.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

علی (ع) کنار جنازه طلحه

علی (ع) کنار جنازه طلحه
طلحه پسر عبیدالله از اهالی مکه، از دودمان قریش بود او مردی شجاع و سخاوتمند بود که نامش را «طلحه الجود» می خواندند، او از پیشقدمان به اسلام است و در جنگ احد و خندق و سایر جنگ های زمان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ شرکت داشت.
در زمان خلافت عثمان، طلحه، شدیداً با عثمان مخالف بود، و جزء قاتلین اصلی عثمان بود، علی ـ علیه السلام ـ وقتی به طلحه فرمود و اصرار کرد که «عثمان را آزاد کنید» در پاسخ گفت: «تا وقتی که بنی امیه را مجازات نکند، آزادی عثمان ممکن نیست».
عجیب این که همین طلحه پرچمدار سیاه جمل بر ضد سپاه علی ـ علیه السلام ـ در بصره بود و شخصی به نام مروان که تحت پرچم او به سر می برد، او را هدف تیر قرار داد و کشت و گفت: انتقام خون عثمان را از طلحه گرفتم.[1]
طلحه که بزرگ ترین آتش افروز جنگ جمل بود سرانجام به هلاکت رسید.
پس از جنگ جمل، امام علی ـ علیه السلام ـ بین کشته ها می گشت، وقتی چشمش به جسدهای ناپاک افرادی مثل کعب بن سور، عبدالله ربیعه، مسلم بن قرضه، معید بن مقداد و... می افتاد، سخنان کوتاهی می فرمود، تا این که چشمش به جسد ناپاک طلحه افتاد، فرمود: «این شخص، شکننده بیعت من و آغازگر فتنه و آشوب امت بود، و مردم را به کشتن من و خانواده من، دعوت می کرد. سپس امام فرمود: او را بنشانید. یاران او را نشاندند، آن گاه امام رو به او کرد و فرمود: «ای طلحه! آن چه را که پروردگارم به من وعده داده بود به حق به آن رسیدم، و تو نیز به وعده الهی (در مورد مجازات مجرمین) رسیدی سپس فرمود بدنش را رها کنید».[2]
و در نهج البلاغه آمده، وقتی که امام علی ـ علیه السلام ـ کنار جسد طلحه و عبدالرحمن بن عتاب، گذشت، فرمود: «ابو محمد (طلحه) در این مکان، تنها و بی مونس مانده است، به خدا سوگند من نمی خواستم که زیر این آسمان کشته های قریش را بنگرم، انتقام خود را از بنی «عبدمناف» گرفتم[3] ولی رؤسای «بنی جُمَع» فرار کردند، این جنگ افروزان برای امری (یعنی خلافت و رهبری) گردن کشیده بودند که اصلاً شایستگی آن را نداشتند، فوقصوا دونه؛ قبل از آن که به آرزوی خود برسند، گردن های کشیده آنها شکسته شد».[4]
به این ترتیب امام علی ـ علیه السلام ـ انتقام خون پاک شیعیانش را در این دنیا گرفت و مفسدین فی الارض را سر به نیست کرد و در آخرت، دادگاه الهی با شکایت علی ـ علیه السلام ـ در کمین آنها است.

[1]. طبقات ابن سعد، ج3، ص153؛ اسد الغابه، ج3، ص59.
[2]. شرح نهج البلاغه خویی، ج14، ص188ـ190.
[3]. یعنی از طلحه و زبیر که از قبیله عبد مناف بودند که جنایت بزرگ جنگ جمل را دامن زدند.
[4]. نگاه کنید به خطبه 219 نهج البلاغه.
محمد محمدی اشتهاردی - داستان های نهج البلاغه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی