشد که برایش سفره‏اى بگسترانند و شبى نشد که برایش رختخوابى بیندازند اینها پارسایان دنیا بودند که از تجمل و زیبائى مسخره و فریباى دنیا چشم پوشیدند و به کوخى گلین و پیراهنى کرباسى و خوراکى خشن قناعت ورزیدند و دنیا را براى خود نخواستند و بخاطر آن بجنایت نپرداختند و دیدگاهى والاتر و بالاتر داشتند و افق اعلاى ابدیت را بچشم داشتند و از پشت پرده مردم فریب دنیا ،

تماشاگاه زیباى ابدى را مى‏دیدند و على مردم را بهمان منظر اعلا توجه میداد و آخرت را اگرچه بظاهر دور مینماید نزدیک میدانست و باز امام آژیر خطر را براى دنیاپرستان بصدا درمى‏آورد و میفرماید :

( من شما را از دنیا برحذر میدارم که در دهان دنیاپرستان شیرین و در برابر دیدگانشان خرم است ، در شهوات پیچیده شده و با بهره‏هاى گذرایش خود را بدوستى میزند ، درخشندگیش اندک است

و آرزوهاى زیبا را بچشمها میکشد و بفریبائى خود را زینت میدهد ،

شادمانیش پایدار نمى‏ماند و هیچکس از ناگواریهایش ایمن نیست ،

فریبنده‏اى زیانبخش است ، گذرا و ناپایدار و نابود و ناماندگار است و شکمباره‏اى که پیکرها را میخورد و در شکم خود جاى میدهد ) 1 اگر بخواهیم دنیا را از دیدگاه على بشناسیم کارى دراز و دشوار در پیش داریم و همه‏جا کتاب جاوید على از ناسازگارى دنیا و ناپایدارى آن سخن میگوید و در این باره باید کتابها نوشت و روش على خود بزرگترین درسى است براى ما تا به زر و زیور و جاه و مقام آن فریفته نشویم و سیر فرعون و هامان و قارون را نپیمائیم بلکه على‏وار باشیم و بگوئیم :

( اى دنیا ، دیگرى را فریب ده که من سه‏بار ترا رها کرده‏ام و دیگر راه بازگشتى برایت نیست ) 2

( 1 ) خطبه 110 نهج البلاغه
( 2 ) کلمات قصار شماره 74 نهج البلاغه

منبع: سایت balaghah.net

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی