.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

على و اخلاق

انسان‏سازى ، فردسازى ، خودسازى ، تلطیف و تعدیل غرائز ،مبارزه با تباهى ، رشد و گسترش پاکى ، تحکیم برتریها و بالاخره ایجاد مکتب اخلاق ، از مهمترین ، فورى ‏ترین و ضرورى ‏ترین مواردى است که اسلام به آن عنایتى خاص دارد و قرآن کریم هندسه اخلاق آدمى را بدقیق‏ترین رسمى ، ترسیم فرموده و پیروان خود را برعایت نکات والاى آن برانگیخته و پیامبر اسلام بزرگترین نمونه اخلاقى انسانیت است بدانسان که خداوند درباره‏اش میفرماید ( تو بزرگترین اخلاق را دارائى ) 2

-----------
( 1 ) نامه 62 نهج البلاغه

-----------
( 2 ) سوره قلم

 

پیامبر نمونه والا و مجسم اخلاق قرآنى بود چنانکه همسرش درباره‏اش گفت : ( خلق پیامبر ، همان اخلاق قرآن بود ) و همین دستورهاى علمى و نمودارهاى عملى بود که مدینه فاضله حقیقى نه تخیلى افلاطونى را پدید آورد و امت اسلامى عظیم‏ترین و پاکترین خویها را حائز گردید .

على هم با هندسه اخلاق ، عدالت هستى را در وجود انسانها تجلى داد و خود بزرگترین اخلاق را داشت چنانکه میفرمود :

( من مردم را به کارى نیکو وادار نکردم مگر آنکه خود پیشتر به آنها عمل مى‏کردم و مردم را از کارهاى زشت باز نمى‏داشتم مگر آنکه خود پیشتر از دیگران از آن زشتى‏ها برکنار بودم ) .

و این سخن را جز پیامبران و امامان راستین ما هیچکس در زیر این آسمان نمیتواند ادعا کند ، على در گفتارش همه‏جا از اخلاق سخن میراند تا فرد فرد مردم را بپاکى و درستى بسازد و از اجتماع آنها جامعه‏اى پاک و عادل و راستین بوجود آورد ، على در وصیتى که بفرزندش امام حسن ( ع ) میفرماید و منظورش اندرز همه فرزندان مسلکى اوست دقیق‏ترین مسائل اخلاقى را بصورت نصیحت بیان میدارد و از جمله چنین میفرماید :

دلت را به اندرز زنده بدار و بپارسائى بمیران و به یقین نیرومند ساز و با آگاهى روشن کن و بیاد مرگ خوارش بدار و بقبول نیستى وادارش ، زشتى‏هاى دنیا را به او بنمایان و از یورشهاى روزگار بر کنارش دار و زشتى‏هاى ایام گذران را بر او نمودار کن و داستانهاى پیشینیان را برایش بازگوى و بگو که بر آنها بر اثر تبهکاریهاشان چه گذشته است ، در شهرهاى بازمانده و یادگارهاى ویران و کهنشان سیر کن و ببین که چه کردند و بکجا رفتند و در کجا آرام گرفتند ، آنگاهست که مى‏بینى دوستانشان را گذاشتند و بخانه تنهائى گور فرو رفتند ،تو هم بزودى سرنوشتى بمانند آنها خواهى داشت پس جایگاه خویش را نیکو گردان و آخرتت را بدنیایت مفروش ، آنچه را نمیدانى و بدشواریت مى ‏اندازد مگوى و براهى که از گمراهیش بیم دارى پا مگذار زیرا خوددارى بهنگام سرگردانى بهتر از فرو رفتن در ناگواریهاست مردم را به نیکى وادار کن تا از نیکوکاران باشى و زشتى را با دست و زبانت دور کن و با تلاشى فراوان از تبهکاران کناره گیر ، و در راه خدا از سرزنش ، توبیخ‏گران مهراس و براى حق خود را بگرداب مهالک انداز و در دینت ژرف‏اندیش باش و خویشتن را بسختى عادت ده . . . . . ) 1 و بجاى دیگر هر دو فرزندش حسنین را چنین سفارش میکند :

« شما را و خاندانم را و هر کس که سفارش من به او میرسد ، به پرهیزگارى و نظم در کارها وصیت میکنم ، بین خود را اصلاح کنید که از پیامبر شنیدم اصلاح بین مردمان از همه نمازها و روزه‏ها بهتر است ، خدا را ، خدا را ، به یتیمان روى آورید و دهانشان را بى‏غذا نگذارید و کوچکشان نشمارید ، خدا را ، خدا را ، بهمسایگان نیکى کنید که

-----------
( 1 ) نامه 31 نهج البلاغه

پیامبر آنچنان درباره همسایگان سفارش میفرمود که گمان بردم از یکدیگر ارث میبرند ، خدا را ، خدا را ، از قرآن دورى نکنید و نگذارید دیگران در عمل کردن به آن از شما پیشى گیرند ، خدا را ، خدا را ،نماز را بزرگ شمارید که پایه دین شماست ، خدا را ، خدا را ، بخانه خدا روى آورید و آنرا تنها نگذارید ، خدا را ، خدا را ، در راه خدا جهاد کنید با سرمایه‏ها و جانها و زبانهایتان ، بر شما باد که بیکدیگر به پیوندید و ببخشید و از دورى و ستیز بپرهیزید ، هرگز امر بمعروف و نهى از منکر را ترک نکنید که در اینصورت تبهکاران بر شما چیره میشوند و دعاهایتان پذیرفته نمى‏شود ) 1 و در سخنانى کوتاه چنین میفرماید :

« بخل ننگ است و ترس کاستى است ، تنگدستى زیرک را از بیان دلیل گنگ مى‏سازد ، بینوا در شهر خود تنهاست ناتوانى آفت است شکیبائى دلاورى است ، پارسائى توانگرى و تقوى سپر آتش جهنم است » 2 و باز چنین میفرماید :

« با مردم چنان آمیزش کنید که اگر بمیرید بر شما بگریند و اگر زنده بودید با شما مهربانى کنند ، چون بر دشمن خویش پیروز شدى بشکرانه پیروزیت بر او ببخشاى » 3

-----------
( 1 ) نامه 47 نهج البلاغه

-----------
( 2 ) گفتار کوتاه نهج البلاغه

-----------
( 3 ) گفتار کوتاه 9 و 10 از نهج البلاغه

و بدیگر بار مردم را چنین اندرز میدهد :

( بخشنده باش ولى در بخشندگى زیاده‏روى مکن ، میانه‏رو باش و سختگیر مباش ، بهترین بى‏نیازى ، دورى از آرزوهاست ، آنکس که در رنجانیدن مردمان بشتابد ، درباره‏اش آنچه نمیدانند بگویند ، هر کس آرزوهایش را دراز گرداند به تبهکارى افتد ) 1 و بدیگر سخن ، امام مکارم اخلاقى را برمى‏شمارد و برتریهاى آنها را بازگو مى‏کند و دستاوردهاى نیکویشان را چنین بیان میدارد « هیچ سرمایه‏اى سودمندتر از خرد و هیچ تنهائى‏یى ترسناکتر از خود خواهى و هیچ خردى بمانند اندیشیدن و هیچ بزرگوارى‏یى بمانند پرهیزگارى و هیچ همدمى بهتر از خوشخوئى و هیچ میراثى بمانند ادب و هیچ پیشوائى بمانند توفیق و هیچ بازرگانى‏یى سودبخش‏تر از شایسته‏کارى و هیچ سودى مانند پاداش خدائى و هیچ پارسائى بهتر از برکنارى شبهه‏ها و هیچ پاکدامنى برتر از دورى حرامها و هیچ دانشى بمانند اندیشه و هیچ عبادتى مثل انجام فرائض و هیچ ایمانى بمانند شکیبائى و آزرم و هیچ افتخارى همچون فروتنى و هیچ شرافتى بمانند دانش و هیچ عزتى مثل بردبارى و هیچ پشتیبانى‏یى استوارتر از مشورت نیست » 2

-----------
( 1 ) گفتار کوتاه 34 نهج البلاغه

-----------
( 2 ) گفتار کوتاه 109 نهج البلاغه

امام از وفادارى سخن میگوید و وفاداران را مى‏ستاید و چهره زشت فریبکاران را ترسیم میکند و میگوید مردان حق با آنکه راه فریبکارى را میدانند براى رعایت فرمان خدا از آن کناره میگیرند و در این باره چنین میفرماید :

« وفادارى همدم راستى است و من سپرى نگهدارنده‏تر از وفا نمى‏شناسم و آنکس که بداند بکجا باز میگردد هرگز مردم را نمى‏فریبد و ما اکنون در روزگارى بسر میبریم که مردمش فریبکاران را زیرک مى‏شمارند و آنها را خردمند و چاره‏جو مى‏دانند اینها را چه میشود ؟ خدایشان بکشد اندیشمندان و چاره‏جویانهم راه فریب را مى‏شناسند لکن فرمان و نهى خدا آنها را از فریبکارى بازمیدارد و این بى‏دینانند که از هر فرصتى براى مکر و فریب سود مى‏برند » 1 على هواپرستان و دنیادوستان و صاحبان آرزوهاى دراز را از کردار زشتشان برحذر میدارد و خطاب به آنها چنین میفرماید :

« اى مردم ، بیش از هر چیز از دو چیز درباره شما مى‏ترسم ، هواپرستى و آرزوهاى دراز ، هواپرستى شما را از راه حق باز میدارد و آرزوى دراز آخرت را از یادتان مى‏برد ، آگاه باشید که دنیا با شتاب از شما روى برمیگرداند و از آن چیزى براى شما نمانده ، جز ته‏مانده کاسه‏اى که آنرا کج کنند ، آگاه باشید که آخرت پیش مى‏آید و دنیا و آخرت هر کدام فرزندانى دارند ، پس شما فرزند آخرت باشید نه دنیا و هر

-----------
( 1 ) خطبه 41 نهج البلاغه

فرزندى بزودى در روز رستاخیز بمادرش مى‏پیوندد امروز روز کردار است نه حساب و فردا روز حسابرسى است و روز عمل نیست » 1 در اندرزى اخلاقى که بگفته گردآورنده نهج البلاغه اگر در این کتاب پندى جز آن نبود مردم را کافى بود بمردى که از امام خواست نصیحتش کند ، سخنانى چنین تام و کامل و سودبخش بیان داشت و فرمود :

« از آن گروه مباش که بدون شایسته‏کارى ، پاداش آخرت خواهند و بازگشت بخدا را با امیدهاى دراز دنیائى بتأخیر افکنند همچون آنکس مباش که درباره دنیا مانند پارسایان سخن گوید ولى چون دنیاپرستان بدنیا دل بندد ، هر چه به او بدهند سیر نشود و اگر چیزى به او نرسد قناعت نورزد ، از سپاس بخشش‏ها فروماند و زیاده‏خواه و فزونى طلب باشد مردم را از بدى بازدارد و خود باز نایستد و به آنچه خویش نمى‏کند مردم را فرمان دهد ، شایسته‏کاران را دوست بدارد ولى رفتارش چون آنان نباشد و تبهکاران را دشمن دارد و خود همچون آنها باشد ، از مرگ براى گناهان فراوانش بترسد ولى بر آن گناهان همچنان پافشارد ، اگر بیمار شود از گنهکارى پشیمان شود و اگر تندرست گردد به هوسرانى پردازد ، بهنگام آسودگى بخودپسندى افتد و بوقت گرفتارى نومید شود ، چون بلائى به او رسد با بیچارگى به دعا و لابه افتد و چون فراخى یابد ، روگردان و مغرور شود ، نفس سرکشش بگمانهاى

-----------
( 1 ) خطبه 42 نهج البلاغه

پوچ بر او چیره گردد ولى با یقینى که بکیفر آخرت دارد بر او پیروز نشود بر دیگران بگناهانى که کمتر از گناه اوست مى‏ترسد و براى خودش پاداشى بیش از دیگران امیدوار است اگر بى‏نیاز شود بگناه و فتنه افتد و اگر بى‏چیز ماند نومید و سست گردد ، در انجام وظیفه کوتاهى کند ولى در مزدخواهى به آز افتد اگر شهوت و لذتى یافت بگناه آید و از توبه باز ایستد و اگر اندوهى به او رسد وظائف دینى را کنار گذارد سخن از عبرت‏آموزى گوید و خود پندى نیاموزد و در پند گفتن مبالغه ورزد و خودش پند نگیرد ، بگفتارش مى‏نازد و کردارش اندک است بدنبال چیزهاى ناپایدار مى‏شتابد و درباره واقعیتهاى پایدار سهل‏انگار است ، پاداشهاى بزرگ خدائى را زیان مى‏پندارد و زیانهاى دنیا را غنیمت و نعمت میداند ، از مرگ مى‏ترسد ولى از عمرى که میگذرد باکى ندارد ، گناهان دیگران را که کمتر از گناهان اوست بزرگ مى‏شمارد و طاعت خود را که کمتر از طاعت دیگرانست فراوان میداند بر دیگران میتازد و سخت میگیرد و بر خودش هر کار را آسان میداند ،

خوشگذرانى با سرمایه‏داران را از عبادت با تهیدستان دوست‏تر دارد بسود خویش دیگران را محکوم میکند و بزیان خویش حکمى نمیدهد دیگران را هدایت مى‏کند و خویشتن بگمراهى مى‏افکند ، مردم از سخنان او پیروى میکنند و خودش گناهکار است ، حق خود را بتمامى مى‏ستاند و حق مردم را بتمامى نمیدهد از مردم میترسد و از خدا نمى‏ترسد و از پروردگارش در کار مردم نمى‏هراسد » 1

-----------
( 1 ) گفتار کوتاه 42 نهج البلاغه


على و امامت

جامعه یکتاپرستى که بنام امت در صراط مستقیم هدایت و تکامل بسوى کمال مطلق در حرکت است و مسیر و مصیر او الى

-----------
( 1 ) خطبه 71 نهج البلاغه

الله است نیاز به امام دارد تا پیشاپیش امت براه افتد و در هر گام رهنما و پیشواى آن باشد ، امام باید مقصد را بشناسد یعنى خداشناس باشد و در حرکت خویش دچار لغزش و انحراف نگردد و چنین امامى برگزیده خداست که خدا او را بچنین اصالتى شناخته و انتخاب و معرفى کرده و از میان مردمش برکشیده است و او راههاى سخت آزمایش را طى کرده و باین مقام والا رسیده است خداوند درباره ابراهیم چنین فرماید :

« هنگامى که خداوند ابراهیم را در گرفتاریهاى دشوار آزمود و او از این آزمایشها پیروز درآمد خداوند به او گفت اکنون ترا براى مردم امام قرار دادیم ، ابراهیم گفت و فرزندان مرا نیز امام قرار بده خداوند فرمود پیمان خداوندى ستمکاران را نرسد » 1 پس پیامبران ، امامند که امتها را بسوى کمال و پیروزى و نیکبختى رهنمونى مى‏کنند و پیامبر اسلام هم امامى بزرگ و پیشوائى عظیم بود ولى چون پیامبر اسلام ، آخرین پیامبرانست ، مقام امامت پس از او بخاندان پاک او انتقال مى‏یابد و آنانند پیشوایان راستین انسانها که به امتیاز آگاهى و پاکدامنى ممتازند و عناصر علم و عمل و ایمان و پارسائیند و على که خود نخستین امام است و دیگر امامان از نژاد پاک اویند امامان را بدرستى و صفات بارزشان مى‏شناسد و درباره آنان چنین مى ‏فرماید :

-----------
( 1 ) سوره بقره آیه 119

« آنان نگهبان راز پیامبر و پناه فرمان او و گنجینه دانش او و مرجع حکمتهاى او و نگهدارنده کتاب و روش او و کوهساران دین اویند ، که پیامبر به نیروى آنان دینش را در طول روزگاران برپا نگه میدارد و از تزلزل آئینش جلوگیرى میکند » 1 راز نهان آفرینش ، اسرار هستى ، و رموز نیکبختى انسان را که خداوند بزبان وحى بر پیامبرش گشود و کسى را توان دریافت و برداشت آنها نیست ، تنها امامان دانند که این رازها را در نهاد پاک خویش نگه میدارند و از شعاع هدایت‏بخش آن براهنمائى مردم مى‏ پردازند ، فرمانهاى پیامبر را با اسرار و حکمتهایش امامان نگهبانند که در طول تاریخ هر کدام بمسئولیت خویش و درک موقعیت زمان بتشریح معارف اسلام میپردازند . آنان مرجع حکمتهاى پیامبرند که جز آنان کسى را بدرستى از دستورات حکمت آمیز پیامبر آگهى نیست و آنهایند که فرمان و پیام پیامبر را از دستبرد حادثات نگه میدارند و بمردم میرسانند و آنان کوهساران دین اسلامند .

و این چه تشبیه نیکوئى است که على امامان را به کوهساران همانند کرده زیرا کوهساران رحمت خداوندى را از آسمان میگیرند و در سینه خویش نگه میدارند و از آن چشمه‏سارها و جویبارهاى صافى جارى میکنند تا کشتزار جان مردمان سیراب شود و جهان

-----------
( 1 ) خطبه نهج البلاغه

به شادابى و خرمى گراید و کوهساران گنجینه ثروتهاى عظیم کافى هستند که بمردم مایه و سرمایه میدهند و کوهستانها در برابر تند بادها سینه سپر مى‏کنند و صولت طوفانها را در هم مى‏شکنند تا مردم در دامانشان در امان مانند .

هرگاه که حوادث روزگار و جنایت و تجاوز ستمگران بخواهد پشت دین را در هم بشکند امامان با فداکارى خویش بنگهبانى دین برمى‏خیزند و دین را بر پاى میدارند و از تزلزل ارکان آن جلو مى‏گیرند چنانکه دیدیم امامان در دورانهاى سیاه بنى‏امیه و بنى عباس چگونه از دین حمایت کردند و ببهاى جان خویش بنیان اسلام را استحکام بخشیدند .

على بگفتار خویش درباره امامان چنین ادامه میدهد و میفرماید :

« هیچکس را در این امت بخاندان محمد ( ص ) نمى‏توان قیاس گرفت و مردمى که از نعمت رهبرى آنان برخوردارند هرگز نمى‏توانند با آنان برابر باشند آنان پایه‏هاى دین و استوانه یقینند ، دورافتادگان از راه حق بسوى آنان بازمیگردند و وا ماندگان خود را به آنها میرسانند ، برتریها و امتیازات ولایت و سرپرستى امت ، مخصوص آنهاست که بسفارش پیامبر و وراثت عترت رسول به این پایگاه والا رسیده‏اند » بحق در میان امت مسلم بلکه در طول تاریخ انسانها کدامین انسانهایند که با امامان ما قابل سنجش باشند ، از متفکران و

مصلحان گرفته تا خدمتگزاران و فداکاران بشرى با رعایت انصاف هیچکس نیست که در ابعاد گونه‏گون انسانى بکمال و رشد و امتیاز و ایمان و معنویت و فضائل علمى و عملى و اخلاقى آنان برسد و این سخنى است که حتى دشمنان بر آن گواهند .

آنها پایه‏هاى دین و بنیان یقینند ، زیرا دین بر بنیاد علم و عمل و ایمان و آگاهى و پاکى و اخلاق و شرف و کرامت و مردم دوستى و حقجوئى و عدل و شهادت و بخشندگى و استوارگامى و دیگر برتریهاى عالى انسان استوار است و همه این امتیازات با درخشانترین چهره‏اى در وجود امامان متجلى است و اگر امامان نمى‏بودند مکتب قرآن بدون داشتن نمونه‏هاى راستین عملى نمى‏توانست سعادت انسانها را تضمین کند و از همین روى پیامبر در آخرین روزهاى زندگى خویش فرمود ( من در بین شما دو یادگار گرانبها و سنگین باقى میگذارم کتاب خدا و خاندانم و تا شما به این دو یادگار اصیل چنگ زنید هرگز گمراه نمیشوید و این دو همیشه باهمند تا در کوثر بر من درآیند ) .

کتاب ، برنامه هدایت انسانها و امام نمودار عملى و علمى مکتب است و این همان حقیقتى است که تشیع راستین را ظهور مى‏بخشد و اسلام ، تنها در همین مکتب کامل تجلى مى‏کند و شاخه دیگرى براى آن نمیتوان شناخت .

هرکس پیش بتازد و یا عقب بماند ، ناچار باید به امامان باز گردد و بدنبال آنها براه افتد که امتیازات رهبرى را خداوند به

آنها بخشید و آنانرا بحصول چنین پایگاه والائى بمردم شناسانده است .

و بدیگر جاى امام درباره امامان چنین میفرماید :

« چرا سرگشته و حیرت‏زده مانده‏اید ؟ با آنکه خاندان پیامبر در میان شمایند ، آنها زمامداران راستین انسانهایند و پرچمهاى سرفراز دین و زبانهاى گویاى راستى ، پس آنها را در بهترین پایگاههاى قرآن فرود آورید و براى بهره بردن از رهبرى آنها چنان بسویشان بشتابید که شترهاى تشنه بسوى آبشخورها روان مى‏شوند . » 1 امت بى‏امام سرگردان میماند و راه بجائى نمى‏برد و سرانجام دچار غولان و اهریمنان میشود ، چنانکه امام صادق فرمود : امت بى‏امام همچون رمه بى‏چوپان است که هر لحظه بسوئى میدود و سرانجام دچار گرگ میشود ، امامان امت را بسوى حق و کمال رهبرى مى‏کنند و زمامداران شایسته و راستین انسانهایند ، وجودشان ستیغ بلند کوه و یا پرچم سرفرازى را ماند که از هر سوى نمودارند و از پشت مرزهاى مکان و از پشت پرده‏هاى زمان آنها را میتوان دید چهره‏شان بخورشید ماند که از همه‏جا آنرا میتوان دید و نور را یکسان بهمه سوى مى‏پراکند .

زبانشان راست است و چون زمامداران منحرف و جاه‏طلب

-----------
( 1 ) خطبه 86 نهج البلاغه

دنیائى دروغ نمى‏گویند و فریب نمى‏دهند و مردم را به پرتگاهها نمى‏اندازند و ناس را قربانى آزمندى خویش نمى‏سازند .

انسانهائى که تشنه علم و هدایت و صلح و آزادى و برومندى و کمال و آسایش و آرامش و یگانگى و عدل و حق و صدق و رفق و بالندگى و شکوفائى و زندگانى همیشگى‏اند باید بسوى آنها بشتابند و از سرچشمه هدایتشان سیراب گردند .

و بدیگر جاى ، على امامان را بستارگان آسمان همانند میکند که راهنماى کاروانیان شبند و بر متن آسمان هدایت میدرخشند و نور مى‏پاشند و سپهر زیباى دنیا را زینت میدهند و در این باره چنین میفرماید :

« آگاه باشید که خاندان محمد ( ص ) همچون ستارگان آسمانند و هر یک از آنها که غروب کند ستاره‏اى دیگر برمیآید ، خداوند نعمت خویش را در گزینش این رهبران راستین بر شما تمام گردانید و به آرمانهایتان تحقق بخشید » 1 و در خطبه‏اى دیگر امامان را که از خاندان پیامبرند چنین مى‏ستاید و میگوید :

« آنان دانش را زنده میسازند و نادانى را نابود میکنند بردباریشان از دانائى‏شان و نمودارشان از نهادشان و خاموشى آنها از خرد و حکمتشان آگهى میدهد ، با حق بمبارزه برنمیخیزند

-----------
( 1 ) نهج البلاغه گفتار 99

و درباره آن به اختلاف نمى‏افتند آنها بنیان دین و پناهگاه ایمانند بنیروى آنها ، حقیقت بجایگاهش استقرار مى‏یابد و باطل از پایگاهش سرنگون مى‏شود و زبانش بریده میگردد . دین را بژرف‏اندیشى دریافتند و بفرمانش رفتار کردند نه از روى اندیشه‏اى کوتاه و گفتار و روایت ، زیرا راویان دین بسیارند و رعایتگران آن اندکند » 1 سخن در این است که پیشوا باید دانا و آگاه باشد و بگسترش دانائى بپردازد و همیشه و همه جاى با نادانى که جرثومه همه تباهى‏هاست بمبارزه برخیزد و دانش را بمردم بیاموزد و مردم را آگاه کند و از بیخبرى براند ، زیرا نادانان و بیخبران از مسیر تکامل بیرون مى‏افتند و نیکبختى خود را از دست میدهند و بدام غولان و اهریمنان و تجاوزکاران مى‏افتند .

امتیاز امامان اسلامى دانش آنهاست که این دانش را از مکتب وحى و آموزشهاى آسمانى دریافته‏اند و بینشى خدائى و دانشى ماورائى دارند و از سوئى دانائى را با بردبارى درآمیخته‏اند که از خصائص عالم یکى شکیبائى است که باید دین و دانش را با نرمى و مهربانى بمردم بیاموزد و بر مردم نیاشوبد و خشم نورزد و بخیل و خودخواه و بدخوى نباشد و شرارت نادان را تحمل کند .

امتیاز دیگر امامان تطابق گفتارشان با نیت و نمودارشان با نهادشان است و این مفهوم حقیقى صدق است که اندیشه و گفتار و

-----------
( 1 ) خطبه 239 نهج البلاغه

رفتار با یکدیگر همطراز و همگونه باشند و آنها که درونشان با برونشان دو گونه است منافقند و چند چهره و دروغگو و چنین کسانى نه تنها نمى‏توانند پیشواى مردم باشند بلکه در فردیت خویش نیز گمراه و کوتاه و تباه و خطرناکند .

خاموشى امامان یک عمل منفى نیست که زبان در کام گذارند و از بیان مصالح و هدایت مردم دم فرو بندند و بمصالح و منافع خویش بیندیشند بلکه امامان بهنگام گفتار ، بروشنگرى و بیان حق مى‏پردازند و بى‏پروا آنچه حق است و سزاوار است میگویند و بهنگام خاموشى مى‏اندیشند و حکمت مى‏آفرینند و روانشان در پرواز است و نهادشان در جستجو و تکاپو .

یک لحظه با حق در نمى ‏آویزند که خود حقند و حق را با حق ستیزى نیست و حق را بگونه‏اى روشن مى‏شناسند و چنان بحق آگاهند که به اختلاف و اشتباه نمى‏افتند و این باطل‏گرایانند که با حق در نبردند و چون حق را از باطل باز نمى‏شناسند همیشه دستخوش تردید و اختلافند .

و امامان که پایه‏هاى استوار ایمان و پناهگاه دین باورانند ،چون خود حقند ، حق را در جایگاهش حتى ببهاى جان خود استقرار مى‏بخشند و باطلى را هر چند بزور براى خود پایگاهى دست و پا کرده باشد ، بزیر میکشند و زبانش را از یاوه‏گوئى باز میدارند و مى‏ برند .

آنها ، دین را بقدرت اندیشه و دریافت و عرفان شناخته‏اند و فرمانش را پذیرفته‏اند نه آنکه بدون دریافتى حکیمانه و تنها بشنیدن گفتار و روایاتى به آن گرائیده باشند ، آنها علم و ایمان و عمل را بهم درآمیخته‏اند و در کردار پیشگام بوده‏اند ، نه آنکه چیزى ریاکارانه بگویند و خود از انجام آن برکنار باشند .

و باز على در شناخت آنان چنین میفرماید .

« کرائم اخلاقى قرآن در وجود آنان متجلى است ، آنها گنجینه‏هاى عنایت پروردگارند ، اگر سخن بگویند به راستى گویند و اگر خاموش مانند کسى نتواند در سخن بر آنها پیشى گیرد ، هر پیشوائى باید به پیروانش راست بگوید و خرد خود را بکار اندازد و فرزند آخرت باشد ، زیرا از آن سراى آمده و بدان سراى باز میگردد » 1 اگر امامان نمى‏بودند ، قرآن کتابى ، بیروح و دور از صحنه عمل بود و به تنهائى نمى‏توانست برهبرى مردم بپردازد و سخن نادرست ( کتاب خدا براى ما بس است ) از دهان کسى برآمد که با امامان دشمن بود و خود میخواست با ناشایستگى جامه امامت را در پوشد .

امامان نمونه‏هاى عملى مکتب قرآنند و آنچه در قرآن بمفهوم کرامت انسان واقعى و کامل آمده در روش و پویش و گفتار و کردار امامان پدیدار است تا مردم آنها را سرمشق خویش قرار دهند و

-----------
( 1 ) خطبه 153 نهج البلاغه

از آنها در وصول مکارم و حصول فضائل پیروى کنند ، زیرا نقشه‏هاى والاى قرآن در وجود امامان پیاده شده و آنهایند که به این طرح آسمانى شکل مى‏دهند و جان مى‏بخشند ، و گرنه قرآن بى‏امام را بجنگ امام هم میتوان آورد چنانکه در صفین چنین کردند و تاریخ هم هر لحظه میتواند تکرار شود . آنها گنجینه‏هاى رحمت رحمانند ، زیرا ناموس آفرینش و سنت خلقت برآنست که هر چیز با واسطه پدید آید ، باران بوسیله ابر و گرمى بنور خورشید و فرزند از پدر و مادر و بالاخره هدایت بوسیله پیشوایان .

و این امامانند که پس از پیامبر گنجینه علم خدایند و اسرار و حکمت و دانش راستین و حقیقتى از سوى خداى بجام جان آنها سرازیر شده و باید دانش را از آنها آموخت و راه را برهنمونى آنان یافت و براى ورود بخانه از در داخل شد بهمین جهت است که على براى شهر دانش پیامبر در است و درست این سخن گفت پیغمبر است .

آنها چون زبان بسخن گویند راست گویند که صدق حقیقتى است ماورائى و واقعیتى است اینجهانى و همه پدیده‏هاى طبیعت بر بنیان صدق برآمده‏اند و بر مدار صدق میگردند و چون امامان سخن نگویند دیگر کس را یارى سخن گفتن نیست زیرا نه دانشى دارد و نه صدقى و کسى نباید که در سخن گفتن بر امامان و پیامبر پیشى جوید یا بلندتر از آنها حرف زند چنانکه خداوند در قرآن فرمود ( صداى خود را از صداى پیامبر بلندتر نکنید ) زیرا او

از زبان خدا سخن میگوید و صداى الهام خداوندى برترین و بالاترین و بلندترین صداهاست .

در اینجا امام میگوید شرط پیشوائى آنست که رهبر به پیروان خویش راست گوید و مسئولیت زمامدارى را بنیروى والاى خرد انجام دهد و تنها مردم را در همین مسیر دنیا رهبرى نکند بلکه آنها را به ابدیت پیوند دهد و تا آنسوى مرز آفرینش پیش برد و بجایگاه راستینش رهبرى کند .

رهبران فلسفى و سیاسى و مادى امروز بفرض محال اگر هم بتوانند ، تنها بشر را در محدوده تنگ و تاریک دنیا به پیش میرانند و یک زندگى چارپائى برایش تامین مى‏کنند ولى امامان فرزندان آخرتند و انسانها را به آنسوى میکشانند ، سوى نیکبختى همیشگى و هدایت ابدى بدانسوى که از آنسوى آمده‏اند و بهمان سوى بازمیگردند . و بالاخره سخن امام اوج میگیرد و در شناخت آنان که خود نیز نخستین آنهاست سخن میگوید و از معرفى مغایب به متکلم مع الغیر مى‏پردازد و قاطعانه چنین مى‏ستاید .

« مائیم درخت پیامبرى و فرودگاه پیام آسمانى فرشتگان به خانه ما فرود مى‏آمدند و بال میکشیدند ، ما کانهاى دانش و سر چشمه‏هاى حکمتیم ، آنکس که یار و دوستدار ماست رحمت خدا را انتظار میکشد و دشمن و بدخواه ما ، خشم خداوندى را در پیش دارد » 1

-----------
( 1 ) آخر خطبه 108 نهج البلاغه

این درخت همان شجره پاکیزه است که قرآن گفت ، ریشه‏هایش در زمین استوار است و شاخه‏هایش بر آسمان سرکشیده است و این درخت همچنانکه گفتیم کلمه است و من نمى‏توانم درباره کلمه سخن بگویم که هم نادانم و ناتوانم و هم میترسم اگر شمه‏اى از این حقیقت بازگویم به خیالبافى و ذهنیت‏گرائى متهم شوم .

بهر حال حقایقى برین والا بر فراز عالم هستى وجود دارد که در نزد خداست و در گنجینه حکمت و توان خدا ، و خداوند این حقایق را بجهان طبیعت پائین میآورد و به آنها شکل میبخشد همچنانکه معنى در قالب لفظ جاى میگیرد .

پیامبران و امامان کلمه الله‏اند و کلمه علیا ، سخن برتر و اینها همان شجره پاکند و آن شجره پیامبر و خاندانش که در میان امت و در نهاد پاک و سرشت پاکیزه انسانهاى لایق ریشه دوانیده‏اند و شاخه‏هایشان از جهان ماده بجهان ماورائى اوج گرفته است و از فروغ تابان وحى و عنایت الهى پرتو میگیرند و سایه مى‏گسترانند و میوه میدهند و کام جان انسانها را شیرین و سیراب مى‏سازند .

آنها فرودگاه پیام آسمانیند ، زیرا پیام خداوندى که از مصدر قدس و پاکى خداى سبحان فرود مى‏آید ، فرودگاهى میخواهد پاک و گسترده و نیرومند تا بتواند تشعشعات وحى را بپذیرد و این فرودگاه جان پاک پیامبر است که چون آبشار الهام خداوندى بر جان پیامبر سرازیر شود از قلب پاکش بجریان مى‏افتد و بجان پاک

خاندانش راه مى‏یابد ، پس امامان هم فرودگاه الهام خداوندى اند و از آن دانشهاى بسیط آسمانى بهره مى‏برند و بهره مى‏دهند و بهره مى‏بخشند .

فرشتگان وحى هم بخانه پیامبر بال میکشند و پیام میرسانند و صعود و نزول دارند و پیوسته و وابسته بخانه ساده پیامبر خانه على است و خانه فاطمه و حسن و حسین که اینها ابلاغ مى‏کنند و دیگر خانه‏اى در همه جهان جز خانه گلین فاطمه نیست که بر بامش فرشتگان و رحمتهاى محض پروردگار فرود آیند و بهمین جهت پیامبر دستور داد که در همه خانه‏ها را بمسجد ببندند جز در خانه على و فاطمه را یعنى تنها این خانه بفرودگاه وحى راه دارد و بس و بس و بس و . . .

از همین جا بود که خانه فاطمه بیت طهارت شد و خانه عصمت و مرکز آموزشهاى آسمانى و کانون عشق و ایمان و عمل و پاکدامنى و شرف و عزت و کرامت و فداکارى و شهادت و هر چه در قاموسهاى لغت بمفهوم ارزش و والائى و بالائى وجود دارد و من نمیدانم و تو هم نمیدانى و آنها هم نمى‏دانند و فقط خدا میداند و آنها که در آن خانه‏اند که جانم فداى خاک و خشتش باد .

دیگر آنکه آنها کانهاى دانشند و هر دانش از معدن معارف آنها برمى‏خیزد که گوهرخیز است و نفاست ریز و دیگر کانها ،سنگ است و ذغال است و خزف است ، سیاهى و وحشت است و درکانالهایش هراس و عفونت است و تاریکى و مرگ است .

و آنها چشمه‏هاى حکمت و خردند ، چشمه مى ‏جوشد و همیشه میجوشد در تاریکى شب و روشنائى سپیده‏دم در آفتاب ظهر و سایه غروب و هیچگاه از جوشش باز نمى‏ماند که بذخیره‏اى آب خیز وابسته است پس همیشه جوشان است و پرآب و صافى و حیات‏بخش و در جریان ، ممتد و مستمر که جویبارها مى‏سازد و کشتزارها مى‏آفریند و زندگى و رفاه و فراخى ببار مى‏آورد و این امامانند که چنینند و چشمه پر جوش و پرخروش و زاینده و سازنده آنها از اقیانوس بیکران حکمت ازلى برمى‏خیزد و تا پایان روزگار و بعد از روزگار همیشه این جوش و زایندگى ادامه دارد و دارد .

ولى اندیشه‏ هاى کوتاه و نارساى بشرى که از مغزى خشک و سیاه برمى‏خیزد از نوک بینى سازنده‏اش بالاتر نمى ‏رود و دچار هزاران تضاد و اختلاف میشود و وامیماند و گیج میشود و بحیرت مى‏افتدو اگر هم چیزى اندیشید یا از خیال اوست که بى‏پاست و یا از دید و حس اوست که محدود است و جهشى ندارد و جوش و خروشى ندارد اگر هم گامى به بیش نهد دیگر ادامه‏اى ندارد و مى ‏خشکد و فرو میماند و میگندد و مى‏پوسد و جنازه‏اى میشود که بار دیگر فیلسوفان بر رویش برقصند و کتابهایش را بمسخره گیرند واى . . . واى اگر انسان دچار این گمگشتگان شود که هم گمراهند و هم گمراه‏گرند و راهى جز این نیست که بهمان سرچشمه‏هاى حکمت رو آوریم که براى همیشه مى‏جوشد و هرگز پایان نمى‏یابد .

على میگوید دوستان و یاوران ما رحمت خدا را در پیش دارند و بدخواهان و دشمنان ما باید در انتظار خشم خدا باشند آخر چرا ؟ مگر اینها کیستند که چنین نازنین و مقرب و برگزیده و محبوب باشند که حتى دوستانشان و یارانشان مشمول لطف خدا و دشمنانشان مستوجب خشم خدا باشند ؟

منبع: سایت balaghah.net

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی