ترجمه خطبه های 26 - 30 ( دشتی )
- يكشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۰۳ ب.ظ
خطبه 26-اعراب پیش از بعثت
شناخت فرهنگ جاهلیت خداوند، پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) را هشداردهنده جهانیان مبعوث فرمود، تا امین و پاسدار وحی الهی باشد، آنگاه که شما ملت عرب، بدترین دین را داشته، و در بدترین خانه زندگی می کردید، میان غارها، سنگهای خشن و مارهای سمی خطرناک فاقد شنوایی، بسر می بردید، آبهای آلوده می نوشیدید. و غذاهای ناگوار می خوردید، خون یکدیگر را به ناحق می ریختید، و پیوند خویشاوندی را می بریدید، بتها میان شما پرستش می شد، و مفاسد و گناهان، شما را فرا گرفته بود.
مظلومیت و تنهایی علی (ع) پس از وفات پیامبر (ص) و بی وفایی یاران به اطراف خود نگاه کرده یاوری جز اهل بیت خود ندیدم، (که اگر یاری کنند، کشته خواهند شد و به مرگ آنان رضایت ندادم) چشم پر از خار و خاشاک را ناچار فرو بستم، و با گلویی که استخوان شکسته در آن گیر کرده بود جام تلخ حوادث را نوشیدم، و خشم خویش فرو خوردم، و بر نوشیدن جام تلخ تر از گیاه حنظل، شکیبایی نمودم. (قسمت دیگری از همین خطبه:)
معرفی عمروعاص و ضرورت آمادگی نظامی عمروعاص با معاویه بیعت نکرد. مگر آنکه شرط کرد تا برای بیعت درهم و دینار فراوان بگیرد، که در این معامله شوم، دست فروشنده هرگز به پیروزی نرسد و سرمایه خریدار به رسوایی کشانده شود. ای مردم کوفه، آماده پیکار شوید، و ساز و برگ جنگ فراهم آورید، زیرا که آتش جنگ زبانه کشیده و شعله های آن بالا گرفته است، صبر و استقامت را شعار خویش سازید که پیروزی می آورد
خطبه 27-در فضیلت جهاد
ارزش جهاد در راه خدا پس از ستایش پروردگار، جهاد در راه خدا، دری از درهای بهشت است، که خدا آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده است، جهاد، لباس تقوا، و زره محکم، و سپر مطمئن خداوند است، کسی که جهاد را ناخوشایند دانسته و ترک کند، خدا لباس ذلت و خواری بر او می پوشاند، و دچار بلا و مصیبت می شود، و کوچک و ذلیل می گردد، دل او در پرده گمراهی مانده، و حق از او روی می گرداند، به جهت ترک جهاد، به خواری محکوم و از عدالت محروم است
دعوت به مبارزه و نکوهش از نافرمانی کوفیان آگاه باشید! من شب و روز، پنهان و آشکار، شما را به مبارزه با شامیان، دعوت کردم و گفتم پیش از آن که، آنها با شما بجنگند با آنان نبرد کنید، به خدا سوگند، هر ملتی که درون خانه خود مورد هجوم قرار گیرد، ذلیل خواهد شد، اما شما سستی بخرج دادید، و خواری و ذلت پذیرفتید، تا آنجا که دشمن پی در پی به شما حمله کرد و سرزمینهای شما را تصرف نمود، و اینک، فرمانده معاویه، (مرد غامدی) با لشگرش وارد شهر انبارشده و فرماندار من، (حسان بن حسان بکری) را کشته و سربازان شما را از مواضع مرزی بیرون رانده است. به من خبر رسید که مردی از لشگر شام به خانه زن مسلمان و غیر مسلمان که در پناه حکومت اسلام بود وارد شد، و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره های آنها را به غارت برد، در حالی که هیچ وسیله ای برای دفاع، جز گریه و التماس کردن، نداشتند، لشگریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون اینکه حتی یک نفر آنان، زخمی بردارد، و یا قطره خونی از او ریخته شود، اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تاسف بمیرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است.
شگفتا، شگفتا!! به خدا سوگند، این واقعیت قلب انسان را می میراند و دچار غم و اندوه می کند که شامیان در باطل خود وحدت دارند، و شما در حق خود متفرقید. زشت باد روی شما و از اندوه رهایی نیابید که آماج تیر بلا شدید. به شما حمله می کنند، شما حمله نمی کنید؟ با شما می جنگند، شما نمی جنگید؟ اینگونه معصیت خدا می شود و شما رضایت می دهید؟ وقتی در تابستان فرمان حرکت به سوی دشمن می دهم، می گویید هوا گرم است مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه که در زمستان فرمان جنگ می دهم، می گویید هوا خیلی سرد است بگذار سرما برود، همه این بهانه ها برای فرار از سرما و گرما بود؟ وقتی شما از گرما و سرما فرار می کنید، به خدا سوگند که از شمشیر بیشتر گریزانید. مظلومیت امام (ع) و علل شکست کوفیان ای مرد نمایان نامرد! ای کودک صفتان بی خرد، که عقلهای شما به عروسان حجله آرای، شباهت دارد، چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمی دیدم و هرگز نمی شناختم، شناسایی شما سوگند به خدا که جز پشیمانی حاصلی نداشت، و اندوهی غم بار سرانجام آن شد خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پرخون، و سینه ام از خشم شما مالامال است، کاسه های غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید، و با نافرمانی و ذلت پذیری، رای و تدبیر مرا تباه کردید، تا آنجا که قریش در حق من گفت: (بی تردید پسر ابیطالب مردی دلیر است ولی دانش نظامی ندارد) خدا پدرانشان را مزد دهد، آیا یکی از آنها تجربه های جنگی سخت و دشوار مرا دارد؟ یا در پیکار توانست از من پیشی گیرد؟ هنوز بیست ساله نشده، که در میدان نبرد حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشته ام. اما دریغ، آن کس که فرمانش را اجراء نکنند، رایی نخواهد داشت.
خطبه 28-اندرز و هشدار
دنیاشناسی پس از حمد و ستایش الهی، همانا دنیا روی گردانده، و وداع خویش را اعلام داشته است، و آخرت به ما روی آورده، و پیشروان لشگرش نمایان شد. آگاه باشید! امروز، روز تمرین و آمادگی، و فردا روز مسابقه است، پاداش برندگان، بهشت، و کیفر عقب ماندگان آتش است آیا کسی هست که پیش از مرگ، از اشتباهات خود، توبه کند؟ آیا کسی هست که قبل از فرا رسیدن روز دشوار قیامت، اعمال نیکی انجام دهد؟ آگاه باشید! هم اکنون در روزگار آرزوهایید، که مرگ را در پی دارد، پس هر کس در ایام آرزوها، پیش از فرا رسیدن مرگ، عمل نیکو انجام دهد، بهره مند خواهد شد، و مرگ او را زیانی نمی رساند، و آن کس که در روزهای آرزوها، پیش از فرا رسیدن مرگ کوتاهی کند، زیانکار و مرگ او زیانبار است، همانگونه که به هنگام ترس و ناراحتی برای خدا عمل می کنید، در روزگار خوشی و کامیابی نیز عمل کنید. آگاه باشید! هرگز چیزی مانند بهشت ندیدم که خواستاران آن در خواب غفلت باشند، و نه مانند آتش جهنم، که فراریان آن چنین در خواب فرورفته باشند. آگاه باشید! آن کس را که حق، منفعت نرساند، باطل به او زیان خواهد رساند، و آن کس که هدایت، راهنماییش نکند، گمراهی او را به هلاکت افکند آگاه باشید! به کوچ کردن فرمان یافته و برای جمع آوری توشه آخرت راهنمایی شدید، همانا، وحشتناکترین چیزی که بر شما می ترسم، هواپرستی، و آرزوهای دراز است، پس از این دنیا توشه برگیرید تا فردا خود را با آن حفظ نمایید. (اگر سخنی بتواند مردم را به آخرت گرایی و زهد و تقوا بکشاند همین سخن امام است که می تواند انسان را از آرزوها جدا کرده و نور امید را در دلها زنده سازد و انسان را نسبت به زشتیها بیزار کند از جمله های شگفت این خطبه آن است که فرمود امروز روز تمرین و فردا روز مسابقه، و جایزه برندگان بهشت است و کیفر عقب ماندگان آتش جهنم خواهد بود در این خطبه معانی ارزشمند در قالب مثلهای گویا و تشبیهات صحیح جاگرفته است. امام بین دو لفظ (السبقه) و (الغایه) به خاطر اختلاف معنا فاصله انداخته است زیرا سبقت گرفتن در مسابقاتی است مورد علاقه انسان است و این از صفات بهشت است و در راهی که به آتش جهنم می انجامد بکار گرفته نمی شود از این رو فرمود: السبقه الجنه اما واژه الغایه به معنای پایان در هر مسابقه استعمال می شود همانگونه که در قرآن خدا به کافران فرماید از دنیا بهره گیرد که پایان شما به سوی آتش است در این خطبه دقت کنید که معنایی ژرف و عمقی دست نایافتنی دارد.)
خطبه 29-در نکوهش اهل کوفه
علل شکست کوفیان ای مردم کوفه! بدنهای شما در کنار هم، اما افکار و خواسته های شما پراکنده است، سخنان ادعایی شما، سنگهای سخت را می شکند، ولی رفتار سست شما دشمنان را امیدوار می سازد، در خانه هایتان که نشستید، ادعاها و شعارهای تند سر می دهید، اما در روز نبرد، می گویید ای جنگ، از ما دور شو، و فرار می کنید. آن کس که از شما یاری خواهد، ذلیل و خوار است، و قلب رهاکننده شما آسایش ندارد، بهانه های نابخردانه می آورید، چون بدهکاران خواهان مهلت، از من مهلت می طلبید و برای مبارزه سستی می کنید، بدانید که افراد ضعیف و ناتوان هرگز نمی توانند ظلم و ستم را دور کنند، و حق جز با تلاش و کوشش به دست نمی آید، شما که از خانه خود دفاع نمی کنید چگونه از خانه دیگران دفاع می نمایید؟ و با کدام امام پس از من به مبارزه خواهید رفت؟ به خدا سوگند فریب خورده آن کس که به گفتار شما مغرور شود، کسی که به امید شما به سوی پیروزی رود، با کندترین پیکان به میدان آمده است، و کسی که بخواهد دشمن شما را با شما هدف قرار دهد، با تیری شکسته، تیراندازی کرده است به خدا سوگند! صبح کردم در حالی که گفتار شما را باور ندارم، و به یاری شما امیدوار نیستم، و دشمنان را به وسیله شما تهدید نمی کنم. راستی شما را چه می شود؟ دارویتان چیست؟ و روش درمانتان کدام است؟ مردم شام نیز همانند شمایند؟ آیا سزاوارست شعار دهید و عمل نکنید؟ و فراموشکاری بدون پرهیزگاری داشته، به غیر خدا امیدوار باشید؟
خطبه 30-درباره قتل عثمان
پاسخ به شایعات دشمن اگر به کشتن او (عثمان) فرمان داده بودم، قاتل بودم، و اگر از آن باز می داشتم از یاوران او به شمار می آمدم، با این همه، کسی که او را یاری کرد، نمی تواند بگوید، از کسانی که دست از یاریش برداشتند بهترم، و کسانی که دست از یاریش برداشتند نمی توانند بگویند. یاورانش از ما بهترند، من جریان عثمان را برایتان خلاصه می کنم، عثمان استبداد و خودکامگی پیشه کرد، و شما بی تابی کردید و از حد گذراندید، و خدا در خودکامگی و ستمکاری، و در بی تابی و تندروی، حکمی دارد که تحقق خواهد یافت
- ۹۲/۰۵/۲۷