ترجمه خطبه های 41 - 45 نهج البلاغه ( شهیدی )
- دوشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۴۵ ب.ظ
خطبه 41-وفاداری و نهی از منکر
مردم! همانا وفا همزاد راستی است، و هیچ سپری چون وفا بازدارنده گزند نیست. و بی وفایی نکند، آن که می داند او را چگونه بازگشتگاهی است. ما در روزگاری بسر می بریم که بیشتر مردم آن بی وفایی را زیرکی دانند، و نادانان آن مردم را گربز و چاره اندیش خوانند. خداشان کیفر دهد! چرا چنین می پندارند؟ گاه بود که مرد آزموده و دانا از چاره کار آگاه است، اما فرمان خدا وی را مانع راه است. پس دانسته و توانا بر کار، چاره را وا گذارد تا آن که پروای دین ندارد، فرصت شمارد و سود آن را بردارد.
خطبه 42-پرهیز از هوسرانی
و از گفتار آن حضرت است ای مردم! همانا بر شما از دو چیز بیشتر می ترسم: از خواهش نفس پیروی کردن، و آرزوی دراز در سر پروردن، که پیروی خواهش نفس، آدمی را از راه حق باز می دارد، و آرزوی دراز، آخرت را به فراموشی می سپارد. آگاه باشید که دنیا پشت کرده است و شتابان می رود، و از آن جز اندکی باقی نیست، همچون قطره های مانده بر ظرفی که آب آن را ریخته اند و تهی است. آگاه باشید که آخرت روی آورده است و هر یک از این دو را فرزندانی است. از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا مباشید، که روز رستاخیز هر فرزند به مادر خود پیوندد. هماناامروز روزکار است و روز شمار نباشد، و فردا روز شمار است و کس را مجال کار نباشد. (می گویم، حذاء به معنی شتابان است، و بعضی جذاء روایت کرده اند و آن به معنی بریده از نیک و بد است.)
خطبه 43-علت درنگ در جنگ
چون پس ازفرستادن جریر پسر عبدالله بجلی نزد معاویه، یاران امام بدو گفتند ساز جنگ را آماده فرما: همانا آماده شدن من برای نبرد با مردم شام، حالی که جریر نزد آنهاست، بستن در آشتی با شام است، و بازداشتن شامیان از خیر طاعت امام اگر راه آن جویند و طریق آشتی پویند. من جریر را گفته ام که تا چه مدت در شام بمان! اگر بیش از آن بماند فریب خورده است یا نافرمان، و رای من این است که بردبار باشیم نه شتابان. پس با نرمی و مدارا دست به کار شوید، و ناخوش نمی دارم که آماده پیکار شوید. من این کار را نیک سنجیدم، و درون و برون آن را ژرف دیدم، باید جنگید یا به کفر گرایید. مردم حاکمی داشتند که بدعتها پدید آورد، و زبان طعن آنان را دراز کرد، بدو خرده گرفتند و کینه کشیدند. کار را دگرگون ساختند و پایان آن را دیدند.
خطبه 44-سرزنش مصقله پسر هبیره
(چون مصقله، پسر هبیره شیبانی نزد معاویه گریخت، و این هنگامی بود که اسیران بنی ناجیه را از عامل امیرالمومنین خرید، و آنان را آزاد ساخت. چون امام مال را از او طلبید، خیانت کرد و به شام رفت.) خدا مصقله را خیر ندهاد! کاری کرد چون کار آزادگان، و گریختنی چون گریختن بندگان، هنوزآفرین گویش را به سخن نیاورده، خاموش ساخت، و ستاینده اش را تصدیق نکرده به سرزنش وا داشت. اگر مانده بود آنچه در توان داشت می گرفتیم، و مانده را تا گشایشی در مال برای او پدید آید انتظار می بردیم.
خطبه 45-گذرگاه دنیا
سپاس خدای را، که نومید نیستم از رحمت او، تهیدست نیستم از نعمت او، و نه مایوس از مغفرت او، و سر نپیچیده از عبادت او. خدایی که رحمت او پیوسته است، و نعمت او ناگسسته. دنیا خانه ای است ناپایدار، و مردم آن ناچار از گذاشتن شهر و دیار. دنیا شیرین است و خوشنما، در پی خواهانش شتابان و پویا، و دل بیننده را فریبا. پس رخت از آن بربندید با نیکوترین توشه ای که شما را آماده است، و مپرسید در دنیا افزون از آنچه شما را بسنده است. و مخواهید در آن بیشتر از آنچه شما را کفایت کننده است.
- ۹۲/۰۶/۱۱