.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

ترجمه خطبه های 136 - 140 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 136- در مسئله بیعت

و از سخنان آن حضرت است بیعت شما با من بی اندیشه و تدبیر نبود، و کار من و شما یکسان نیست. من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خود می خواهید. ای مردم! مرا بر کار خود یار باشید- و فرمانم را پذرفتار-. به خدا سوگند، که داد ستمدیده را از آن که بر او ستم کرده بستانم و مهار ستمکار را بگیرم و به ناخواه او تا به آبشخور حق کشانم.

خطبه 137- درباره طلحه و زبیر

درباره طلحه و زبیر به خدا که، گناهی را به من نسبت دادن، نتوانستند، و میان من و خود انصاف را کار نبستند. آنان حقی را می خواهند که خود رها کردند- و از آن گریختند-. و خونی را می جویند که خود ریختند. اگر با آنان در این کار انباز بودم، آنان نیز از آن بهری دارند، و اگر خود به تنهایی بدان پرداختند، از من چه می خواهند؟ که خود بدان گرفتارند. نخستین گام که باید در راه عدالت بردارند، آن است که خود را محکوم شمارند. همانا، حقیقت بینی من، با من همراه است، نه حق را از خود پوشیده داشته ام و نه بر من پوشیده بوده است. اینان گروهی هستند ستمکار- تیره درون زیانبار- چون لای تیره و عقرب جرار، در شبهتی چون شب تیره گرفتار، حالی که حقیقت پدیدار است و باطل از حریم آن رانده، و زبانش از فریاد بریده و در کام مانده. به خدا به دست خود برای آنان آبگیری پر کنم که از آن سیراب بیرون نروند، و پس از آن از هیچ گودالی جرعه ای نچشند.

و از این سخنان است: همچون ماده شتر، که به طفل خود روی آرد، به من رو آوردید و فریاد بیعت! بیعت! برآوردید. دست خود را باز پس بردم آن را کشیدید، از دستتان کشیدن به خود برگردانیدید. خدایا! آن دو- طلحه و زبیر- پیوند مرا گسستند، بر من ستم کردند، و بیعتم را شکستند، و مردم را به جنگ من فراهم آوردند. پس آنچه را بستند، بگشا! و آنچه را محکم کرده اند، پایدار مفرما! و نافرجامی آنچه آرزو کردند، و آنچه انجام دادند به آنان بنما! پیش از آغاز کشتار، از آن دو خواستم، تا دست به جنگ نگشایند- و به جمع مسلمانان درآیند-، و به هنگام گیر و دار انتظار بردم، لکن نعمتی را که نصیبشان شده بود نپذیرفتند و عافیت را بازگرداندند.

خطبه138 - اشارت به حوادث بزرگ

و در آن به حادثه ها و فتنه ها اشارت کند. خواهش نفسانی را به هدایت آسمانی بازگرداند، و آن هنگامی است که - مردم- رستگاری را تابع هوی ساخته اند، و رای آنان را پیرو قرآن کند، و آن هنگامی است که قرآن را تابع رای خود کرده اند.

از این خطبه است: تا آنکه آتش جنگ میان شما افروخته گردد - و از شرار آن همه چیز سوخته، چون شیر خشمگین- دندان نماید،- و چون ماده شتری از این سو و آن سو آید- پستانها پر از شیر، و مکیدن آن شیرین، اما پایان آن تلخ و زهرآگین. آگاه باشید که فردا- و که داند که فردا چه پیش آرد- فرمانروایی، که از این طایفه- امویان- نیست، عاملان حکومت را به جرم کردار زشتشان بگیرد- و عذری از آنان نپذیرد-. زمین گنجینه های خود را برون اندازد، و کلیدهای خویش- از در آشتی تسلیم او سازد-. پس روش عادلانه را به شما بنماید و آنچه از کتاب و سنت مرده است زنده فرماید.

از این خطبه است: گویی او رامی بینم که از شام بانگ برداشته است، و پرچمهای خود را پیرامون کوفه برافراشته. چون ماده شتر بدخو که دوشنده خود را با دندان بدراند. - رعیت خویش را در خاک و خون بغلطاند- و سرها بر زمین بگستراند. دهانش گشاده، ستم و بیداد را بنیاد نهاده، به هر سو تازان، حمله او سخت گران. به خدا، که شما را در این سوی و آن سوی زمین پراکنده گرداند، چندان که جز اندکی به مقدار سرمه چشم از شما بقای نماند. پس پیوسته چنین باشید تا آنکه عرب بر سر عقل آید و در پی نظم کار خویش برآید. پس بر سنت پیامبر بمانید که بر پاست، و بر آثار- او- که هویداست، و عهدی که زمانی بر آن نگذشته، و نشانی که از پیامبر به جا مانده، و بدانید که شیطان راههای خود را برای شما هموارمی کند، تا در پی او بروید- و از راه خدا به در شوید-.

خطبه 139- به هنگام شوری

به هنگام شوری هیچ کس پیش از من به- پذیرفتن- دعوت حق نشتافت، و چون من توفیق صله رحم و افزودن در بخشش و کرم نیافت. پس گفته مرا بشنوید! و به سخنم گوش فرا دهید! که بیم آن است که پس از این روز، بر سر این کار شمشیرها کشیده شود، و در پیمانها خیانت رود، تا آنجا که بعض از شما پیشوای گمراهان گردد، و پیرو فرقه نادانان.

خطبه 140- در نهی از غیبت مردم

در نهی از گفتن عیب مردمان بر کسانی که گناه ندارند، و از سلامت دین برخوردارند، سزا است که بر گناهکاران و نافرمانان رحمت آرند، و شکر این نعمت بگزارند، چندان که این شکرگزاری آنان را مشغول دارد، و به گفتن عیب مردمان وانگذارد. تا چه رسد به عیبجویی که برادر را نکوهش کند، و به آنچه بدان گرفتار است سرزنش کند. آیا به خاطر ندارد که خدا چگونه بر او بخشید، و گناهان او را پوشید- بزرگتر از گناهی که او را بدان مذمت کند- و چگونه او را مذمت کند که خود چنان گناهی کرده است- لیکن پوشیده و در پرده است-. و اگر چنان گناهی نداشته گناهان دیگری داشته که از آن گناه بزرگتر است، و به خدا سوگند، اگر گناهی که کرده بزرگ نیست و گناهی است خرد، جرات او را بر زشتی مردمان گفتن، گناهی بزرگتر باید شمرد. ای بنده خدا در گفتن عیب کسی که گناهی کرده است، شتاب مکن! چه، امید می رود که آن گناه را بر او ببخشند، و بر گناه خرد خویش ایمن مباش! چه، بود که تو را بر آن عذاب کنند. پس اگر از شما کسی عیب دیگری را دانست، بر زبان نراند به خاطر عیبی که در خود می داند. و شکر بر کنار ماندن از گناه او را باز دارد، از آنکه دیگری را که به گناه گرفتار است بیازارد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی