ترجمه خطبه های 51 - 55 نهج البلاغه ( شهیدی )
- دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۵۸ ب.ظ
خطبه 51-یاران معاویه و غلبه بر فرات
و از خطبه های آن حضرت است چون سپاهیان معاویه در نبرد صفین شریعه فرات را گرفتند، و یاران علی را از برداشتن آب باز داشتند از شما خواستند تا دست به جنگ بگشایید. پس یا به خواری بر جای بپایید و از رتبه ای که دارید فروتر آیید، یا شمشیرها را از خون تر کنید، و آب را از کف آنان به در کنید. خوار گشتن و زنده ماندنتان مردن است، و کشته گشتن و پیروز شدن، زنده بودن. معاویه گروهی نادان را به دنبال خود می کشاند و حقیقت را از آنان می پوشاند. کورکورانه پی او می تازند تا خود را به کام مرگ در اندازند.
خطبه 52-در نکوهش دنیا
و از خطبه های آن حضرت است بدانید که دنیا سپری شده و بدرود گویان روان است. معروف آن، منکر گشته و پشت کرده شتابان است. ساکنان خود را می جهاند تا به سر منزل نیستی رساند، همسایگان خویش را می راند و به گوش آنان آهنگ مرگ می خواند. شیرین آن تلخ است و ناگوار، روشن آن تیره است و تار. از آن جز اندکی نمانده، چون اندک آبی که درآوند ماند، یا جرعه ای که تشنه آن را به گلورساند، و تشنگی او را ننشاند. پس بندگان خدا، از خانه ای که سرنوشت مردم آن نیستی است، قصد رفتن کنید. مبادا مغلوب آرزو شوید و آهنگ ماندن کنید. به خدا، اگر چون شتر بچه مرده بزارید و چون کبوتر جفت از دست شده، بانگ برآرید، و چون راهب ترک دنیا گفته فریاد کشید، و مال و فرزندان در راه قربت خدا دهید تا رتبت شما افزوده گردد یا گناهانتان بخشوده، گناهانی که در نامه های او ثبت است و شمرده، و فرشتگان وی آنان را از خاطر نبرده این همه درمقابل ثوابی که از خدا برای شما امید می دارم، و کیفر او که از آن بر شما می ترسم اندک است و ناچیز. به خدا، اگر دلهای شما یکسره بگدازد، و دیده هاتان از شوق پروردگار یا از بیم کردگار قهار سیل خون روان سازد، و چند که دنیا پایدار است در آن بمانید و کوشش کنید تا توانید این همه کرده های شما پاداش نعمتهای بزرگ او نخواهد بود، و با نعمت ایمان که شما را بدان راه را نمایانده، کجا برابری تواند بود.
در یادآوری روز قربان و چگونگی قربانی قربانی آن گاه کامل و تمام است که گوش آن را نیک بنگرند، تا بریده یا شکافته نباشد، و چشم آن نیز درست بود. اگر گوش و چشم درست بود قربانی درست و تمام است، هر چند شاخش شکسته و پایش لنگ بود و لنگان لنگان به قربانگاه رود. (رضی گوید، منسک در اینجا به معنی قربانگاه است.)
خطبه 53-در مساله بیعت
چنان بر من هجوم آوردند که شتران تشنه به آبشخور روی آرند، و چراننده پایبند آنها را بردارد و یکدیگر را بفشارند، چندان که پنداشتم خیال کشتن مرا در سر می پرورانند، یا در محضر من بعضی خیال کشتن بعض دیگر را دارند. پشت و روی این کار را نگریستم، و دیدم جزاین رهی نیستم که جنگ با آنان را پیش گیرم، یا آنچه را محمد (ص) برای من آورده است نپذیرم. پس پیکار را از تحمل کیفر آسانتر دیدم، و رنج این جهان را بر کیفر آن جهان بگزیدم.
خطبه 54-درباره تاخیر جنگ
یاران امام می گفتند، چرا در رخصت جنگ با شامیان درنگ می کند؟ اما گفته شما که این همه درنگ به خاطر ناخوش داشتن مرگ است. به خدا، پروا ندارم که من به آستانه مرگ درآیم یا مرگ به سر وقت من آید. اما گفته شما که در جنگ با شامیان دو دل مانده ام، به خدا که یک روز جنگ را واپس نیفکنده ام، جز که امید داشتم گروهی به سوی من آیند، و به راه حق گرایند، و به نور هدایت من راه پیمایند. این مرا خوشتر است تا شامیان را بکشم و گمراه باشند، هر چند خود گردن گیرنده گناه باشند.
خطبه 55-در وصف اصحاب رسول
ما در میدان کارزار با رسول خدا بودیم. پدران، پسران، برادران و عموهای خویش را می کشتیم و در خون می آلودیم. این خویشاوندکشی ما را ناخوش نمی نمود بلکه بر ایمانمان می افزود، که در راه راست پابرجا بودیم، و در سختیها شکیبا، و در جهاد با دشمن کوشا. گاه تنی از ما و تنی از سپاه دشمن به یکدیگر می جستند، و چون دو گاو نر سر و تن هم را می خستند. هر یک می خواست جام مرگ را به دیگری بپیماید، و از شربت مرگش سیراب نماید. گاه نصرت از آن ما بود، و گاه دشمن گوی پیروزی را می ربود. چون خداوند ما را آزمود و صدق مارا مشاهدت فرمود، دشمن ما را خوار ساخت، و رایت پیروزی ما را برافراخت. چندان که اسلام به هر شهر و دیار رسید، و حکومت آن در آفاق پایدارگردید. به جانم سوگند، که اگر رفتار ما همانند شما بود، نه ستون دین بر جا بود و نه درخت ایمان شاداب و خوشنما. سوگند به خدا، که از این پس خون خواهید خورد و پشیمانی خواهید برد.
- ۹۲/۰۶/۱۱