.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

آیه هفته

 آیات 56-43 سوره قصص



و لقد آتینا موسى الکتاب من بعد ما اهلکنا القرون الاولى بصائر للناس و هدى و رحمه لعلهم یتذکرون (43) و ما کنت بجانب الغربى اذ قضینا الى موسى الامر و ما کنت من الشاهدین (44) و لکنا انشانا قرونا فتطاول علیهم العمر و ما کنت ثاویا فى اهل مدین تتلوا علیهم آیتنا و لکنا کنا مرسلین (45) و ما کنت بجانب الطور اذ نادینا و لکن رحمه من ربک لتنذر قوما ما اتیهم من نذیر من قبلک لعلهم یتذکرون (46) و لولا ان تصیبهم مصیبه بما قدمت ایدیهم فیقولوا ربنا لولا ارسلت الینا رسولا فنتبع آیاتک و نکون من المؤ منین (47) فلما جاءهم الحق من عندنا قالوا لولا اوتى مثل ما اوتى موسى اولم یکفروا بما اوتى موسى من قبل قالوا سحران تظهرا و قالوا انا بکل کافرون (48) قل فاتوا بکتاب من عند الله هو اهدى منهما اتبعه ان کنتم صادقین (49) فان لم یستجیبوا لک فاعلم انما یتبعون اهواءهم و من اضل ممن اتبع هویه بغیر هدى من الله ان الله لا یهدى القوم الظالمین (50)
و لقد وصلنا لهم القول لعلهم یتذکرون (51) الذین آتیناهم الکتاب من قبله هم به یؤ منون (52) و اذا یتلى علیهم قالوا آمنا به انه الحق من ربنا انا کنا من قبله مسلمین (53) اولئک یؤ تون اجرهم مرتین بما صبروا و یدرون بالحسنه السیئه و مما رزقناهم ینفقون (54) و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه و قالوا لنا اعملنا و لکم اعملکم سلام علیکم لا نبتغى الجاهلین (55) انک لا تهدى من احببت و لکن الله یهدى من یشاء و هو اعلم بالمهتدین(56)



ترجمه آیات

و به تحقیق ما بعد از هلاک کردن نسلهاى گذشته به موسى کتاب دادیم تا چراغ فرا راه مردم و اراده مردم و هدایتى و رحمتى باشد شاید متذکر شوند (43).

و تو اى محمد (صلى الله الیه و آله و سلم ) نبودى در سمت غربى سینا آنجا که تورات را به موسى وحى کردیم و تو از حاضران و شاهدان نبودى (44).

و لیکن ما نسلها پدید آوردیم پس دراز شد برایشان زندگانى و تو در میان اهل مدین مقیم نبودى تا سرگذشت آنان را براى مردم خودت بگویى این ماییم که تو را مى فرستیم (45).

باز تو در طرف طور نبودى آنجا که ما ندا دادیم و لیکن از در رحمت جریان را به تو خبر دادیم تا مردمى را که قبل از تو پیامبرى بیم رسان نداشتند بیم رسان باشى که متذکر شوند (46).

و اگر نمى فرستادیم و به کیفر گناهانى که کردند هلاکشان مى کردیم مى گفتند پروردگارا چرا به سوى ما رسولى نفرستادى تا آیاتت را پیروى کنیم و از مومنان باشیم ؟ (47).

ولى وقتى از ناحیه ما حق به سویشان آمد گفتند چرا مثل آنچه به موسى دادند به این پیامبر ندادند، آیا در برابر آنچه که از موسى دیدند کفر نورزیدند، و نگفتند که این قرآن و تورات دو سحرند که یکدیگر را کمک مى کنند؟ و آیا نگفتند که ما به هر یک کافریم ؟ (48).

تو به ایشان بگو پس شما از ناحیه خدا کتابى بیاورید که از تورات و قرآن راهنماتر باشد تا من آن را پیروى کنم اگر راست مى گویید (49).

و اگر این پیشنهاد را از تو نپذیرفتند پس بدان که اینان تنها از هواهاى خود پیروى مى کنند و آیا کسى گمراه تر از پیرو هوى بدون راهنمایى از خدا هست به درستى که خدا مردم ستمگر را هدایت نمى کند (50).

و به تحقیق که ما قرآن را پیوسته فرستادیم باشد که متذکر شوند (51). کسانى که قبل از قرآن کتاب به ایشان دادیم به قرآن ایمان مى آورند (52).

و چون قرآن برایشان خوانده مى شود مى گویند بدان ایمان آوردیم و آن حق و از ناحیه پروردگار ماست و ما قبلا اسلام آورده بودیم (53).

این عده از اهل کتاب دو برابر اجر خواهند داشت چون هم صبر کردند و هم بدیها را با خوبیها دور نمودند و از آنچه روزیشان کردیم انفاق مى کنند (54).

و چون سخن بیهوده مى شنوند از آن رو گردانیده مى گویند اعمال ما براى ما، اعمال شما براى شما، سلام بر شما ما خواهان معاشرت جاهلان نیستیم (55).

به درستى اى محمد (صلى الله الیه و آله و سلم ) تو هر که را دوست بدارى هدایت نتوانى کرد بلکه خداست که هر که را بخواهد هدایت مى کند و او داناتر به کسانى است که قابل هدایتند (56).

بیان آیات

اشاره به سیاق نزول این آیه شریفه

سیاق این آیات شهادت مى دهد بر اینکه مشرکین از قوم رسول خدا (صلى الله الیه و آله و سلم ) به بعضى از اهل کتاب مراجعه نموده درباره آن جناب از ایشان نظریه خواسته اند، و بعضى از آیات قرآن را هم که تورات را تصدیق کرده بر آنان عرضه کرده اند، و اهل کتاب پاسخ داده اند که آرى ما آنچه در قرآن در این باره آمده ، تصدیق داریم ، و به آنچه از معارف حقه که قرآن متضمن آن است ، ایمان داریم ، و اصولا آورنده قرآن را قبل از آنکه مبعوث شود مى شناختیم ، همچنان که در آیه (53) از همین آیات فرموده : (و اذا یتلى علیهم قالوا آمنا به انه الحق من ربنا انا کنا من قبله مسلمین ).

و مشرکین از این پاسخ اهل کتاب ناراحت شده ، به مشاجره و درشتگویى با آنان پرداختند، و گفته اند که ، این قرآن سحر و تورات شما هم مثل آن سحر است ، (سحران تظاهرا هر دو سحرند. که یکدگر را کمک مى کنند) (و انا بکل کافرون و ما به هر دو کافریم )، در نتیجه اهل کتاب از مشرکین اعراض نموده ، و گفته اند: (سلام علیکم لا نبتغى الجاهلین ).

این آن چیزى است که از سیاق آیات مورد بحث به دست مى آید، و خداى سبحان وقتى داستان موسى را بیان کرده خبر داده که : چگونه مردمى زیر دست و برده و ضعیف و زیر شکنجه فرعونیان که پسرانشان را ذبح مى کرد و دختران آنان را زنده مى گذاشت را بر آن یاغیان خونخوار و طاغیان تبهکار پیروز کرد، آنهم به دست کودکى از همان ستم کشان ، که در دامن همان دشمن خون آشامش ‍ بپرورید، دشمنى که به فرمان او هزاران کودک از دودمان وى را سر بریدند، و بعد از پرورش یافتنش ، او را از میان دشمن بیرون کرد، و دوباره به میان آنان فرستاد، و بر آنان غالب ساخت ، تا همه را غرق کرده ، و دودمان بنى اسرائیل را نجات بخشید و وارث آنان کرد.

خداى سبحان بعد از ذکر این ماجرا، روى سخن را متوجه کتابهاى آسمانى که متضمن دعوت به دین توحید است ، و بدان وسیله حجت بر خلق تمام مى شود، و هم حامل تذکرهایى براى مردم است نموده و مى فرماید: خداى سبحان تورات را که در آن بصیرتها و هدایت و رحمت براى مردم بود، بر موسى نازل کرد تا شاید از یادآورى قرون گذشته ، و هلاکت امت هاى گذشته به جرم نافرمانى ها، متذکر شوند، و ازنافرمانى خدا دست بردارند.

و نیز قرآن را بر رسول خدا (صلى الله الیه و آله و سلم ) نازل کرد، و در آن داستانها از موسى بیاورد، با اینکه رسول اسلام در عصر موسى نبود، و نزول تورات را بر وى ندید و در طور حضور نداشت ، آن وقتى که خدا ندایش داد، و با او سخن گفت ، و آنچه بین موسى و شعیب (علیهماالسلام ) گذشته بود براى آن جناب بیان داشت ، با اینکه آن جناب در مدین نبود، تا جریان را براى مردم تعریف کند، و لیکن خداى تعالى از در رحمت آن را برایش بیان کرد، تا با نقل کردن آن انذار کند مردمى را که قبل از او نذیر نداشتند، چون به خاطر کفرشان و فسوقشان در معرض نزول عذاب و گرفتار شدن به مصیبت قرار گرفته بودند، و اگر این کتاب را نازل نمى کرد، و دعوت را ابلاغ نمى کرد، هر آینه آن وقت مى گفتند: (ربنا لولا ارسلت الینا رسولا فنتبع آیاتک پروردگارا چرا رسولى به سوى ما نفرستادى ، تا آیات تو را پیروى کنیم ، و حجت ایشان علیه خدا تمام بود.

ولى وقتى خداى تعالى پیغمبر خود را مبعوث نموده ، و قرآن نازل شد، و حق به سویشان آمد، گفتند: (لولا اوتى مثل ما اوتى موسى ، اولم یکفروا بما اوتى موسى من قبل )، چرا به او آن معجزاتى را ندادند که به موسى دادند، آیا همین ها نبودند که به همان معجزات که به موسى داده شد در هنگامى که به اهل کتاب مراجعه کردند، و اهل کتاب قرآن را تصدیق کردند، کفر ورزیده گفتند: هم قرآن و هم تورات سحر است که یکدیگر را کمک مى کنند، و مگر نگفتند ما به همه اینها کافریم ؟ آنگاه به رسول گرامى خود حجت رامى آموزد، تا با آن علیه کفار احتجاج کند، مى فرماید: (قل فاتوا بکتاب من عند الله هو اهدى منهما اتبعه به ایشان بگو اگر راست مى گویید پس شما کتابى از نزد خدا بیاورید که بهتر از قرآن و تورات باشد، تا من آن را پیروى کنم )، یعنى حکمت خدا واجب مى سازد که بالاخره از ناحیه او کتابى به سوى خلق نازل شود، تا مردم را به سوى حق هدایت نموده ، و بدان حجت بر مردم تمام شود، و مردم حق را بشناسند، ناگزیر اگر تورات و قرآن کتاب هدایت نباشند، و براى هدایت مردم کافى نباشند، باید کتابى که بهتر از آن دو هدایت مى کند، بوده باشد، و حال آنکه چنین کتابى نیست چون هادى تر از این دو کتاب نمى شود، براى اینکه آنچه در این دو کتاب از معارف حقه وجود دارد، موید به اعجاز است ، و براهین عقلى نیز آن را تایید مى کند، علاوه بر این کتاب سماوى بهتر از آن دو نیست پس آن دو، کتاب هدایتند و این مردم که از آن دو اعراض مى کنند، به حکم برهان و دلیل عقل اعراض نمى کنند، بلکه هواى نفس خود را پیروى مى کنند، و از صراط مستقیم گمراه شده اند، (فان لم یستجیبوا لک فاعلم انما یتبعون اهواءهم ...).

آنگاه قومى از اهل کتاب را مدح مى کند، که وقتى مشرکین نزد آنان رفتند تا از امر محمد (صلى الله الیه و آله و سلم ) و قرآن پرسش ‍ کنند، آنان اظهار کردند که : ما به او و کتاب او ایمان داریم و او را تصدیق مى کنیم ، و از حرف لغو مشرکین روى گرداندند.

منبع: تفسیرالمیزان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی