.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

ترجمه نامه های 61 - 65 نهج البلاغه ( شهیدی )

نامه 61-به کمیل بن زیاد

به کمیل، پسر زیاد نخعی هنگامی که از جانب او عامل هیت بود. امام بر او خرده می گیرد که چرا سپاهیان دشمن را که از حوزه ماموریت او گذشته و برای غارت مسلمانان رفته اند واگذارده و از سرزمین خود نرانده است اما بعد، واگذاردن آدمی آنچه را به عهده دارد و عهده دار شدن وی کاری را که دیگری باید گزارد، ناتوانیی است آشکار و اندیشه ای تباه و نابکار. دلیری تو در غارت مردم قرقیسیا و رها کردن مرزهایی که تو را بر آن گمارده ایم، و کسی در آنجا نیست که آن را بپاید، و سپاه دشمن را از آن دور نماید، رایی خطاست و اندیشه ای نارسا. توپلی شده ای تا از دشمنانت هر که خواهد از آن بگذرد و بر دوستانت غارت برد. نه قدرتی داری که با تو بستیزند، نه از تو ترسند و از پیشت گریزند. نه مرزی را توانی بست، نه شوکت دشمن را توانی شکست. نه نیاز مردم شهر را برآوردن توانی، و نه توانی امیر خود را راضی گردانی.

نامه 62-به مردم مصر

به مصریان که با مالک اشتر فرستاد چون او را به حکومت آن سرزمین گمارد اما بعد، همانا خداوند سبحان محمد (ص) را برانگیخت تا جهانیان را از نافرمانی او بیم دهد، و گواه پیامبران پیش از خود گردد. چون او بسوی خدا رفت، مسلمانان پس از وی در کار حکومت به هم افتادند و دست ستیز گشادند و به خدا در دلم نمی گذشت و به خاطرم نمی رسید که عرب خلافت را پس از از خاندان او بر آرد، یا مرا پس از وی از عهده دار شدن آن باز دارد، پیامبر (ص) و چیزی مرا نگران نکرد و به شگفتم نیاورد، جز شتافتن مردم بر فلان از هر سو و بیعت کردن با او. پس دست خود باز کشیدم، تا آنکه دیدم گروهی در دین خود نماندند، و از اسلام روی برگرداندند و مردم را به نابود ساختن دین محمد (ص) خواندند. پس ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم، رخنه ای در آن بینم یا ویرانیی، که مصیبت آن بر من سخت تر از محروم ماندن از خلافت است و از دست شدن حکومت شما، که روزهایی چند است که چون سرابی نهان شود، یا چون ابر که فراهم نشده پراکنده گردد. پس در میان آن آشوب و غوغا برخاستم تا جمع باطل بپراکنید و محو و نابود گردید، و دین استوار شد و بر جای بیارمید.

و از این نامه است به خدا اگر تنها آنان را می دیدم، و آنان زمین را پر می کردند، نه باک داشتم و نه می هراسیدم، که من بر گمراهی آنان و رستگاری خود نیک آگاهم و با یقین از جانب پروردگار همراه، و من آرزومند دیدار خدایم و پاداش نیک او را می پایم، لیکن دریغم آید که بیخردان و تبهکاران این امت حکمرانی را به دست آرند، و مال خدا را دست به دست گردانند و بندگان او را به خدمت گمارند، و با پارسایان در پیکار باشند و فاسقان را یار، چه از آنان کسی است که در میان شما مسلمانان شراب نوشید و حد اسلام بر او جاری گردید، و از آنان کسی است که به اسلام نگروید تا بخششهایی بدو عطا گردید، و اگر نه از حکومت اینان بر شما می ترسیدم، شما را برنمی انگیختم و سرزنشتان نمی کردم، و به فراهم آمدنتان نمی خواندم و نمی آغالیدم، و آن هنگام که سر باز زدید و سستی گرفتید رهاتان می کردم. نمی بینید بر مرزهای شما دست افکنده اند و شهرهاتان گشوده است و کشورهاتان ربوده. درشهرهاتان جنگ بر قرار و دشمن با شما در پیکار خداتان بیامرزاد! گروه گروه روی به جنگ دشمنتان نهید و در خانه ها و شهرهاتان درنگ مکنید، که به ستم گرفتار شوید و به خواری دچار، بهره تان کم مقدار. همانا جنگجو بیدار است، و آنکه بخواب رود چشمی پی او باز و هشیار. والسلام

نامه 63-به ابوموسی اشعری

به ابوموسی اشعری که عامل او در کوفه بود. چون امام مردم کوفه را برای جنگ اصحاب جمل خواند، بدو خبر دادند ابوموسی آنان را به نشستن در خانه ترغیب می کند. از بنده خدا، امیرمومنان، به عبدالله پسر قیس! اما بعد، از تو به من سخنی رسید که به سود و زیان توست. چون فرستاده من نزد تو آید، دامن خود را به کمر درآر، و کمرت را استوار دار و از سوراخ خود پای بیرون گذار و آن را که همراه توست فراهم آر. اگر حق را با من دیدی بپذیر، و اگر دودل ماندی کناره گیر! به خدا سوگند هر جا باشی تو را بیارند و به حال خود نگذارند. چندانکه در کارت سرگردان مانی و چپ را از راست ندانی، و از جایت به شتاب برخیزانند و از پیش رویت چنان ترسان شوی که از پشت سرت هراسان. کار نه چنان است که پنداری آسان است، که بلایی بزرگ و نمایان است باید بدان سوار شد و درشتی اش را هموار کرد و سختی اش را خوار. پس خرد خود را به فرمان آر و کار خود را در ضبط درآر و به سوی ما بیا و بهره ات را از طاعت امام خود بردار، و اگر خوش نداری از کار ما کناره گیر بی هیچ سپاسی و یا تقدیر، دیگران کار تو را عهده دار شوند، چنانکه باید، و تو در خواب خفته و از تو نپرسند کجاست و به کجا رفته. به خدا سوگند که این پیکار به حق است و به فرمان کسی است که حق با اوست، و ما را باکی نبود که ملحدان چه کردند، والسلام.

نامه 64-به معاویه

به معاویه در پاسخ او اما بعد، چنانکه یادآور شدی ما و شما دوست بودیم و هم پیوند، اما دیروز میان ما و شما جدایی افکند. ما ایمان آوردیم و شما به کفر گراییدید، و امروز ما استواریم و شما دستخوش آزمایش گردیدید. مسلمان شما جز به نادلخواه به اسلام نگروید و از آن پس که بزرگان عرب را در حزب رسول خدا (ص) دید. و یادآور شدی که من طلحه و زبیر را به قتل رساندم و عایشه را راندم، و میان کوفه و بصره ماندم. این کاری است که تو در آن نبودی، پس زیانی بر تو نیاید و عذری از تو خواستن نباید. و یادآور شدی که مرا با مهاجران و انصار دیدار خواهی کرد. تو را با هجرت چه کار؟ و کدام مهاجر و انصار هجرت آن روز به پایان رسید که برادرت اسیر گردید. اگر شتاب داری نه رواست، لختی آرام گیر، که اگر من به دیدار تو آیم سزاست، که خدا مرا برانگیخته است تا از تو انتقام گیرم و اگر تو به دیدار من آیی چنان است که شاعر اسدی گفته است: روی به بادهای تابستانی دارند که بر آنان ریگ می افکند حالی که میان زمینهای نشیب و سنگهای سخت اندرند. شمشیری که بر جد و دایی و برادرت در یک رزمگاه زدم، نزد من است. و تو به خدا سوگند چنانکه دانستم دلی ناآگاه داری و خردی تباه، و بهتر است تو را بگویند بر نردبانی بلند بر شده ای که منظری به تو نمایانده است بد نمود و آن تو را زیان است نه سود. چه تو گمشده ای را می جویی که از تو نیست و گوسفندی را می چرانی که ملک دیگری است. منصبی را می خواهی که نه درخور آنی و نه گوهری از آن کانی. چه دور است گفتارت از کردار چه نیک به عموها و دایی هایت می مانی، که بخت بد و آرزوی باطل آنان را وانگذاشت تا به انکار پیامبری محمد (ص) شان واداشت، و چنانکه می دانی در هلاکت جای خود افتادند. نه دفاعی از خود کردند چنانکه باید، و نه حریمی را حمایت کردند آنسان که شاید. برابر شمشیرهایی که از آن تهی نیست میدان کارزار و نه سستی در آن پدیدار. و فراوان درباره کشندگان عثمان سخن راندی پس نخست آنچه را مردم پذیرفته اند قبول دار، سپس داوری آنان را به من واگذار، تا تو و آنان را به پذیرفتن کتاب خدای تعالی ملزم گردانم و حکم آن را درباره تان به انجام رسانم، و امااینکه می خواهی چنان است که کودکی را بفریبند آنگاه که خواهند او را از شیر باز گیرند. و سلام به آنان که در خور سلامند.

نامه 65-به معاویه

به معاویه نیز اما بعد، وقت آن است تا از آنچه عیان است سود برگیری و حقیقت روشن را بپذیری تو راه گذشتگانت را گرفتی، با دعویهای باطل کردن، و مردمان را به فریب و دروغ به شبهت در افکندن، و رتبتی را که برتر از توست، خواهان بودن. و آنچه را برای دیگری اندوخته است ربودن به خاطر از حق گریختن. و آنچه را رعایت آن از گوشت و خون بر تو لازمتر است، انکار نمودن آنچه گوشت شنید و سینه ات از آن پر گردید، و پس از حق جز گمراهی آشکارا چیست؟ و از پس آنچه عیان است جز باطل آمیخته به حق نیست. از شبهت بپرهیز و از آمیختگی آن به حق و باطل نیز، که روزگارانی است فتنه پرده بر خود افکنده و تیرگیهای آن دیده ها را پوشانده. و از تو به من نامه ای رسید با اسلوبهایی درهم و عبارتهایی مبهم. آشتی را مجال ناگذاشته داستانهایی از روی بی دانشی و نابخردی نگاشته. چون کسی شده ای که در خاکی نرم فرو شود و یا به تاریکی در زمینی بی نشانه راه رود. جایی را برای خود در نظر گرفته ای که رسیدن بدان دشوار است و نشانه هایش دور و ناپدیدار. عقاب رسیدن بدان نتواند و در بلندی همپایه عیوق ماند. پناه بر خدا که پس از من تو ولایت مسلمانان را به عهده گیری و سود وزیان آنان را بپذیری، یا برای یکی از آنان با تو پیمانی بر قرار سازم یا عهدی استوار. پس، از هم اکنون خود را بپای و پی چاره برآی که اگر تقصیر روا داری و تا آنگاه که بندگان خدا آماده جنگ با تو شوند سر تسلیم پیش نیاری درهای چاره به رویت بسته شود و آنچه را امروز از تو قبول کنند ناپذیرفته، والسلام

نظرات  (۱)

ممنون از وبلاگ قشنگتون واینکه سخنان با حکمت مولامون رو ترویج میدید اگه دوست داشتید به منم سر بزنید و اینکه شما با افتخار لینک شدید.
پاسخ:
باسلام
ممنون.شما هم لینک شدید.
                                       یاعلی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی