.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

ترجمه خطبه های 26 - 30 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 26-اعراب پیش از بعثت

همانا خدا محمد را برانگیخت، تا مردمان را بترساند، و فرمان خدا را چنان که باید رساند. آن هنگام شما ای مردم عرب! بدترین آیین را برگزیده بودید، و در بدترین سرای خزیده. منزلگاهتان سنگستانهای ناهموار، همنشینتان گرزه مارهای زهردار. آبتان تیره و ناگوار، خوراکتان گلو آزار. خون یکدیگر را ریزان، از خویشاوند بریده و گریزان. بتهاتان همه جا بر پا، پای تا سر آلوده به خطا.

و از این خطبه است نگریستم و دیدم مرا یاری نیست، و جز کسانم مددکاری نیست. دریغ آمدم که آنان دست به یاریم گشایند، مبادا که به کام مرگ درآیند. ناچار خار غم در دیده شکسته، نفس در سینه و گلو بسته، از حق خود چشم پوشیدم و شربت تلخ شکیبایی نوشیدم.

و از این خطبه است: برنتافت که خود را رهین بیعتش سازد تاپذیرفت که بهای این بیعت را بپردازد، اما آن که فروخت نارستگار است، و آن که خرید زیانبار. کنون ساخت جنگ بیارائید، و ساز پیکار آماده نمایید، که زبانه آتش آن نیک بلند است و تابان، و روشنی آن نمایان. و شکیبائی را شعار خود دارید، که شاهد پیروزی را در کنار آرید.

خطبه 27-در فضیلت جهاد

اما بعد، جهاد، دری است از درهای بهشت که خدا به روی گزیده دوستان خود گشوده است، و جامه تقوی است، که بر تن آنان پوشیده است. زره استوار الهی است که آسیب نبیند، و سپر محکم اوست که تیر در آن ننشیند. هر که جهاد را واگذارد و ناخوشایند داند، خدا جامه خواری بر تن او پوشاند و فوج بلا بر سرش کشاند، و در زبونی و فرومایگی بماند. دل او در پرده های گمراهی نهان، و حق از او روی گردان. به خواری محکوم و از عدالت محروم.

من شبان و روزان، آشکارا و نهان، شما را به رزم این مردم تیره روان خواندم و گفتم: با آنان بستیزید، پیش از آن که بر شما حمله برند، و بگریزند. به خدا سوگند با مردمی در آستانه خانه شان نکوشیدند، جز که جامه خواری بر آنان پوشیدند. اما هیچ یک از شما خود را برای جهاد آماده نساخت و از خوارمایگی، هر کس کار را به گردن دیگری انداخت، تا آن که از هر سو بر شما تاخت آوردند و شهرها را یکی پس از دیگری از دستتان برون کردند. اکنون سربازان این مرد غامدی به انبار درآمده و حسان پسر حسان بکری را کشته و مرزبانان را از جایگاههای خویش رانده اند. شنیده ام مهاجم به خانه های مسلمانان، و کسانی که در پناه اسلامند درآمده، گردنبند و دستبند و گوشواره و خلخال از گردن و دست و پای زنان به در می کرده است، حالی که آن ستمدیدگان برابر آن متجاوزان، جز زاری و رحمت خواستن سلاحی نداشته اند. سپس غارتگران، پشتواره ها از مال مسلمانان بسته، نه کشته ای بر جای نهاده و نه خسته، به شهر خود بازگشته اند. اگر از این پس مرد مسلمانی از غم چنین حادثه بمیرد، چه جای ملامت است، که در دیده من شایسته چنین کرامت است.

شگفتا! به خدا که هماهنگی این مردم در باطل خویش، و پراکندگی شما در حق خود، دل را می میراند، و اندوه را تازه می گرداند. زشت بادید و از اندوه برون نیایید! که آماج تیر بلایید، بر شما غارت می برند و ننگی ندارید. با شما پیکار می کنند و به جنگی دست نمی گشایید. خدا را نافرمانی می کنند و خشنودی می نمایید. اگر در تابستان شما را بخوانم، گویید هوا سخت گرم است، مهلتی ده تا گرما کمتر شود. اگر در زمستان فرمان دهم، گویید سخت سرد است، فرصتی ده تا سرما از بلاد ما به در شود. شما که از گرما و سرما چنین می گریزید، با شمشیر آخته کجا می ستیزید؟ ای نه مردان به صورت مرد، ای کم خردان ناز پرورد! کاش شما را ندیده بودم و نمی شناختم که به خدا، پایان این آشنایی ندامت بود و دستاورد آن اندوه و حسرت. خدایتان بمیراناد! که دلم از دست شما پر خون است و سینه ام مالامال خشم شما مردم دون، که پیاپی جرعه اندوه به کامم می ریزید، و با نا فرمانی و فروگذاری جانبم، کار را به هم در می آمیزید، تا آنجا که قریش می گوید پسر ابوطالب دلیر است اما علم جنگ نمی داند. خدا پدرانشان را دهاد! کدام یک از آنان پیشتر از من در میدان جنگ بوده و بیشتر از من نبرد دلیران را آزموده؟ هنوز بیست سال نداشتم که پا در معرکه گذاشتم، و اکنون سالیان عمرم از شصت فزون است. اما، آن را که فرمان نبرند سر رشته کار از دستش برون است.

خطبه 28-اندرز و هشدار

همانا دنیا پشت کرده و پدرودگویان است، و آخرت روی آورده و از فراز جای نگران است. بدانید که امروز ریاضت است و فردا مسابقت، و خط پایان، دروازه بهشت برین است، و آن که بدان نرسد در دوزخ جایگزین. آیا کسی نیست که از گناه توبه کند پیش از آن که مرگش سر رسد؟ آیا کسی نیست که کاری کند، پیش از آن که روز بدبختی اش در رسد؟ بدانید که شما در روزهایی به سر می برید. که فرصت ساختن برگ است، و از پس این روزها مرگ است. آن که اجل نارسیده، ساز خویش برگیرد، سود آن بیند و از مرگ آسیب نپذیرد، و آن که تا دم مرگ کوتاهی کند، حاصل کارش خسران است و مرگ او موجب زیان. کار از روی دل چنان کنید، که گویی از بیم جان کنید. من چون بهشت جایی را ندیده ام، خواهان آن آسوده و از پای نشسته، و نه چون دوزخ، ترسنده از آن خفته و از بیم رسته. بدانید، آن که حق او را سود ندهد، باطل زیانش رساند، و آن که به راه نیفتد، گمراهی به هلاکتش کشاند. شما را فرموده اند که بار بربندید و توشه برگیرید. من بر شما از دو چیز بیشتر می ترسم: دنبال هوای نفس رفتن، و آرزوی دراز در سر پختن. پس تا در این جهانید، از آن چندان توشه بردارید که فردا خود را بدان نگاهداشتن توانید.

(می گویم، اگر سخنی بود که مردم را به زهد کشاند، و به کار آخرت ناچار گرداند، این سخن است و درباره آن بس که، دل را از آرزوها چنان برد که روشن شود و پند گیرد، و بیش پی کار دنیا نگیرد، و شگفت تر، سخن اوست که فرماید: (امروز مضمار است و فردا مسابقت، سبقه بهشت است، و دوزخ غایت.) که در این سخن گذشته از فخامت لفظ و عظمت معنی و تمثیل راست و تشبیه حقیقی و بی کم و کاست، سری عجیب و معنیی لطیف نهفته است که امام فرماید: (و السبقه الجنه و الغایه النار) که چون معنی (سبقه) و (غایت) مخالف یکدیگر است، به دو لفظ از آن تعبیر کرد و نفرمود: (السبقه النار)، که (سبقه) به معنی (پیشی گرفتن) در کاری است محبوب و غرضی مطلوب، و آن بهشت است نه دوزخ (نعوذ بالله منها) و روا نبود که گوید: (و السبقه النار) بدین جهت گفت: (الغایه النار) چه گاه بود که کسی به جایی رسد و بماند، و ماندن در آن را خوش نداند، و دیگری را همان جا خوش آید. که در این صورت آن چنان جای به (مصیر) یا (مال) تعبیر شود، چنان که پروردگار فرموده است: (قل تمتعوافان مصیرکم الی النار). و روانیست که در این جا به جای (مصیر) (سبقه) آید. در این معنی بیندیش که باطنی عجیب و ژرفایی عمیق و لطیف دارد، و بیشتر سخنان امام چنین است. و در بعضی نسخه ها آمده: و در روایت دیگری است که (و السبقه الجنه) و (سبقه) مالی یا چیزی بود و بدان کس دهند که در مسابقه پیش افتد، و هر دو معنی به هم نزدیک است، چه پاداش را برابر کار نیک دهند نه کار بد.)


خطبه 29-در نکوهش اهل کوفه

ای مردمی که به تن فراهمید و در خواهشها مخالف همید، سخنانتان تیز، چنان که سنگ خاره را گدازد، و کردارتان کند، چنان که دشمن را درباره شما به طمع اندازد. در بزم، جوینده مرد ستیزند و در رزم، پوینده راه گریز. آن که از شما یاری خواهد خوار است، و دل تیمار خوارتان از آسایش به کنار. بهانه های نا بخردانه می آورید، و چون وامداری که پی در پی مهلت خواهد امروز و فردا می کنید. آن که تن به خواری داده، دفع ستم را چگونه شاید؟ که حق جز با کوشش بدست نیاید. حال که خانه شما را گرفتند برای کدام خانه پیکار می کنید؟ و پس از من در کنار کدام امام کار زار می کنید؟ به خدا سوگند، فریفته کسی است که فریب شما را خورد، و بی نصیب کسی است که انتظار پیروزی از شما برد. تیر بی پیکان را مانید، که آسیبی به دشمن نمی رساند، به خدا سوگند، نه گفته شما را باور، و نه سودای یاریتان را در سر، و نه دشمن را از شما برحذر می دارم. دردتان چیست؟ و دارویتان کدام است؟ و شما را چه عادت و مرام است؟ آخر شامیان هم، چون شمایند. این همه گفتار بی کردار؟ بی پروا و نا پرهیزگار و در غیر حق طمع کار؟

خطبه 30-درباره قتل عثمان

درباره کشتن عثمان اگر کشتن عثمان را فرمان داده بودم قاتل می بودم. و اگر مردمان را از قتل وی باز داشته بودم، یاری او کرده بودم. لیکن جز این نیست: آن که او را یاری کرد، نتواند گفت من از آن که او را خوار گذارد بهترم، و آن که او را خوار گذارد، نتواند گفت آن که او را یاری کرد، از من بهتر است، در کوتاه سخن روش او را برای شما بگویم: بی مشورت دیگران به کار پرداخت، و کارها را تباه ساخت، شما با او به سر نبردید، و کار را از اندازه به در بردید. خدا را حکمی است که دگرگونی نپذیرد، و دامن خودخواه و ناشکیبا را بگیرد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی