ترجمه خطبه های 91 - 95 نهج البلاغه ( شهیدی )
- چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۳۷ ق.ظ
خطبه 91-پس از کشته شدن عثمان
چون پس از کشته شدن عثمان خواستند با او بیعت کنند مرا بگذارید و دیگری را به دست آرید، که ما پیشاپیش کاری می رویم که آن را رویه هاست، و گونه گون رنگهاست. دلها برابر آن بر جای نمی ماند و خردها بر پای. همانا کران تا کران را ابر فتنه پوشیده است و راه راست ناشناسا گردیده، و بدانید که اگر من درخواست شما را پذیرفتم با شما چنان کار می کنم که خود می دانم، و به گفته گوینده و ملامت سرزنش کننده گوش نمی دارم. و اگر مرا واگذارید همچون یکی از شمایم، و برای کسی که کار خود را بدو می سپارید، بهتر از دیگران فرمانبردار و شنوایم. من اگر وزیر شما باشم، بهتر است تا امیر شما باشم.
خطبه 0-خبر از فتنه
اما بعد، ای مردم! من فتنه را نشاندم و کسی جز من دلیری این کار را نداشت، از آن پس که موج تاریکی آن برخاسته بود، و گزند همه جا را فرا گرفته. از من بپرسید، پیش از آنکه مرا نیابید. بدان کس که جانم به دست اوست، نمی پرسید از چیزی که میان شما تا روز قیامت است، و نه از گروهی که صد تن را به راه راست می خواند و صد را موجب ضلالت است، جز آنکه شما را از آن آگاه می کنم: از آن که مردم را بدان می خواند، و آن که رهبری شان می کند، و آن که آنان را می راند، و آنجا که فرود آیند، و آنجا که بار گشایند، و آن که کشته شود از آنان، و آن که بمیرد از ایشان، و اگر مرا از دست دادید، و در کارهای ناپسند و دشواریهای ناخوشایند درافتادید، بسیاری از پرسندگان از دهشت خاموش شوند، و سر در پیش افکنند، و بسیاری از پرسیدگان در پاسخ کاهلی کنند، و این هنگامی است که پیکار میان شما دراز و فراگیر شود و سختی آن آشکار، و جهان بر شما تنگ گردد و زندگی دشوار. روزهای بلای خود را دراز شمارید.- و بسیار در آن بلا عمر به سر آرید- تا آنکه خدا بر مانده نیکوان - ببخشاید- و به روی آنان- دری- گشاید.
همانا، فتنه ها چون روی آورد، باطل را به صورت حق آراید، و چون پشت کند، حقیقت چنانکه هست نماید. فتنه ها چون روی آرد نشناسندش، و چون بازگردد دانندش. چون بادهای گرد گردانند، به شهری برسند و شهری را واگذارند. همانا، ترسناکترین فتنه ها، در دیده من، فتنه فرزندان امیه است، که فتنه ای است سردرگم و تار. حکومت آن بر همگان، و آزارش دامنگیر خاص از مردم دیندار. آن که فتنه را نیک بیند و بشناسد، آزار آن بدو رسد. و آن که آن را نبیند از بلای آن رهد. به خدا سوگند! پس از من فرزندان امیه را، برای خود اربابان بدی خواهید یافت: چون ماده شتر کلانسال بدخوی که به دست به زمین کوبد و به پا لگد زند و به دهان گاز گیرد، و دوشیدن شیرش را نپذیرد. پیوسته با شما چنین کنند، تا از شما کسی را به جای نگذارند، جز آنکه به آنان سودی رساند، یا زیانی به ایشان باز نگرداند. و بلای آنان چندان ماند که یاری خواستن شما از ایشان، چون یاری خواستن بنده باشد از خداوندگاری که او را پرورده، یا همراهی او را پذیرفته. بلای آنان بر سرتان آید، با چهره ای زشت و ترس آور، و ظلمتی با تاریکی عصر جاهلیت برابر. نه نور هدایتی در آن آشکار، و نه نشانی در آن پدیدار. ما اهل بیت از آن فتنه درامانیم، و مردم را بدان نمی خوانیم. سپس خدا آن فتنه را براندازد چنان که- سلاخی- پوست را- از تن گوسفند- جدا سازد، به دست کسی که آنان را خوار و ذلیل گرداند و به راهی که نخواهند براند، و جام لبالب - بلا- را بدیشان خوراند. عطایی جز شمشیر به آنان نبخشد، و خلعتی جز ترس و بیم بر تنشان نپوشد. در این هنگام قریش دوست دارد دنیا را با آنچه در آن هست بدهد، و زمانی کوتاه مرا ببیند، تا آنچه امروز برخی از آن را می خواهم و به من نمی دهند یکجا تسلیم نماید.
خطبه 93-در فضل رسول اکرم
برتر و بزرگ است خدایی که اندیشه ژرف نگر، به کنه شناخت او نرسد، و حدس زیرکیها حقیقت او را درنیابد. اول است که نهایتش نیست تا به پایان رسد، و آخری ندارد تا سپری گردد.
از این خطبه است در وصف پیامبران: پس آنان را در بهترین ودیعت جای به امانت سپرد، و در نیکوترین قرارگاه مستقر کرد. از پشتی به پشت دیگرش داد، همگی بزرگوار، و زهدانهایی پاک و بی عیب و عار. چون یکی از آنان درگذشت، دیگری برای حمایت دین برخاست، و جانشین او گشت، تا آنکه تشریف بزرگواری از سوی خدای باری، به محمد (ص) رسید، و او را از بهترین خاندان و گرامیترین دودمان برکشید. از درختی که پیامبران خود را از آن جدا کرد، و امینان خویش را برگزید و بیرون آورد. فرزندان او بهترین فرزندانند، و خاندانش نیکوترین خاندان، و دودمان او بهترین دودمان. در گرداگرد مکه روییدند، و در کشتزار بزرگواری بالیدند. شاخه هایشان بلند و سر به آسمان کشیده است و دست کسی به میوه آن نارسیده. او پیشوای کسی است که راه پرهیزگاری پوید، و چراغ آن است که راهنمایی جوید. چراغی است که پرتو آن دمید، و درخشی است که روشنی آن بلند گردید، و آتشزنه ای است، که نور آن درخشید. رفتار او میانه روی در کار است، و شریعت او راه حق را نمودار. سخنش حق را از باطل جدا سازد، و داوری او عدالت است- و ستم را براندازد-. او را هنگامی فرستاد که پیامبران نبودند- و مردمان- به خطا کار می نمودند، و امتان در گولی و نادانی می غنودند.
خداتان بیامرزاد! به کار پردازید، و نشانه های آشکار را پیشوای خود سازید تا که راه گشاده است و راست، و شما را به خانه ای می خواند که سلامت آنجاست. شما در خانه ای به سر می برید که باید خشنودی خدا را در آن به دست آرید، در مهلت و آسایش خاطری که دارید، که نامه ها گشوده است و خامه فرشتگان روان، تن ها درست است و زبانها گردان. توبه شنفته است و کردارها پذیرفته.
خطبه 94-وصف پیامبر
او را برانگیخت، حالی که مردم سرگردان بودند، و بیراهه فتنه را می پیمودند. هوا و هوسشان سرگشته ساخته، بزرگی خواهیشان به فرو دستی انداخته. از نادانی جاهلیت خوار، سرگردان و در کار ناستوار، به بلای نادانی گرفتار. او که درود خدا بر وی باد، خیرخواهی را به نهایت رساند، به راه راست رفت، و از طریق حکمت و موعظه نیکو مردم را به خدا خواند.
خطبه 95-وصف خدا و رسول
و از خطبه دیگری از آن حضرت است سپاس خدای راست که اول است و چیزی پیش از او نیست، و آخر است و پس از او موجودی نیست. برتر است و از او بالاتر چیزی نیست. نزدیک است، و از او نزدیکتر نیست.
از این خطبه است در ذکر رسول (ص): قرارگاه او بهترین قرارگاه است. و خاندان او را شریفترین پایگاه است، از کانهای ارجمندی و کرامت، و مهدهای پاکیزگی و عفت. دلهای نیکوکاران به سوی او گردیده. دیده ها در پی او دویده. کینه ها را بدو بنهفت و خونها به برکت او بخفت. مومنان را بدو برادران هم کیش ساخت، و جمع کافران را پریش، خواران را بدو ارجمند ساخت و سالار، و عزیزان را بدو خوار. گفتار او ترجمان هر مشکل است و خاموشی او زبانی گویا برای اهل دل.
- ۹۲/۰۶/۱۳