.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

ترجمه نامه های 46 - 50 نهج البلاغه ( شهیدی )

نامه 46-به یکی از فرماندهان خود

به یکی از والیان خود امابعد، تواز آنانی که در یاری دین پشتیبانی شان را خواهانم، و یاد خودستایی گنهکار را به آنان می خوابانم، و رخنه مرزی را که بیمی از آن است بدانها بستن توانم. پس در آنچه تو را مهم می نماید از خدا یاری جوی، و درشتی را به اندک نرمی بیامیز، و آنجاکه مهربانی باید راه مهربانی پوی، و جایی که جزدرشتی به کار نیاید درشتی پیش گیر، و برابر رعیت فروتن باش، و آنان را با گشاده رویی و نرمخویی بپذیر، و با همگان یکسان رفتار کن، گاهی که گوشه چشم به آنان افکنی یا خیره شان نگاه کنی، یا یکی را به اشارت خوانی، یا به یکی تحیتی رسانی، تا بزرگان در تو طمع ستم بر ناتوان نبندند، و ناتوانان از عدالتت مایوس نگردند، والسلام.

نامه 47-وصیت به حسن و حسین

و از وصیت آن حضرت (ع) است حسن و حسین علیهماالسلام را چون پسر ملجم که نفرین خدا بر او باد او را ضربت زد شما را سفارش می کنم به ترسیدن از خدا، و اینکه دنیا را مخواهید هر چند دنیا پی شما آید، و دریغ مخورید بر چیزی از آن که به دستتان نیاید، و حق را بگویید و برای پاداش آن جهان کار کنید، و با ستمکار در پیکار باشید و ستمدیده را یار. شما و همه فرزندانم و کسانم و آن را که نامه من بدو رسد، سفارش می کنم به ترس از خدا و آراستن کارها، و آشتی با یکدیگر، که من از جد شما (ص) شنیدم که می گفت: راه آشتی دادن میان مردمان بهتر است از نماز و روزه سالیان راه. خدا را! خدا را! درباره یتیمان، آنان را گاه گرسنه و گاه سیر مدارید، و نزد خود ضایعشان مگذارید. و خدا را! خدا را! همسایگان را بپایید که سفارش شده پیامبر شمایند، پیوسته درباره آنان سفارش می فرمود چندان که گمان بردیم برای آنان ارثی معین خواهد نمود. و خدا را! خدا را! درباره قرآن مبادا دیگری بر شما پیشی گیرد در رفتار به حکم آن. و خدا را! خدا را! درباره نماز، که نماز ستون دین شماست. و خدا را! خدا را! در حق خانه پروردگارتان، آن را خالی مگذارید چندان که دراین جهان ماندگارید، که اگر حرمت آن را نگاه ندارید به عذاب خدا گرفتارید. و خدا را! خدا را! درباره جهاد در راه خدا به مالهاتان و به جانهاتان و زبانهاتان! بر شما باد به یکدیگر پیوستن و به هم بخشیدن. مبادا از هم روی بگردانید، و پیوند هم را بگسلانید. امر به معروف و نهی از منکر را وامگذارید که بدترین شما حکمرانی شما را بر دست گیرند! آنگاه دعا کنید و از شما نپذیرند.

پسران عبدالمطلب! نبینم در خون مسلمانان فرو رفته اید و دستها را بدان آلوده و گویید امیرمومنان را کشتاند! بدانید جز کشنده من نباید کسی به خون من کشته شود. بنگرید! اگر من از این ضربت او مردم، او را تنها یک ضربت بزنید و دست و پا و دیگر اندام او را مبرید که من از رسول خدا (ص) شنیدم می فرمود: راه بپرهیزید از بریدن اندام مرده هر چند سگ دیوانه باشد.

نامه 48-به معاویه

به معاویه همانا ستمگری و دروغ رسوایی آدمی را در دین و دنیای او آشکار می سازد، و نقصان وی را نزد آن کس که عیبگوی او بود پدیدار، و تو می دانی آنچه را از دست شده تدارک کردن نتوانی. مردمی چیزی را که به حق نبود خواستند و به تاویل کردن حکم خدا برخاستند، خدا آنان را دروغگو خواند و به کیفرشان رساند. پس از روزی بترس که در آن روز آن که پایان کار خود را نیکو گردانیده شادمان است، و آن که مهار خود را به دست شیطان داده و از کفش نگشاده پشیمان. تو ما را به حکم قرآن خواندی و خود اهل قرآن نیستی. ما تو را پاسخ ندادیم بلکه داوری قرآن را گردن نهادیم، والسلام.

نامه 49-به معاویه

به معاویه اما بعد، همانا دنیا آدمی را سرگرم می سازد، تا جز بدان نپردازد. و دنیادار به چیزی از دنیا نرسد، جز که آزمندی و شیفتگی وی بدان فزون شود، و آنچه از دنیا بهره او گردیده وی را بی نیاز نکند از آنچه بدان نرسیده، و از آن پس جدایی است از آنچه فراهم آورده، و در هم ریختن آنچه استوار کرده، و اگر آنچه گذشته است پندت آموخت، مانده را توانی اندوخت، والسلام.

نامه 50-به امیران سپاه خود

به فرماندهان وی بر سپاه ها از بنده خدا علی امیرمومنان، به مرزبانان! اما بعد، بر والی است که اگر به زیادتی از مال رسید، یا نعمتی مخصوص وی گردید، موجب دگرگونی او نشود، و آنچه خدا از نعمت خویش نصیبش کرده بر نزدیکی وی به بندگان خدا و مهربانی او به برادرانش بیفزاید. بدانید حق شماست بر من که چیزی را از شما نپوشانم جز راز جنگ که از پوشاندن آن ناگذرانم، و کاری را جز در حکم شرع بی رای زدن با شما انجام ندهم، و حق شما را از موقع آن به تاخیر نیفکنم، و تا آن را نرسانم وقفه ای در آن روا ندانم، و همه شما را در حق برابر دانم، و چون چنین کردم نعمت دادن شما بر خداست و طاعت من بر عهده شماست، و چون شما را خواندم درنگ ندارید، و در آنچه صلاح است پای پس مگذارید، و در سختیها در شوید و آن را آسان شمارید اگر چنین پایدار نباشید، کسی نزد من خوارتر از کجرفتار شما نخواهد بود، و کیفر او را سخت گردانم، و رخصت رهایی را از من نخواهد شنود. پس این دستورها را از امیران خود بگیرید و فرمان آنان را چندانکه خدا کارتان را بدان سازوار می دارد بپذیرید!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی