.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

ترجمه خطبه های 131 - 135 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 131- فلسفه قبول حکومت

و از سخنان آن حضرت است ای مردم رنگارنگ، با دلهای پریشان و ناهماهنگ. تن هاشان عیان، خردهاشان از آنان نهان، در شناخت حق شما را می پرورانم، همچون دایه ای مهربان، و شما از حق می رمید چون بزغالگان از بانگ شیر غران. هیهات که به یاری شما تاریکی را از چهره عدالت بزدایم، و کجی را که در حق راه یافته راست نمایم.

خدایا! تو می دانی آنچه از ما رفت، نه به خاطر رغبت در قدرت بود، و نه از دنیا ناچیز خواستن زیادت. بلکه می خواستیم نشانه های دین را به جایی که بود بنشانیم، و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم. تا بندگان ستمدیده ات را ایمنی فراهم آید، و حدود ضایع مانده ات اجرا گردد. خدایا! من نخستین کسم که به سوی تو روی آورد، و شنید و اجابت کرد. در نماز کسی از من پیش نیفتاد جز رسول خدا، که درود خدا بر او و آل او باد.

و همانا دانستید که: سزاوار نیست بخیل بر ناموس، و جان، و غنیمتها، و احکام مسلمانان، ولایت یابد و امامت آنان را عهده دار شود تا در مالهای آنها حریص گردد. و نه نادان تا به نادانی خویش مسلمانان را به گمراهی برد، و نه ستمکار تا به ستم عطای آنان را ببرد، و نه بی عدالت در تقسیم مال تا به مردمی ببخشد و مردمی را محروم سازد، و نه آن که به خاطر حکم کردن رشوت ستاند تا حقوق را پایمال کند، و آن را چنانکه باید نرساند، و نه آن که سنت را ضایع سازد، و امت را به هلاکت دراندازد.

خطبه 132- در پارسایی در دنیا

او را سپاس می گوییم بر آنچه گرفت و عطا فرمود، و بر آنچه احسان کرد و آزمود. بر هر چه پوشیده است داناست، هر راز نزد او هویداست. داناست بدان چه سینه ها پوشیده دارد، و دیده ها دزدیده بدان نگرد، و گواهی می دهم که خدا یکی است و جز او خدایی نیست، و این که محمد گزیده او و فرستاده اوست. گواهیی که برابر است در آن آشکارا با نهان، و دل با زبان.

از این خطبه است: به خدا که، سخن درست است و از روی بازی نیست، حقیقت است و دروغپردازی نیست. مرگ است که منادی آن دعوتش را شنواند، و سرود خوان آن همه را شتابان خواند پس انبوه مردمان فریفته ات نگرداند- که هیچ کس سرانجام زنده نماند-. آن را که پیش از تو بود دیدی، که مال فراهم آورد و از فقر ترسید، و به آرزوی دراز، از عاقبت نیندیشید. مرگ را دور پنداشت و ناگهان بر سر او رسید. او را بی آرام از وطنش براند و از جایی که در آن ایمن بود برخیزاند. بر چوبهای تابوت برداشته، مردان آن را با سرانگشتان گرفته به نوبت از دوش این به دوش آن گذاشته. آیا ندیدید آنان را که آرزوهای دور و دراز در سر داشتند، و کاخهای استوار می افراشتند، و مالهای فراوان می انباشتند، چگونه خانه هاشان گورستان گردید، و گردآورده شان تباه و پریشان، و مالهاشان از آن وارثان، و زنانشان در خانه این و آن؟ نه بر کرده نیک می افزایند، و نه عذری توانند خواست از کار زشت و ناخوشایند. پس کسی که ترس از پروردگار را شعار خود سازد، در کار خیر از اقران خود پیش تازد، کردارش پیروز و پسندیده است- و پاداش تمام بدو رسیده-. پس تقوی را غنیمت شمارید، و به کاری که درخور بهشت است روی آرید، که دنیا را نیافریده اند تا جاودان در آن به سر برید، بلکه آفریده اندش تا زود از آن بگذرید، و از کردار نیک برای خانه همیشگی توشه فراهم آورید. پس در این جهان شتابان به کار پردازید، و کرداری نیک را چون مرکبان راهوار برای رفتن آماده سازید.

خطبه 133- ذکر عظمت پروردگار

دنیا و آخرت او را فرمانبردار است، و سررشته آن دو به دست پروردگار است. آسمانها و زمینها کلیدهای خویش بدو سپردند، و درختان شاداب سبزفام، هر بام و شام به درگاه او نماز بردند. از شاخه های- سبز- خود آتش- سرخ- افروختند و به فرمانش میوه های رسیده، روزی و خوردنی اندوختند.

کتاب خدا در دسترس شماست، زبان آن کند نیست، گویاست. خانه ای است که پایه هایش ویران نشود، و صاحب عزتی است که یارانش را هزیمت نبود.

او را هنگامی فرستاد که پیامبران نبودند، و مردم در کار دین گونه گونه راه می پیمودند. پس او را در پی پیامبران فرستاد، و بدو مهر ختم بر صحیفه وحی نهاد. او برای رضای خدا جهاد کرد، با پشت به خدا کردگان، و مشرکان از فطرت برگشتگان.

همانا، دنیا نهایت دیدگاه کسی است که دیده اش کور است، و از دیدن جز دنیا محجور، و آن که بیناست نگاهش از دنیا بگذرد و از پس آن خانه آخرت را نگرد. پس بینا از دنیا رخت بردارد، و نابینا رخت خویش در آن گذارد، بینا از دنیا توشه گیرد، و نابینا برای دنیا توشه فراهم آرد.

و بدانید که هیچ چیز نیست، جز که دارنده اش از آن سیر شود و از داشتن آن دلگیر، مگر زندگی- که بر آن چیزی نگزیند- چه در مرگ آسایشی نبیند. و آن همانند سخن حکمت است که حیات دل مرده است- و داروی جان افسرده-. چشم کور را بینایی است و گوش کر را موجب شنوایی. سیراب کننده تشنه- حقیقت- است، و در آن همه بی نیازی و سلامت، کتاب خدا که: بدان- راه حق را- می بینید، و بدان- از حق- سخن می گویید، و بدان- حق را- می شنوید. بعض آن بعض دیگر را تفسیر کند، و پاره ای بر پاره دیگر گواهی دهد. همه آیه هایش، خدا را یکسان شناساند، و آن را که همراهش شد، از خدا برنگرداند.

شما کین یکدیگر را در دل می دارید، و با هم ساخته اید و خدا را دوست هم می شمارید. همچون سبزه پارگین- درون سو گنده، و برون سو رنگین- در دوستی آرزوها همرنگید، و در به دست آوردن مال با هم در جنگ. شیطان فریفته تان ساخته است، و غرور شما را به سرگردانی درانداخته.- در این پیکار که بر پاست- خداوند یاری خواسته من و شماست.

خطبه 134- راهنمائی عمر در جنگ

عمر برای رفتن به جنگ با رومیان با او رای زد فرمود: خدا برای مسلمانان عهده دار شده است که حوزه مسلمانی را نیرومند سازد، تا حرمتشان مصون ماند- و دشمن بر آن نتازد-. آن که آنان را یاری کرد حالی که اندک بودند و کسی نبود که یاری شان کند، و دشمنان را از آنان بازداشت حالی که شمارشان کم بود، و کسی نبود که بازشان دارد، زنده است و نمی میرد. هر گاه خود به سوی این دشمن روی و با آنان روبرو شوی و رنجی یابی، مسلمانان تا دورترین شهرهای خود، دیگر پناهگاهی ندارند و پس از تو کسی نیست تا بدان رو آرند. مردی دلیر را به سوی آنان روانه گردان. و جنگ آزمودگان و خیرخواهان مسلمانان را با او برانگیزان. اگر خدا پیروزی داد، چنان است که تو دوست داری و اگر کاری دیگر پیش آمد باری تو- جای خویش می داری-. پناه مردمان خواهی بود و مرجع مسلمانان.

خطبه 135- نکوهش مغیره

(میان او و عثمان نزاعی رخ داد مغیره پسر اخنس، عثمان را گفت: من او را از تو کفایت می کنم: امیرالمومنین علی (ع) مغیره را فرمود:) فرزند لعین ابتر، و درخت بی ریشه و بر، تو مرا کفایت می کنی؟ به خدا سوگند، کسی را که تو یاور باشی خدایش نیرومند نگرداند، و آن که تواش برخیزانی بر پا نماند. از نزد ما بیرون شو، خدایت خیر ندهاد، پس هر کار خواهی بکن. که اگر زنده مانی خدایت از رحمت دور کناد!.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی