(و از نوف بکالی روایت است که شبی امیرالمومنین (ع) را دیدم از بستر خود برون آمده نگاهی به ستارگان انداخت و فرمود: نوف! خفته ای یا دیده ات باز است؟ گفتم دیده ام باز است. فرمود:) نوف! خوشا آنان که دل از این جهان گسستند و بدان جهان بستند. آنان مردمی اند که زمین را گستردنی خود گرفته اند و خاک آن را بستر. و آب آن را طیب. قرآن را به جانشان بسته دارند و دعا را ورد زبان. چون مسیح دنیا را از خود دور ساخته اند و
(و فرمود:) آنچه از کشتار برهد دیرتر پاید و بیشتر زاید.
(و فرمود:) آن که گفتن ندانم واگذارد، به هلاکتجای خود
(و فرمود:) مردم دنیا همچون سوارانند که در خوابند و آنان را می رانند.
(و فرمود:) از دست شدن دوستان،
(و آنگاه که از خباب یاد کرد فرمود:) خدا بیامرزاد خباب پسر ارت را. به رغبت اسلام آورد و از روی فرمانبرداری هجرت کرد و به گذران روز قناعت، و از خدا راضی بود و مجاهد زندگی نمود. (و فرمود:) خوشا کسی که معاد را به یاد آورد، و برای حساب کار کرد، و به گذران روز قناعت نمود، و از خدا راضی بود.
(و فرمود:) اگر بدین شمشیرم بر بینی مرد با ایمان زنم که مرا دشمن گیرد، نگیرد، و گر همه جهان را بر منافق ریزم تا مرا دوست دارد، نپذیرد، و این از آن است که قضا جاری گشت و