.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

ترجمه خطبه های 231 - 235 نهج البلاغه ( دشتی )

خطبه 231-ایمان

اقسام ایمان ایمان بر دو قسم است، یکی ایمانی که در دلها ثابت و برقرار، و دیگری در میان دلها و سینه ها ناپایدار است، تا سرآمدی که تعیین شده است. پس اگر از کسی بیزارید، او را به حال خود گذارید تا مرگ او فرا رسد، پس در آن هنگام وقت بیزاری جستن است. شناخت هجرت و مهاجر واقعی و هجرت، بر جایگاه ارزشی نخستین خود قرار دارد، خدا را به ایمان اهل زمین نیازی نیست، چه ایمان خود را پنهان دارند یا آشکار کنند. و نام مهاجر را بر کسی نمی توان گذاشت جز آن کس که حجت خدا بر روی زمین را بشناسد، هر کس حجت خدا را شناخت، و به امامت او اقرار کرد مهاجر است. و نام مستضعف در دین، بر کسی که حجت بر او تمام شد، و گوشش آن را شنید، و قلبش آن را دریافت، صدق نمی کند (و معذور نیست) مشکل فهم برخی از احادیث عترت (ع) همانا کار ما (ولایت ما) اهل بیت پیامبر (ص) سخت و تحمل آن دشوار است، که جز مومن دیندار که خدا او را آزموده و ایمانش در دل استوار بوده، قدرت پذیرش و حمل آن را ندارد، و حدیث ما را جز سینه های امانت پذیر، و عقلهای بردبار فرا نگیرد. آگاهی ژرف امام (ع) ای مردم پیش از آنکه مرا نیابید، آنچه می خواهید از من بپرسید، که من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین می شناسم، بپرسید قبل از آن که فتنه ها چونان شتری بی صاحب حرکت کند، و مهار خود را پایمال نماید، و مردم را بکوبد و بیازارد، و عقلها را سرگردان کند.

خطبه 232-سفارش به ترس از خدا

ضرورت شکرگزاری خدا را برابر نعمتهایش شکرگزارم، و بر انجام حقوق الهی از او یاوری می طلبم، پروردگاری که سپاهش نیرومند، و مرتبت او بزرگ است. و گواهی می دهم که محمد بنده و پیامبر اوست، انسانها را به اطاعت خدا دعوت کرد، و با دشمنان خدا در راه دین او پیکار کرد و مغلوبشان نمود، هرگز همداستانی دشمنان که او را دروغگو خواندند، او را از دعوت حق باز نداشت، و تلاش آنان برای خاموش کردن نور رسالت به نتیجه ای نرسید. سفارش به پرهیزگاری و یاد مرگ پس به تقوا و ترس از خدا، روی آورید، که رشته آن استوار، و دستگیره آن محکم، قله بلند آن پناهگاهی مطمئن می باشد، قبل از فرا رسیدن مرگ، خود را برای پیش آمدهای آن آماده سازید، پیش از آنکه مرگ شما را دریابد آنچه لازمه ملاقات است فراهم آورید، زیرا مرگ پایان زندگی است و هدف نهایی قیامت است، مرگ برای خردمندان پند و اندرز، و برای جاهلان وسیله عبرت آموزی است. پیش از فرا رسیدن مرگ، از تنگی قبرها، و شدت غم و اندوه، و ترس از قیامت، و درهم ریختن استخوانها، و کر شدن گوشها، و تاریکی لحد، و وحشت از آینده، و غم و اندوه فراوان در تنگنای گور، و پوشانده شدن آن با سنگ و خاک، چه می دانید؟

پس ای بندگان! خدا را! خدا را! پروا کنید، که دنیا با قانونمندی خاصی می گذرد، شما با قیامت به رشته ای اتصال دارید، گویا نشانه های قیامت، آشکار می شود، و شما را در راه خود متوقف نموده، با زلزله هایش سررسیده است، سنگینی بار آن را بر دوش شما نهاده، و رشته پیوند مردم با دنیا را قطع کرده، همه را از آغوش گرم دنیا خارج ساخته است. گویی دنیا یک روز بود و گذشت، یا ماهی بود و سپری شد، تازه های دنیا کهنه شده، و فربه هایش لاغر گردیدند، در جایگاهی تنگ، در میان مشکلاتی بزرگ، و آتشی پرشراره که صدای زبانه هایش وحشتزا، شعله هایش بلند، غرشش پرهیجان، پرنور و گدازنده، خاموشی شعله هایش غیرممکن، شعله هایش در فوران. تهدیدهایش هراس انگیز، ژرفایش ناپیدا، پیرامونش تاریک و سیاه، دیگهایش در جوشش، و اوضاعش سخت وحشتناک است. آینده پرهیزکاران و در آن میان (پرهیزکاران را گروه، گروه، به سوی بهشت رهنمون می شوند) آنان از کیفر و عذاب در امانند، و از سرزنش ها آسوده، و از آتش دورند، در خانه های امن الهی، از جایگاه خود خشنودند، آنان در دنیا رفتارشان پاک، دیدگانشان گریان، شبهایشان با خشوع و استغفار چونان روز، و روزشان از ترس گناه چونان شب می ماند، پس خداوند بهشت را منزلگه نهایی آنان قرار داد، و پاداش ایشان را نیکو پرداخت، که سزاوار آن نعمتها بودند، و لایق ملکی جاودانه و نعمتهایی پایدار شدند. ای بندگان خدا، مراقب چیزی باشید که رستگاران با پاس داشتن آن سعادتمند شدند، و تبهکاران با ضایع کردن آن به خسران و زیان رسیدند، پیش از آنکه مرگ شما فرا رسد با اعمال نیکو آماده باشید، زیرا در گرو کارهایی هستید که انجام داده اید، و پاداش داده می شوید به کارهایی که از پیش مرتکب شدید. ناگهان مرگ وحشتناک سر می رسد، که دیگر بازگشتی نیست، و از لغزشها نمی توان پوزش خواست، خداوند ما و شما را در راه خود و پیامبرش استوار سازد، و از گناهان ما و شما به فضل رحمتش درگذرد.

آموزش نظامی برجای خود محکم بایستید، در برابر بلاها و مشکلات استقامت کنید، شمشیرها و دستها را در هوای زبانهای خویش به کار مگیرید، و آنچه که خداوند شتاب در آن را لازم ندانسته شتاب نکنید، زیرا هرکس از شما که در بستر خویش با شناخت خدا و پیامبر (ص) و اهل بیت پیامبر (ع) بمیرد، شهید از دنیا رفته و پاداش او بر خداست، و ثواب اعمال نیکویی که قصد انجام آن را داشته خواهد برد، و نیت او ثواب شمشیر کشیدن را دارد، همانا هر چیزی را وقت مشخص و سرآمدی معین است.

خطبه 233-در حمد خدا و لزوم تقوا

شناخت پروردگار سپاس خداوندی را سزاست که سپاس او در خلق آشکار، و سپاهش پیروز و بزرگی او والا و بیکرانه است خدا را برای نعمتهای پی در پی و بخشش های بزرگش ستایش می کنم، خدایی که حلمش بزرگ و عفوکننده است، در فرمانش عادل، و از گذشته و آینده باخبر است، با علم خود جهان هستی را پدید آورده، و با فرمان خود موجودات را آفریده است، بی آنکه از کسی پیروی کند، و یا بیاموزد، و یا از طرح حکیم دیگری استفاده نماید، در آفرینش پدیده ها، دچار اشتباهی نشده، و نه با حضور و مشورت گروهی آفریده است. گواهی می دهم که محمد (ص) بنده و فرستاده اوست، به هنگامی او را مبعوث فرمود که مردم در گرداب جهالت فرو رفته، و در حیرت و سرگردانی به سر می بردند، هلاکت آنان را مهار کرده به سوی خود می کشید، و گمراهی بر جان و دلشان قفل زده بود. ره آورد پرهیزکاری ای بندگان خدا! شما را به پرهیزکاری سفارش می کنم، که حق خداوند بر شماست، و نیز موجب حق شما بر پروردگار است، از خدا برای پرهیزکاری یاری بطلبید، و برای انجام دستورات خدا از تقوا یاری جویید، زیرا تقوا، امروز سپر بلا، و فردا راه رسیدن به بهشت است، راه تقوا روشن، و رونده آن بهره مند، و امانتدارش خدا، که حافظان آن خواهد بود، تقوا همواره خود را بر امت های گذشته و آینده عرضه می کند، زیرا فردای قیامت، همه به آن نیازمندند. آنگاه که در قیامت آفریده ها را گرد می آورد، و درباره همه نعمت ها می پرسد، پس چه اندکند آنان که تقوا را برگزیدند، و بار آن را بدرستی بر دوش کشیدند، آری پرهیزکاران تعدادشان اندک است، و شایسته ستایش خداوند سبحان که فرمود: (بندگان سپاس گزار من اندکند.) پس گوش جان را به ندای تقوا بسپارید، و برای به دست آوردن آن تلاش کنید، تقوا را بجای آن چه از دست رفته به دست آوردید و عوض هر کار مخالفی که مرتکب شده اید انتخاب کنید، با تقوا خواب خود را به بیداری، و روزتان را با آن سپری کنید، دلهای خود را با تقوا زنده کنید، و گناهان خود را با آن شستشو دهید، بیماریهای روان و جان خود را با تقوا درمان، و خود را آماده سفر آخرت گردانید، از تباه کنندگان تقوا عبرت گیرید و خود عبرت پرهیزکاران نشوید. آگاه باشید! تقوا را حفظ کنید و خویشتن را با تقوا حفظ نمایید. پرهیز از دنیای حرام برابر دنیا خویشتن دار و برابر آخرت دلباخته باشید، آن کس را که تقوا بلندمرتبت نمود خوار نشمارید، و آن را که دنیا عزیزش کرد گرامی ندارید،برق درخشنده دنیا شما را خیره نکند، و سخن ستاینده دنیا را نشنوید، به دعوت کننده دنیا پاسخ ندهید، و از تابش دنیا روشنایی نخواهید، و فریفته کالاهای گرانقدر دنیا نگردید. همانا برق دنیای حرام بی فروغ است، و سخنش دروغ، و اموالش به غارت رفته، و کالاهای آن در شرف تاراج است. آگاه باشید! دنیای حرام چونان عشوه گر هرزه ای است که تسلیم نشود، و مرکب سرکشی است که فرمان نبرد، دروغگویی خیانتکار، ناسپاس حق نشناس، دشمنی حیله گر، پشت کننده ای سرگردان، حالاتش متزلزل، عزتش خواری، جدش بازی و شوخی، و بلندی آن سقوط است، خانه جنگ و غارتگری، تبهکاری و هلاکت، و سرمنزل ناآرامی است، جایگاه دیدار کردنها و جداییهاست، راه های آن حیرت زا، گریزگاههایش ناپیدا، و خواستهایش نومیدکننده و زیانبار است، پناهگاههای دنیا انسان را تسلیم مرگ می کند، و از خانه های خود بیرون می راند، و چاره اندیشی ها ناتوان کننده است. اقسام دنیاپرستان نجات یافته ای مجروح، یا مجروحی پاره پاره تن، دسته ای سر از تن جدا، و دسته ای دیگر در خون خود تپیده، گروهی انگشت به دندان، و جمعی از حسرت و اندوه دست بر دست می مالند، برخی سر بر روی دستها نهاده به فکر فرو رفته اند، عده ای براشتباهات گذشته افسوس می خورند و خویشتن را محکوم می کنند، و عده ای دیگر از عزم و تصمیم ها دست برداشته، که راه فرار و هر نوع حیله گری بسته شده، و دنیا آنها را غافلگیر کرده است، زیرا کار از کار گذشته، و عمر گرانبها هدر رفته است. هیهات! هیهات! آنچه از دست رفت گذشت، و آنچه سپری شد رفت، و جهان چنانکه می خواست به پایان رسید. (نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین، و هرگز دیگر به آنها مهلتی داده نشد.)

خطبه 234-خطبه قاصعه

والایی پروردگار ستایش خداوندی را سزاست که لباس عزت و بزرگی پوشید، و آن دو را برای خود برگزید، و از دیگر پدیده ها بازداشت، آن دو را مرز میان خود و دیگران قرار داد، چون بزرگی تنها سزاوار اوست، و لعنت کرد آن کس را که در آرزوی عزت و بزرگی با خدا به ستیزه برخیزد، از این رو فرشتگان مقرب خود را آزمود، و فروتنان را از گردنکشان جدا فرمود، با آنکه از آنچه در دلهاست، و از اسرار نهان آگاه است، به فرشتگان فرمود. (من بشری را از گل و خاک می آفرینم، آنگاه که آفرینش او به اتمام رسید، و روح در او دمیدم، برای او سجده کنید، فرشتگان همه سجده کردند مگر ابلیس. که حسادت او را فرا گرفت.) نکوهش تکبر و خودپسندی شیطان شیطان بر آدم (ع) به جهت خلقت او از خاک، فخر فروخت، و با تکیه به اصل خود که از آتش است دچار تعصب و غرور شد، پس شیطان دشمن خدا و پیشوای متعصبها و سرسلسله متکبران است، که اساس عصبیت را بنا نهاد، و بر لباس کبریایی و عظمت با خدا درافتاد، لباس بزرگی را بر تن پوشید، و پوشش تواضع و فروتنی را از تن کند. آیا نمی نگرید که خدا به خاطر خود بزرگ بینی، او را کوچک ساخت؟ و به جهت بلندپروازی او را پست و خوار گردانید؟ پس او را در دنیا طردشده، و آتش جهنم را در قیامت برای او مهیا فرمود؟

آزمایشهای درمان تکبر خداوند اگر اراده می کرد، آدم (ع) را از نوری که چشمها را خیره کند، عقلها را زیباییش مبهوت سازد، و عطر و پاکیزگیش حس بویایی را تسخیر کند می آفرید، که اگر چنین می کرد، گردنها در برابر آدم فروتنی می کردند، و آزمایش فرشتگان برای سجده آدم (ع) آسان بود، اما خداوند مخلوقات خود را با اموری که آگاهی ندارند آزمایش می کند، تا بد و خوب تمیز داده شود، و تکبر و خودپسندی را از آنها بزداید، و خود بزرگ بینی را از آنان دور کند. پس، از آنچه خداوند نسبت به ابلیس انجام داد عبرت گیرید، زیرا اعمال فراوان و کوششهای مداوم او را با تکبر از بین برد، او شش هزار سال عبادت نمود که مشخص می باشد از سالهاس دنیا یا آخرت است، اما با ساعتی تکبر همه را نابود کرد، چگونه ممکن است پس از ابلیس، فرد دیگری همان اشتباه را تکرار کند؟ و سالم بماند؟ نه هرگز، خداوند هیچگاه انسانی را برای عملی وارد بهشت نمی کند که برای همان عمل فرشته ای را محروم سازد، فرمان خدا در آسمان و زمین یکسان است، و بین خدا و خلق، دوستی خاصی وجود ندارد که به خاطر آن، حرامی را که بر جهانیان ابلاغ فرموده حلال بدارد.

هشدار از دشمنی های شیطان ای بندگان خدا! از دشمن خدا پرهیز کنید، مبادا شما را به بیماری خود مبتلا سازد، و با ندای خود شما را به حرکت درآورد، و با لشکرهای پیاده و سواره خود بر شما بتازد، بجانم سوگند! شیطان تیر خطرناکی برای شکار شما بر چله کمان گذارده، و تا حد توان کشیده، و از نزدیکترین مکان شما را هدف قرار داده است، و خطاب به خدا گفته: (پروردگارا! به سبب آنکه مرا دور کردی، دنیا را در چشمهایشان جلوه می دهم، و همه را گمراه خواهم کرد.) اما تیری در تاریکیها رها کرد، و سنگی بدون نشانه روی رها ساخت، اگرچه فرزندان خودپسندی، و برادران تعصب و خودخواهی، و سواران مرکب جهالت و خودپرستی، او را تصدیق کردند. افراد سرکش شما تسلیم شیطان شدند، و طمع ورزی او در شما کارگر افتاد، و این حقیقت بر همه آشکار گردید، و حکومت شیطان بر شما استوار شد، و با لشگر خویش به شما یورش برد، و شما را به ذلت سقوط کشانید، و شما را به مرز کشتار و خونریزی کشاند، و شما را با فرو کردن نیزه در چشمها، بریدن گلوها، کوبیدن مغزها پایمال کرد، تا شما را به سوی آتشی بکشاند که از پیش مهیا گردید. پس شیطان بزرگترین مشکل برای دینداری، و زیانبارترین و آتش افروزترین فرد برای دنیای شماست، شیطان از کسانی که دشمن سرسخت شما هستند و برای درهم شکستنشان کمر بسته اید خطرناک تر است. مردم! آتش خشم خود را بر ضد شیطان بکار گیرید، و ارتباط خود را با او قطع کنید، بخدا سوگند! شیطان بر اصل و ریشه شما فخر فروخت، و بر حسب و نسب شما طعنه زد و عیب گرفت، و با سپاهیان سواره خود به شما هجوم آورد، و با لشکر پیاده راه شما را بست، که هر کجا شما را بیابند شکار می کنند، و دست و پای شما را قطع می کنند، نه می توانید با حیله و نقشه آنها را بپراکنید. و نه با سوگند قادرید از سر راهتان دور کنید، زیرا کمین گاه شیطان ذلت آور، تنگ و تاریک، مرگ آور، و جولانگاه بلا و سختی هاست پس شراره های تعصب و کینه های جاهلی را در قلب خود خاموش سازید، که تکبر و خودپرستی در دل مسلمان از آفتهای شیطان، غرور و کششها و وسوسه های اوست. تاج تواضع و فروتنی را بر سر نهید، و تکبر و خودپسندی را زیر پا بگذارید، و حلقه های زنجیر خود بزرگ بینی را از گردن باز کنید، و تواضع و فروتنی را سنگر میان خود و شیطان و لشکریانش قرار دهید، زیرا شیطان از هر گروهی لشکریان و یارانی سواره و پیاده دارد. و شما همانند قابیل نباشید که بر برادرش تکبر نمود، خدا او را برتری نداد، خویشتن را بزرگ می پنداشت، و حسادت او را به دشمنی واداشت، تعصب آتش کینه در دلش شعله ور نمود، و شیطان باد کبر و غرور در دماغش دمید، و سرانجام پشیمان شد، و خداوند گناه قاتلان را تا روز قیامت در گردن او نهاد.

پرهیز از تکبر و اخلاق جاهلی آگاه باشید! در سرکشی و ستم زیاده روی کردید، و در زمین در دشمنی با خداوند فساد براه انداختید، و آشکارا با بندگان خدا به نبرد پرداختید، خدا را! خدا را، از تکبر و خودپسندی، و از تفاخر جاهلی برحذر باشید، که جایگاه بغض و کینه و رشد و وسوسه های شیطانی است، که ملتهای گذشته، و امتهای پیشین را فریب داده است، تا آنجا که در تاریکیهای جهالت فرو رفتند، و در پرتگاه هلاکت سقوط کردند، و به آسانی به همان جایی که شیطان می خواست کشانده شدند. کبر و خودپسندی چیزی است که قلبهای متکبران را همانند کرده، تا قرنها به تضاد و خونریزی گذراندند، و سینه ها از کینه ها تنگی گرفت. پرهیز از سران متکبر و خودپسند آگاه باشید! زنهار! زنهار! از پیروی و فرمانبری سران و بزرگانتان، آنان که به اصل و حسب خود می نازند، و خود را بالاتر از آنچه که هستند می پندارند، و کارهای نادرست را به خدا نسبت می دهند، و نعمت های گسترده خدا را انکار می کنند، تا با خواسته های پروردگاری مبارزه کنند، و نعمتهای او را نادیده انگارند، آنان شالوده تعصب جاهلی، و ستونهای فتنه، و شمشیرهای تفاخر جاهلیت هستند. پس، از خدا پروا کنید، و با نعمت های خدادادی درگیر نشوید، و به فضل و بخشش او حسادت نورزید، و از فرومایگان اطاعت نکنید، آنان که تیرگی شان را با صفای خود نوشیدید، و بیماریشان را با سلامت خود درهم آمیخته اید، و باطل آنان را با حق خویش مخلوط کرده اید، در حالی که آنان ریشه همه فسق ها و انحرافات و همراه انواع گناهانند، شیطان آنها را برای گمراه کردن مردم، مرکبهای رام قرار داد، و از آنان لشگری برای هجوم به مردم ساخت، و برای دزدیدن عقلهای شما آنان را سخنگوی خود برگزید، که شما را هدف تیرهای خویش، و پایمال قدمهای خود، و دستاویز وسوسه های خود قرار داد. ضرورت عبرت از گذشتگان مردم! از آنچه که بر ملتهای متکبر گذشته، از کیفرها و عقوبتها و سختگیریها، و ذلت و خواری فرود آمده عبرت گیرید، و از قبرها و خاکی که بر آن چهره نهادند، و زمینهایی که با پهلوها بر آن افتادند پند پذیرید، و از آثار زشتی که کبر و غرور در دلها می گذارد بخدا پناه ببرید، همانگونه که از حوادث سخت به او پناه می برید.

اگر خدا تکبر ورزیدن را اجازه می فرمود، حتما به بندگان مخصوص خود از پیامبران و امامان (ع) اجازه می داد، در صورتیکه خدای سبحان تکبر و خودپسندی را نسبت به آنان ناپسند، و تواضع و فروتنی را برای آنان پسندید، که چهره بر زمین می گذارند و صورتها بر خاک می مالند، و در برابر مومنان فروتنی می کنند، و خود از قشر مستضعف جامعه می باشند که خدا آنها را با گرسنگی آزموده، و به سختی و بلا گرفتارشان کرد، و با ترس و بیم امتحانشان فرمود، و با مشکلات فراوان، خالصشان گردانید. پس مال و فرزند را دلیل خشنودی یا خشم خدا ندانید، که نشانه ناآگاهی به موارد آزمایش، و امتحان در بی نیازی و قدرت است، زیرا خداوند سبحان فرمود: (آیا گمان می کنند مال و فرزندانی که به آنها عطا کردیم، به سرعت نیکی ها را برای آنان فراهم می کنیم؟ نه آنان آگاهی ندارند.) فلسفه آزمایشها پس همانا خداوند سبحان بندگان متکبر را با دوستان خود که در چشم آنها ناتوانند می آزماید، وقتی که موسی بن عمران و برادرش هارون (ع) بر فرعون وارد شدند، و جامه های پشمین به تن، و چوبدستی در دست داشتند، و با فرعون شرط کردند، اگر تسلیم پروردگار شود، حکومت و ملکش جاودانه بماند و عزتش برقرار باشد، فرعون گفت: (آیا از این دو نفر تعجب نمی کنید؟ که دوام عزت و جاودانگی حکومتم را به خواسته های خود ربط می دهند؟ در حالی که در فقر و بیچارگی بسر می برند؟ اگر چنین است چرا دستبندهای طلا به همراه ندارند؟) این سخن را فرعون برای بزرگ شمردن طلا و تحقیر پوشش لباسی از پشم گفت: در حالی که اگر خدای سبحان اراده می فرمود، به هنگام بعثت پیامبران، درهای گنجها، و معدنهای جواهرات و باغات سرسبز را به روی پیامبران می گشود، و پرندگان آسمان و حیوانات وحشی زمین را همراه آنان به حرکت درمی آورد. اما اگر اینکار را می کرد، آزمایش از میان می رفت، و پاداش و عذاب بی اثر می شد، و بشارتها و هشدارهای الهی بی فایده می بود، و بر مومنان اجر و پاداش امتحان شدگان واجب نمی شد، و ایمان آورندگان ثواب نیکوکاران را نمی یافتند، و واژه ها، معانی خود را از دست می دادند. در صورتیکه خداوند پیامبران را با عزم و اراده قوی، گرچه با ظاهری ساده، و فقیر مبعوث فرمود، با قناعتی که چشم و دلها را پرسازد، هر چند فقر و نداری ظاهری آنان چشم و گوشها را خیره سازد. اگر پیامبران الهی، دارای چنان قدرتی بودند که مخالفت با آنان امکان نمی داشت، و توانایی و عزتی می داشتند که هرگز مغلوب نمی شدند، و سلطنت و حکومتی می داشتند که همه چشمها به سوی آنان بود، از راههای دور بار سفر به سوی آنان می بستند، اعتبار و ارزششان در میان مردم اندک، و متکبران در برابرشان سر فرود می آوردند، و تظاهر به ایمان می نمودند، از روی ترس یا علاقه ای که به مادیات داشتند، در آن صورت نیتهای خالص یافت نمی شد، و علاقه ای که به مادیات داشتند، در آن صورت نیت های خالص یافت نمی شد، و اهداف غیر الهی در ایمانشان راه می یافت، و با انگیزه های گوناگون به سوی نیکی ها می شتافتند. اما خدای سبحان! اراده فرمود که پیروی از پیامبران، تصدیق کتب آسمانی، و فروتنی در عبادت، و تسلیم در برابر فرمان خدا، و اطاعت محض فرمانبرداری، با نیت خالص تنها برای خدا صورت پذیرد، و اهداف غیر خدایی در آن راه نیابد، که هر مقدار آزمایش و مشکلات بزرگتر باشد ثواب و پاداش نیز بزرگتر خواهد بود.

فلسفه حج آیا مشاهده نمی کنید که همانا خداوند سبحان، انسانهای پیشین از آدم (ع) تا آیندگان این جهان را با سنگهایی در مکه آزمایش کرد که نه زیان می رسانند، و نه نفعی دارند، نه می بینند، و نه می شنوند، این سنگها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پایداری مردم گردانید. سپس کعبه را در سنگلاخ ترین مکانها، بی گیاه ترین زمینها، و کم فاصله ترین دره ها، در میان کوههای خشن، سنگریزه های فراوان، و چشمه های کم آب، و آبادیهای از هم دور قرار داد، که نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هیچکدام در آن سرزمین در آسایش نیستند. سپس آدم (ع) و فرزندانش را فرمان داد که به سوی کعبه برگردند، و آن را مرکز اجتماع و سرمنزل مقصود و باراندازشان گردانند، تا مردم با عشق قلبها، به سرعت از میان فلات و دشتهای دور، و از درون شهرها، روستاها، دره های عمیق، و جزایر از هم پراکنده دریاها به مکه روی آورند، شانه های خود را بجنبانند، و گرداگرد کعبه لا اله الا الله بر زبان جاری سازند، و در اطراف خانه طواف کنند، و با موهای آشفته، و بدنهای پر گرد و غبار در حرکت باشند، لباسهای خود را که نشانه شخصیت هر فرد است درآورند، و با اصلاح نکردن موهای سر، قیافه خود را تغییر دهند، که آزمونی بزرگ، و امتحانی سخت، و آزمایشی آشکار است برای پاکسازی و خالص شدن که خداوند آن را سبب رحمت و رسیدن به بهشت قرار داد. اگر خداوند خانه محترمش، و مکانهای انجام مراسم حج را، در میان باغها و نهرها، و سرزمینهای سبز و هموار، و پر درخت و میوه، مناطقی آباد و دارای خانه ها و کاخهای بسیار، و آبادیهای به هم پیوسته، در میان گندم زارها و باغات خرم و پر از گل و گیاه، دارای مناظری زیبا و پرآب، در وسط باغستانی شادی آفرین، و جاده های آباد قرار می داد، به همان اندازه که آزمایش ساده بود، پاداش نیز سبک تر می شد. اگر پایه ها و بنیان کعبه، و سنگهایی که در ساختمان آن بکار رفت از زمرد سبز و یاقوت سرخ، و دارای نور و روشنایی بود، دلها دیرتر به شک و تردید می رسیدند، و تلاش شیطان بر قلبها کمتر اثر می گذاشت و وسوسه های پنهانی او در مردم کارگر نبود، در صورتی که خداوند بندگان خود را با انواع سختی ها می آزماید، و با مشکلات زیاد به عبادت می خواند، و به اقسام گرفتاریها مبتلا می سازد، تا کبر و خودپسندی را از دلهایشان خارج کند، و بجای آن فروتنی آورد، و درهای فضل و رحمتش را برویشان بگشاید، و وسائل عفو و بخشش را به آسانی در اختیارشان گذارد.

پرهیز از ستمکاری پس، خدا را! خدا را! از تعجیل در عقوبت، و کیفر سرکشی و ستم برحذر باشید، و از آینده دردناک ظلم، و سرانجام زشت تکبر و خودپسندی که کمین گاه ابلیس است، و جایگاه حیله و نیرنگ اوست، بترسید، حیله و نیرنگی که با دلهای انسانها، چون زهر کشنده می آمیزد، و هرگز بی اثر نخواهد بود، و کسی از هلاکتش جان سالم نخواهد برد، نه دانشمند به خاطر دانشش، و نه فقیر به جهت لباس کهنه اش، در امان نیست. فلسفه عبادات اسلامی خداوند بندگانش را، با نماز و زکات و تلاش در روزه داری، حفظ کرده است، تا اعضا و جوارحشان آرام، و دیدگانشان خاشع، و جان و روانشان فروتن و دلهایشان متواضع باشد، کبر و خودپسندی از آنان رخت بربندد و برای آنکه در سجده، بهترین جای صورت را بخاک مالیدن فروتنی آورد، و گذاردن اعضاء پرارزش بدن بر زمین، اظهار کوچکی کردن است، و روزه گرفتن، و چسبیدن شکم به پشت، مایه تواضع کردن است، و پرداخت زکات، برای مصرف شدن میوه جات زمین و غیر آن، در جهت نیازمندیهای فقرا و مستمندان است. به آثار عبادات بنگرید که چگونه شاخه های درخت تکبر را درهم می شکند، و از روییدن کبر و خودپرستی جلوگیری می کند.

تعصب ورزیدن زشت و زیبا من در اعمال و رفتار جهانیان نظر دوختم، هیچ کس را نیافتم که بدون علت درباره چیزی تعصب ورزد، و با آن ناآگاهان را بفریبد. و یا برهانی آورد که در عقل عاقلان نفوذ کند، جز شما، زیرا درباره چیزی تعصب می ورزید که نه علتی دارد و نه سببی، ولی شیطان به خاطر اصل خلقت خود بر آدم (ع) تعصب ورزید، و آفرینش او را مورد سرزنش قرار داد و گفت: (مرا از آتش و تو را از گل ساخته اند.) و سرمایه داران فسادزده امتها، برای داشتن نعمتهای فراوان تعصب ورزیدند و گفتند: (ما صاحبان فرزندان و اموال فراوانیم و هرگز عذاب نخواهیم شد.) پس اگر در تعصب ورزیدن ناچارید، برای اخلاق پسندیده، افعال نیکو، و کارهای خوب تعصب داشته باشید، همان افعال و کرداری که انسانهای باشخصیت، و شجاعان خاندان عرب، و سران قبائل در آنها از یکدیگر پیشی می گرفتند، یعنی اخلاق پسندیده، بردباری به هنگام خشم فراوان، و کردار و رفتار زیبا و درست، و خصلتهای نیکو، پس تعصب ورزید در حمایت کردن از نیکی ها، سرپیچی از تکبر و خودپسندیها، تلاش در جود و بخشش، خودداری از ستمکاری، بزرگ شمردن خونریزی، انصاف داشتن با مردم، فرو خوردن خشم، پرهیز از فساد در زمین،تا رستگار شوید.

علل پیروزی و شکست ملتها از کیفرهایی که بر اثر کردار بد و کارهای ناپسند بر امتهای پیشین فرو آمد بپرهیزید، و حالات گذشتگان را در خوبیها و سختی ها به یاد آورید، و بترسید که همانند آنها باشید، پس آنگاه که در زندگی گذشتگان مطالعه و اندیشه می کنید، عهده دار چیزی باشید که عامل عزت آنان بود، و دشمنان را از سر راهشان برداشت، و سلامت و عافیت زندگی آنان را فراهم کرد، و نعمت های فراوان را در اختیارشان گذاشت، و کرامت و شخصیت به آنان بخشید، که از تفرقه و جدایی اجتناب کردند، و بر وحدت و همدلی همت گماشتند، و یکدیگر را به وحدت واداشتند و سفارش کردند. و از کارهایی که پشت آنها را شکست، و قدرت آنها را درهم کوبید، چون کینه توزی با یکدیگر، پر کردن دلها از بخل و حسد، به یکدیگر پشت کردن و از هم بریدن، و دست از یاری هم کشیدن، بپرهیزید. و در احوالات مومنان پیشین اندیشه کنید، که چگونه در حال آزمایش و امتحان بسر بردند، آیا بیش از همه مشکلات بر دوش آنها نبود؟ و آیا بیش از همه مردم در سختی و زحمت نبودند؟ و آیا از همه مردم جهان بیشتر در تنگنا قرار نداشتند؟ فرعونهای زمان، آنها را به بردگی کشاندند، و همواره بدترین شکنجه ها را بر آنان وارد کردند، و انواع تلخی ها را به کامشان ریختند، که این دوران ذلت و هلاکت و مغلوب بودن، تداوم یافت نه راهی وجود داشت که سرپیچی کنند، و نه چاره ای که از خود دفاع نمایند، تا آنکه خداوند، تلاش و استقامت و بردباری در برابر ناملایمات آنها را، در راه دوستی خود، و قدرت تحمل ناراحتی ها را برای ترس از خویش، مشاهده فرمود. انسان را از تنگناهای بلا و سختی ها نجات داد، و ذلت آنان را به عزت و بزرگواری، و ترس آنها را به امنیت تبدیل فرمود، و آنها را حاکم و زمامدار و پیشوای انسانها قرار داد، و آن قدر کرامت و بزرگی از طرف خدا به آنها رسید که خیال آن را نیز در سر نمی پروراندند. پس اندیشه کنید که چگونه بودند؟ آنگاه که: وحدت اجتماعی داشتند، خواسته های آنان یکی، قلبهای آنان یکسان، و دستهای آنان مددکار یکدیگر، شمشیرها یاری کننده، نگاهها به یکسو دوخته، و اراده ها واحد و همسو بود، آیا در آن حال مالک و سرپرست سراسر زمین نبودند؟ و رهبر و پیشوای همه دنیا نشدند؟ پس به پایان کار آنها نیز بنگرید! در آن هنگام که به تفرقه و پراکندگی روی آوردند، و الفت و دوستی آنان از بین رفت و سخنها و دلهایشان گوناگون شد، از هم جدا شدند، به حزبها و گروه ها پیوستند، خداوند لباس کرامت خود را از تنشان بیرون آورد، و نعمتهای فراوان شیرین را از آنها گرفت، و داستان آنها در میان شما عبرت انگیز باقی ماند.

از حالات زندگی فرزندان اسماعیل پیامبر، و فرزندان اسحاق پیامبر، فرزندان اسراییل (یعقوب) (که درود بر آنان باد) عبرت گیرید، راستی چقدر حالات ملتها با هم یکسان، و در صفات و رفتارشان با یکدیگر همانند است. در احوالات آنها روزگاری که از هم جدا و پراکنده بودند اندیشه کنید، زمانی که پادشاهان کسری و قیصر بر آنان حکومت می کردند، و آنها را از سرزمینهای آباد، از کناره های دجله و فرات، و از محیطهای سرسبز و خرم دور کردند، و به صحراهای کم گیاه، و بی آب و علف، محل وزش بادها، و سرزمینهایی که زندگی در آنجاها مشکل بود تبعید کردند، آنان را در مکانهای نامناسب، مسکین و فقیر، همنشین شتران ساختند، خانه هاشان پست ترین خانه ملتها، و سرزمین زندگیشان خشکترین بیابانها بود، نه دعوت حقی وجود داشت که به آن روی آورند و پناهنده شوند، و نه سایه الفتی وجود داشت که در عزت آن زندگی کنند، حالات آنها دگرگون، و قدرت آنها پراکنده، و جمعیت انبوهشان متفرق بود، در بلایی سخت، و در جهالتی فراگیر فرو رفته بودند، دختران را زنده به گور، و بتها را پرستش می کردند، و قطع رابطه با خویشاوندان، و غارتگری های پیاپی در میانشان رواج یافته بود. ره آورد بعثت پیامبر اسلام (ص) حال به نعمتهای بزرگ الهی که به هنگامه بعثت پیامبر (ص) بر آنان فرو ریخت بنگرید، که چگونه اطاعت آنان را با دین خود پیوند داد؟ و با دعوتش آنها را به وحدت رساند؟ چگونه نعمتهای الهی بالهای کرامت خود را بر آنان گستراند، و جویبارهای آسایش و رفاه برایشان روان ساخت؟ و تمام برکات آیین حق آنها را دربرگرفت؟ در میان نعمتها غرق گشتند، و در خرمی زندگانی شادمان شدند، امور اجتماعی آنان در سایه قدرت حکومت اسلام استوار شد، و در پرتو عزتی پایدار آرام گرفتند، و به حکومتی پایدار رسیدند، پس آنان حاکم و زمامدار جهان شدند، و سلاطین روی زمین گردیدند، و فرمانروای کسانی شدند که در گذشته حاکم بودند، و قوانین الهی را بر کسانی اجرا می کنند که آنها مجریان احکام بودند، و در گذشته کسی قدرت درهم شکستن نیروی آنان را نداشت، و هیچ کس خیال مبارزه با آنان را در سر نمی پروراند.

علل نکوهش و سقوط کوفیان آگاه باشید که شما هم اکنون دست از رشته اطاعت کشیدید، و با زنده کردن ارزشهای جاهلیت، دژ محکم الهی را درهم شکستید، در حالی که خداوند بر این امت اسلامی بر (وحدت و برادری) منت گذارده بود، که در سایه آن زندگی کنند، نعمتی بود که هیچ ارزشی نمی توان همانند آن تصور کرد، زیرا از هر ارزشی گران قدرتر، و از هر کرامتی والاتر بود. بدانید که پس از هجرت، دوباره چونان اعراب بادیه نشین شده اید، و پس از وحدت و برادری به احزاب گوناگون تبدیل گشته اید، از اسلام تنها به نام آن، و از ایمان جز نشانی را نمی شناسید. شعار می دهید: آتش، آری، ننگ هرگز! گویا می خواهید اسلام را واژگون، و پرده حرمتش را پاره کنید؟ و پیمانی را که خدا برای حفظ حرمت مسلمین در زمین، و عامل امنیت و آرامش مردم قرار داد بشکنید؟ همانا اگر شما به غیر اسلام پناه برید، کافران با شما نبرد خواهند کرد. آنگاه نه جبرییل و نه میکاییل، نه مهاجر و نه انصار، وجود ندارند که شما را یاری دهند، و چاره ای جز نبرد با شمشیر ندارید تا خدا در میان شما حکم فرماید. مردم، مثلهای قرآن درباره کسانی که عذاب و کیفر شدند، و روزهای سخت آنان، و آسیبهای شدیدی که دیدند در نزد شماست، پس وعده عذاب خدا را دور مپندارید، و به عذر اینکه آگاهی ندارید خود را گرفتار نسازید، و انتقام خدا را سبک، و خود را از کیفر الهی ایمن مپندارید، زیرا که خدای سبحان، مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر برای ترک امر به معروف، و نهی از منکر، پس خدا، بیخردان را برای نافرمانی، و خردمندان را برای ترک بازداشتن دیگران از گناه، لعنت کرد.

آگاه باشید! شما رشته پیوند با اسلام را قطع ، و اجرای حدود الهی را تعطیل، و احکام اسلام را به فراموشی سپردید. قاطعیت امام در نبرد با منحرفان آگاه باشید! خداوند مرا به جنگ با سرکشان تجاوزکار، پیمان شکنان، فسادکنندگان در زمین فرمان داد، با ناکثان پیمان شکن جنگیدم، و با قاسطین تجاوزکار جهاد کردم، و مارقین خارج شده از دین را خوار و زبون ساختم و رهبر خوارج (شیطان ردهه) بانگ صاعقه ای قلبش را به تپش آورد و سینه اش را لرزاند و کارش را ساخت، حال تنها اندکی از سرکشان و ستمگران باقی ماندند، که اگر خداوند مرا باقی گذارد با حمله دیگری نابودشان خواهم کرد، و حکومت حق را در سراسر کشور اسلامی پایدار خواهم نمود، جز مناطق پراکنده و دوردست.

سوابق درخشان شجاعت و فضائل امام (ع) من در خردسالی، بزرگان عرب را به خاک افکندم، و شجاعان دو قبیله معروف (ربیعه) و (مضر) را درهم شکستم، شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا (ص) در خویشاوندی نزدیک، در مقام و منزلت ویژه می دانید، پیامبر مرا در اتاق خویش می نشاند، در حالی که کودک بودم مرا در آغوش خود می گرفت، و در استراحتگاه مخصوص خود می خوابانید، بدنش را به بدن من می چسباند، و بوی پاکیزه خود را به من می بویاند، و گاهی غذایی را لقمه لقمه در دهانم می گذارد، هرگز دروغی در گفتار من، و اشتباهی در کردارم نیافت. از همان لحظه ای که پیامبر (ص) را از شیر گرفتند، خداوند بزرگترین فرشته خود را مامور تربیت پیامبر (ص) کرد تا شب و روز، او را به راههای بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند، و من همواره با پیامبر بودم چونان فرزند که همواره با مادر است، پیامبر (ص) هر روز نشانه تازه ای از اخلاق نیکو را برایم آشکار می فرمود، و به من فرمان می داد که به او اقتداء نمایم، پیامبر (ص) چند ماه از سال را در غار حراء می گذراند، تنها من او را مشاهده می کردم، و کسی جز من او را نمی دید، در آن روزها، در هیچ خانه مسلمانی راه نیافت جز خانه رسول خدا(ص) که خدیجه هم در آن بود و من سومین آنان بودم، من نور وحی و رسالت را می دیدم، و بوی نبوت را می بوییدم. من هنگامی که وحی بر پیامبر (ص) فرود می آمد، ناله شیطان را شنیدم، گفتم ای رسول خدا، این ناله کیست؟ گفت: شیطان است که از پرستش خویش مایوس گردید و فرمود: (علی! تو آنچه را من می شنوم، می شنوی، و آنچه را که من می بینم، می بینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خیرمی روی.)خیره سری و دشمنی سران قریش من با پیامبر (ص) بودم آنگاه که سران قریش نزد او آمدند و گفتند: (ای محمد (ص) تو ادعای بزرگی کردی، که هیچیک از پدران و خاندانت نکردند، ما از تو معجزه ای می خواهیم، اگر پاسخ مثبت داده، انجام دهی، می دانیم تو پیامبر و فرستاده خدایی، و اگر از انجام آن سر باز زنی، خواهیم دانست که ساحر و دروغگویی.) پس پیامبر (ص) فرمود: (شما چه می خواهید؟) گفتند: (این درخت رابخوان تا از ریشه کنده شده و در پیش تو بایستد.) پیامبر (ص) فرمود: خداوند بر همه چیز تواناست. حال اگر خداوند این کار را بکند آیا ایمان می آورید؟ و به حق شهادت می دهید؟ گفتند: آری، پیامبر (ص) فرمود: من بزودی نشانتان می دهم آنچه را که درخواست کردید، و همانا بهتر از هر کس می دانم که شما به خیر و نیکی باز نخواهید گشت، زیرا در میان شما کسی است که کشته شده و در چاه (بدر) دفن خواهد شد، و کسی است که جنگ احزاب را تدارک خواهد کرد، سپس به درخت اشاره کرد و فرمود: (ای درخت! اگر به خدا و روز قیامت ایمان داری، و می دانی من پیامبر خدایم، از زمین با ریشه هایت درآی، و به فرمان خدا در پیش روی من قرار گیر.) سوگند به پیامبری که خدا او را به حق مبعوث کرد، درخت با ریشه هایش از زمین کنده شده، و پیش آمد که با صدای شدید چونان به هم خوردن بال پرندگان، یا به هم خوردن شاخه های درختان، جلو آمد و در پیش روی پیامبر (ص) ایستاد که برخی از شاخه های بلند خود را بر روی پیامبر (ص) و بعضی دیگر را روی من انداخت و من در طرف راست پیامبر (ص) ایستاده بودم، وقتی سران قریش این منظره را مشاهده کردند، با کبر و غرور گفتند: (به درخت فرمان ده، نصفش جلوتر آید، و نصف دیگر در جای خود بماند.) پیامبر (ص) فرمان داد. نیمی از درخت با وضعی شگفت آور و صدایی سخت به پیامبر (ص) نزدیک شد گویا می خواست دور آنحضرت بپیچد، اما سران قریش از روی کفر و سرکشی گفتند: (فرما ده این نصف باز گردد و به نیم دیگر ملحق شود، و به صورت اول درآید.) پیامبر (ص) دستور داد و چنان شد، من گفتم: لا اله الا الله ای رسول خدا من نخستین کسی هستم که به تو ایمان آوردم، و نخستین فردی هستم اقرار می کنم که درخت با فرمان خدا برای تصدیق نبوت و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستی انجام داد، اما سران قریش همگی گفتند: (او ساحری است دروغگو، که سحری شگفت آور دارد، و سخت بامهارت است) و خطاب به پیامبر (ص) گفتند: (آیا نبوت تو را کسی جزامثال علی (ع) باور می کند؟) الگوهای کامل ایمان و همانامن از کسانی هستم که در راه خدا از هیچ سرزنشی نمی ترسند، کسانی که سیمای آن ها سیمای صدیقان، و سخنانشان، سخنان نیکان است، شب زنده داران و روشنی بخش روزند، به دامن قرآن پناه برده و سنتهای خدا و رسولش را زنده می کنند، نه تکبر و خودپسندی دارند، و نه بر کسی برتری می جویند، نه خیانتکارند، و نه در زمین فساد می کنند، قلبهایشان در بهشت، و پیکرهایشان سرگرم اعمال پسندیده است.

خطبه 235-سخنی با عبدالله بن عباس

نکوهش از موضع گیری ها ناروای عثمان ای پسر عباس! عثمان جز این نمی خواهد که مرا سرگردان نگهدارد، گاهی بروم، و زمانی برگردم، یک بار پیغام فرستاد از مدینه خارج شوم، دوباره خبر داد که باز گردم، هم اکنون تو را فرستاده که از شهر خارج شوم بخدا سوگند! آنقدر از او دفاع کردم که ترسیدم گناهکار باشم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی