ترجمه خطبه های 16 - 20 ( دشتی )
- يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۵۲ ب.ظ
خطبه 16-به هنگام بیعت در مدینه
اعلام سیاستهای حکومتی
آنچه می گویم به عهده می گیرم، و خود به آن پای بندم، کسی که عبرتها برای او آشکار شود، و از عذاب آن پند گیرد، تقوی و خویشتن داری او را از سقوط در شبهات نگه می دارد، آگاه باشید، تیره روزیها و آزمایشها، همانند زمان بعثت پیامبر (ص) بار دیگر به شما روی آورد. سوگند به خدایی که پیامبر (ص) را به حق مبعوث کرد، سخت آزمایش می شوید، چون دانه ای که در غربال ریزند، یا غذایی که در دیگ گذارند، به هم خواهید ریخت، زیر و رو خواهید شد، تا آنکه پایین به بالا، و بالا به پایین رود، آنان که سابقه ای در اسلام داشتند، و تاکنون منزوی بودند، بر سر کار می آیند، و آنها که به ناحق، پیشی گرفتند، عقب زده خواهند شد فضائل اخلاقی امام (ع) به خدا سوگند، کلمه ای از حق را نپوشاندم، هیچگاه دروغی نگفته ام، از روز نخست، به این مقام خلافت، و چنین روزی خبر داده شدم، آگاه باشید همانا گناهان چون مرکبهای بدرفتارند، که سواران خود (گناهکاران) را عنان رهاشده در آتش دوزخ می اندازند، اما تقوی، چونان مرکبهای فرمانبرداری هستند که سواران خود را، عنان بر دست، وارد بهشت جاویدان می کنند. حق و باطل همیشه در پیکارند، و برای هر کدام طرفدارانی است، اگر باطل پیروز شود، جای شگفتی نیست، از دیرباز چنین بود، و اگر طرفداران حق اندکند، چه بسا روزی فراوان گردند، و پیروز شوند، اما کمتر اتفاق می افتد که چیز رفته باز گردد. (کلمات امام (ع) پیرامون حق و باطل، از سخنان نیکویی است که کلام کسی از سخن سرایان به آن نخواهد رسید، و بیش از آنچه که ما در شگفت شویم، شگفتی، برابر آن فرومانده است، در این کلمات امام (ع) ریزه کاریهایی از فصاحت است که نه زبان قدرت شرح آن را دارد، و نه انسانی می تواند از دره های عمیق آن بگذرد، این اعتراف مرا کسانی که در فصاحت پیشگامند و با سابقه، درک می کنند.
سرگردانی مردم، و ضرورت تقوا
آن کس که بهشت و دوزخ را پیش روی خود دارد، در تلاش است برخی از مردم به سرعت به سوی حق پیش می روند، که اهل نجاتند، و بعضی به کندی می روند و امیدوارند، و دیگری کوتاهی می کند و در آتش جهنم گرفتار است، چپ و راست گمراهی، و راه میانه، جاده مستقیم الهی است که قرآن و آثار نبوت، آن را سفارش می کند، و گذرگاه سنت پیامبر (ص) است، و سرانجام بازگشت همه بدان سو است. ادعاکننده باطل نابود شد، و دروغگو زیان کرد، هر کس با حق درافتاد هلاک گردید، نادانی انسان همین بس که قدر خویش نشناسد. آنچه بر اساس تقوی پایه گذاری شود، نابود نگردد، کشتزاری که با تقوی آبیاری شود، تشنگی ندارد. مردم! به خانه های خود روی آورید، مسائل میان خود را اصلاح کنید، توبه و بازگشت پس از زشتیها میسر است، جز پروردگار خود، دیگری را ستایش نکنید، و جز خویشتن خویش دیگری را سرزنش ننمایید.
خطبه 17-داوران ناشایست
شناخت بدترین انسانها دشمن ترین آفریده ها، نزد خدا دو نفرند، مردی که خدا او را به حال خود گذاشته، و از راه راست دور افتاده است، دل او شیفته بدعت، و مردم را گمراه کرده، به فتنه انگیزی می کشاند، و راه رستگاری گذشتگان را گم کرده، و طرفداران خود و آیندگان را گمراه ساخته است، بار گناه دیگران را بر دوش کشیده، و گرفتار زشتیهای خود نیز می باشد. و مردی که مجهولاتی به هم بافته، و در میان انسانهای نادان امت، جایگاهی پیدا کرده است. در تاریکیهای فتنه فرو رفته، و از مشاهده صلح و صفا کور است، آدم نماها او را عالم نامیدند که نیست، چیزی را بسیار جمع آوری می کند که اندک آن به از بسیار است، تا آنکه از آب گندیده سیراب شود، و دانش و اطلاعات بیهوده فراهم آورد. روانشناسی مدعیان دروغین قضاوت در میان مردم با نام قاضی به داوری می نشیند، و حل مشکلات دیگری را به عهده می گیرد، پس اگر مشکلی پیش آید، با حرفهای پوچ و توخالی، و رای و نظر دروغین، آماده رفع آن می شود. سپس اظهارات پوچ خود را باور می کند، عنکبوتی را می ماند که در شبهات و بافته های تار خود چسبیده، نمی داند که درست حکم کرده یا برخطاست؟ اگر بر صواب باشد می ترسد که خطا کرده، و اگر بر خطاست، امید دارد که رای او درست باشد. نادانی است که راه جهالت می پوید، کوری است که در تاریکی گمشده خود را می جوید، از روی علم و یقین سخن نمی گوید، روایات را بدون آگاهی نقل می کند، چون تندبادی که گیاهان خشک را بر باد دهد، روایات را زیر و رو می کند، که بی حاصل است. به خدا سوگند نه راه صدور حکم مشکلات را می داند، و نه برای منصب قضاوت اهلیت دارد، آنچه را که نپذیرد علم به حساب نمی آورد، و جز راه و رسم خویش، مذهبی را حق نمی داند، اگر حکمی را نداند آن را می پوشاند تا نادانی او آشکار نشود، خون بی گناهان از حکم ظالمانه او در جوشش، و فریاد میراث بر باد رفتگان بلند است. به خدا شکایت می کنم از مردمی که در جهالت زندگی می کنند، و با گمراهی می میرند، در میان آنها، کالایی خوارتر از قرآن نیست، اگر آن را آنگونه که باید بخوانند، و متاعی سودآورتر، گرانبهاتر از قرآن نیست، اگر آن را تحریف کنند، و در نزد آنان، چیزی زشت تر از معروف، و نیکوتر از منکر نیست
خطبه 18-نکوهش اختلاف عالمان
دعوایی نسبت به یکی از احکام اجتماعی نزد عالمی می برند که با رای خود حکمی صادر می کند، پس همان دعوی را نزد دیگری می برند که او درست برخلاف رای اولی، حکم می دهد، سپس همه قضات نزد رییس خود که آنان را به قضاوت منصوب کرد، جمع می گردند، او رای همه را بر حق می شمارد!! مبانی وحدت امت اسلامی در صورتیکه خدایشان یکی، پیغمبرشان یکی، و کتابشان یکی است، آیا خدای سبحان، آنها را به اختلاف فرمود؟ که اطاعت کردند؟ یا آنها را از اختلاف پرهیز داد و معصیت خدا نمودند؟ آیا خدای سبحان، دین ناقصی فرستاد و در تکمیل آن از آنها استمداد کرده است؟ آیا آنها شرکاء خدایند که هر چه می خواهند در احکام دین بگویند، و خدا رضایت دهد؟ آیا خدای سبحان، دین کاملی فرستاد پس پیامبر (ص) در ابلاغ آن کوتاهی ورزید؟ در حالی که خدای سبحان می فرماید: (ما در قرآن چیزی را فروگذار نکردیم) و فرمود: (در قرآن بیان هر چیزی است) و یادآور شدیم که: بعض قرآن گواه بعض دیگر است و اختلافی در آن نیست. پس خدای سبحان فرمود: (اگر قرآن از طرف غیر خدا نازل می شد اختلافات زیادی در آن می یافتند) همانا قرآن دارای ظاهری زیبا، و باطنی ژرف و ناپیداست، مطالب شگفت آور آن تمام نمی شود، و اسرار نهفته آن پایان نمی پذیرد، و در تاریکیها بدون قرآن بر طرف نخواهد شد
خطبه 19-به اشعث بن قیس
سوابق تاریخی نکوهیده اشعث بن قیس چه کسی تو را آگاهاند که چه چیزی به سود، یا زیان من است؟ لعنت خدا و لعنت لعنت کنندگان، بر تو باد ای متکبر متکبر زاده، منافق پسر کافر، سوگند به خدا، تو یکبار در زمان کفر و بار دیگر در حکومت اسلام، اسیر شدی، و مال و خویشاوندی تو، هر دو بار نتوانست به فریادت برسد، آن کس که خویشان خود را به دم شمشیر سپارد، و مرگ و نابودی را به سوی آنها کشاند، سزاوار است که بستگان او بر وی خشم گیرند و بیگانگان به او اطمینان نداشته باشند. (منظور امام (ع) این است که اشعث ابن قیس یک بار وقتی که کافر بود اسیر شد و بار دیگر آنگاه که مسلمان شد و شمشیرها را به سوی قبیله اش راهنمایی کرد، مربوط به جریانی است که اشعث قبیله خود را فریب داد تا خالد بن ولید، آنها را غافلگیر کند و از دم شمشیر بگذراند که پس از آن خیانت او را با لقب (عرف النار) چیزی که آتش را بپوشاند، می نامیدند و این لقبی بود که به نیرنگباز می دادند)
خطبه 20-در منع از غفلت
علل پنهان بودن اسرار پس از مرگ آنچه را که مردگان دیدند اگر شما می دیدید، ناشکیبا بودید، و می ترسیدید، و می شنیدید و فرمان می بردید، ولی آنچه آنها مشاهده کردند بر شما پوشیده است، و نزدیک است که پرده ها فرو افتد. گر چه حقیقت را به شما نیز نشان دادند، اگر بدرستی بنگرید، و ندای حق را به شما شنواندند. اگر به خوبی بشنوید، و به راه راست هدایتتان کردند. اگر هدایت بپذیرید، راست می گویم، مطالب عبرت آموز اندرزدهنده را آشکارا دیدید، و از حرام الهی نهی شدید، و پس از فرشتگان آسمانی، هیچ کس جز انسان، فرمان خداوند را ابلاغ نمی کند.
- ۹۲/۰۵/۲۷