ترجمه خطبه های 101 - 105 نهج البلاغه ( شهیدی )
- چهارشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۰۷ ب.ظ
خطبه 101-در زمینه سختیها
و از سخنان اوست که همچون خطبه است و آن روزی است که خدا پیشینیان و پسینیان را در آن فراهم آرد، برای رسیدگی به حساب کار، و پرداخت پاداش کردار. آنان فروتنانه برپایند، عرق تا گوشه دهنهاشان روان، و زمین زیر پایشان لرزان، نیکو حالترین آنان کسی است که جای نهادن دو پایی بیابد، یا برای راحت خود فراخ جایی.
از این سخنان است: فتنه هایی چون تاریکی شب، نه نیرویی تواند با آن بستیزد، و نه شکست خورد و بگریزد.- چون شتر- مهار کرده، و پالان نهاده، روی به شما آرد، و کشنده آن وی را به شتافتن وا دارد، و سوارش آن را براند تا آنجا که توان دارد. فتنه جویان گروهی هستند شرور، با آزار سخت، خون ریز، و اندک رخت. مردمی با آنان جهاد کنند که در دیده متکبران خوارند، و در روی زمین گمنام و بی مقدار، و در آسمان شناخته و پدیدار. این هنگام وای بر تو، ای بصره! از سپاهی که بلاست، و نمونه ای از کیفر خداست. نه گردی انگیزد، و نه بانگی دارد، و زودا که مردم تو را مرگامرگ و یا طاعون و گرسنگی از پای درآرد.
خطبه 102-در تشویق به زهد
بنگرید بدین جهان! نگریستن پارسایان روی گردان از آن، که به خدا سوگند، آن که در آن مانده و جای گرفته دیری نپاید، و آن که به ناز پرورده و ایمن به سر برده به درد آید. آنچه از آن رفت و پشت کرد، بازگشتنی نیست، و آنچه آینده است، نتوان دانست چیست تا در انتظار آن زیست. شادی آن آمیخته به اندوه است و بدی حال، و چابکی و چالاکی مردان را ناتوانی و سستی به دنبال. پس فریفته نگرداند شما را فزونی آنچه شادمانتان گرداند، که اندک است آنچه از آن با شما می ماند.
خدا بیامرزد مردی را که بیندیشد و پند گیرد، و پند گیرد و پذیرد، که گویی به اندک زمان آنچه از دنیا بود نمانده است، و آنچه از آخرت است پاینده است، و هر- عمر- شمرده به سر آید، و هر چه چشم داشتنی است، درآید، و هر چه درآمدنی است نزدیک است و به زودی رخت گشاید.
از این خطبه است: دانا کسی است که قدر خود را بشناسد، و در نادانی مرد این بس که پایه خویش را نشناسد. از دشمن روی ترین مردمان بنده ای است که خدا او را به خود واگذارد، تا از راه راست به یک سو شود، و بی راهنما گام بردارد. اگر به کار دنیایش خوانند، چست باشد، و اگر به کار آخرتش خوانند، تنبل و سست باشد. گویی آنچه برای آن کار کند بر او بایسته است، و آنچه در آن سستی ورزد، از او ناخواسته.
از این خطبه است: و این روزگاری است که در آن رهایی نیابد، جز با ایمانی بی نام و نشان، گمنام در نظر مردمان. اگر باشد، نشناسندش، و اگر نباشد، نپرسندش. اینان چراغهای هدایتند و راهنمایان شبروان بیابان ضلالت. نه فتنه جویند و نه سخن این را بدان رسانند، و نه زشتی کسی را به گوش این و آن خوانند. خدا درهای رحمت خود را به روی اینان گشوده است، و سختی عذاب خویش را از آنان برطرف فرموده.
ای مردم! به زودی بر شما روزگاری خواهد آمد که اسلام را از حقیقت آن بپردازند، همچون ظرفی که واژگونش کنند و آن را از آنچه درون دارد تهی سازند. مردم! همانا، خدا شما را پناه داده است، و بر شما ستم روا ندارد، اما پناهتان نداده است که در بوته آزمایشتان در نیارد، و گفته است، جل من قائل همانا در این نشانه هاست و گر چه بودیم ما آزمایندگان. (اما گفته امام (ع)، کل مومن نومه از آن گمنام اندک شر را خواهد. و مساییح جمع مسیاح است، و آن کسی است که میان مردمان، فساد انگیزد و سخن چینی کند. و مذاییع جمع مذیاع است، و آن کسی است که چون زشتی کسی را شنود، آن را میان مردم پخش کند، و بذر جمع بذور است، و آن کسی است که سفاهت بسیار دارد و لغو گوید.)
خطبه 103-پیامبر و فضیلت خویش
و گزیده آن پیش از این نوشته شد که در روایت با این خطبه یکسان نیست همانا خداوند سبحان، محمد (ص) را برانگیخت، و از عرب کسی کتابی نخوانده بود، و دعوی پیامبری و وحی نکرده. بیاری کسانی که فرمان وی را می بردند، با آنان که راه نافرمانی او می سپردند پیکار کرد- تا به راه راستشان درآورد-. آنان را به سوی رستگاری راند، و پیش از آنکه قیامت رسد از گمراهی شان رهاند: کوته فکری در شناخت خدا درمانده، و شکسته عزیمتی راه به حق نبرده. پیامبر او را برخیزاند و در راه کشاند، و بدان جا که بایدش راند- جز کسی که طریق هلاکت می پیمود، و در او خیری نبود- تا آن گاه که به سر منزل نجاتشان رساند، و در جایی که بایستشان نشاند. آسیای زندگی شان چرخید، و کارشان راست گردید. به خدا سوگند، من در دنباله آن سپاه بودم تا یکباره پشت کرد، و سر به حکم اسلام درآورد. نه سست شده ام نه ترسانم، نه خیانت کرده ام، نه ناتوانم. به خدا سوگند، درون باطل را چاک می زنم تا حق را از تهی گاه آن بیرون کنم.
خطبه 104-صفات پیامبر
تا این که خدا محمد (ص) را برانگیخت، گواهی دهنده، مژده رساننده و ترساننده. بهترین آفریدگان، آن گاه که خردسال می نمود، و نژاده تر هنگامی که کهن سال بود، پاکیزه تر پاکیزگان در خوی، و گاه بخشش، ابر برابر دستش خشک می نمود. پس دنیا برای شما شیرین نبود، و دوشیدن پستان آن آسان نمی نمود، تا آن که آن را شتری دیدید مهارش گسسته و جنبان، از لاغری میان بندش لرزان. حرام نزد گروهی نادشوار، چون سودن دست بر درخت سدر پیراسته از خار، و حلال از دسترس دور و ناپدیدار، و به خدا سوگند، بدان دولت رسیدید- که خواهان آنید- و تا مدتی معین در آن بمانید. پس- کنون- پهنه زمین برای شما خالی است، و آن را نگاهبانی نیست. دست شما در آن گشاده است، و دست زمامداران - حقیقی- از شما بازداشته، شمشیر شما بر آنان مسلط است و شمشیر آنان از شما نگاهداشته. همانا، هر خونی را خونخواهی است و هر حقی را خواهانی. همانا، خونخواه ما چنان کند که داور درباره خود آن کند. او خداست که هر کس را خواهد از دست او نجهد و آن که گریزد، از او نرهد. سوگند به خدا، ای فرزندان امیه! که در اندک زمانی دنیا را ببینید در دست دیگران، و در خانه دشمنان.
آگاه باشید که بیناترین چشمها، چشمی است که نگاه خود را به سوی خوبی گشاید. آگاه باشید که شنواترین گوشها گوشی است که پند را فراگیرد و قبول نماید. ای مردم! روشنی از زبانه چراغ واعظی طلبید که پند خود را کار بندد، و از زلال چشمه ای آب برکشید که از تیرگی پالوده بود. بندگان خدا! در نادانی خود میارمید، و رام هوسهای خود مگردید که فرود آینده بدین منزل، بر لب آبکندی فرود آمده است بیقرار، ریزان و ناپایدار. آنچه موجب تباهی اوست به پشت خود برمی دارد، و از جایی به جایی می رساند، به خاطر رایی که آن را پی در پی تازه می گرداند، و می خواهد چیزی را که نمی چسبد بچسباند، و آن را که نزدیک نمی آید به نزدیک کشاند. خدا را، مبادا که شکایت برید بدان که حاجت شما را روا ننماید، و گرهی را که با رای نادرست محکم کرده نگشاید. همانا، بر امام نیست جز آنچه از امر پروردگار به عهده او واگذار شده: کوتاهی نکردن در موعظت، و کوشیدن در نصیحت و زنده کردن سنت، و جاری ساختن حدود بر مستحقان، و رساندن سهم های- بیت المال- به درخور آن. پس به سوی- کشتزار- دانش بشتابید، پیش از آنکه بوته، آن خشک شود، و پیش از آنکه به خود پردازید و فرصت گرفتن علم از منبع آن و اهل آن از دست رود، و از کار زشت باز ایستید و دیگران را از آن باز دارید، چه، به باز ایستادن پیش از بازداشتن مامورید.
خطبه 105-وصف پیامبر و بیان دلاوری
سپاس خدای را، که راه اسلام را گشود و در آمدن به آبشخورهای آن را بر تشنگان آن آسان فرمود، و ارکان آن را استوار ساخت تا کس با آن چیرگی نتواند، و نستیزد، و آن را امانی ساخت برای کسی که بدان درآویزد، و آرامش برای آن که در آن درآید، و برهان کسی که بدان زبان گشاید. و هر که بدان دادخواهی کند، گواه آن است، و برای آن که از آن روشنی خواهد نوری درخشان است. و فهم است آن را که فهمید، و خرد است برای کسی که اندیشید، و نشان برای آن که نشانه طلبید، و بینایی برای آن که در کار کوشید، و عبرت برای کسی که پند پذیرفت، و نجات کسی که تصدیق آن گفت. تکیه گاه آن که بر آن اعتماد داشت، و آسایش کسی که کار را- بدان- واگذاشت، و نگاهبان آن که خود را- از گناه- باز داشت. روشنتر راه و پدیدار، درون آن آشکار، نشانه های آن بر بلندجای پدیدار. جاده های آن نمایان، چراغهای آن روشن و رخشان. مسابقت جای آن پاکیزه و والا، نهایت مسابقت بلند و بالا. چابکسواران را فراهم آرنده و هر یک آنان، بر سر پاداش بر دیگری پیشی گیرنده. سوارکاران آن بزرگ مرتبت و ارزنده. راه روشن آن تصدیق آوردن است و نشانه های آن کار نیک کردن. مرگ، پایان مدت، و دنیا، جای مسابقت،و جای فراهم آمدن، قیامت، و پاداش مسابقت، جنت.
از این خطبه است در ذکر پیامبر (ص): تا آنکه شعله ای افروخت که جوینده، بدان چراغ دانش بیفروزد، و نشان راه را بر پا کرد تا گمراه، دیده بدان دوزد. پس او امین توست و مورد اعتماد، و گواه تو بر امت در روز معاد، و انگیخته تو و موجب نعمت، و فرستاده بر حق تو، و آیت رحمت. خدایا! بهره او ساز نصیبی از عدل خود، و پاداش نیک و فراوان از فضل خود. خدایا! بنای دین او را از آنچه دیگران برآورده اند، عالی تر ساز، و خوان اکرام او را نزد خود هر چه گرامیتر ساز، و رتبت او را نزد خود بیفزا، و قرب وسیلت، و بلندی قدر و فضیلتش عطا فرما. و ما را با او محشور کن چنان که نه زیانکار باشیم و نه پشیمان، نه دور از راه حق، و نه شکننده پیمان، نه گمراه نه گمراه کننده دیگران، و نه فریفته هوای نفس و شیطان. (این سخنان پیش از این گذشت، ولی ما آن را دوباره اینجا آوردیم چه در دو روایت اختلاف است.)
از این خطبه است که خطاب به اصحاب خود فرماید: از کرامت پروردگار به جایی رسیدید که کنیزان شما را حرمت می گذارند و همسایگان شما را ارجمند می شمارند. آن که پایه او با شما یکی است و حق نعمتی از شما بر گردن او نیست بزرگتان می دارد. و آن که از حمله شما ایمن است و شما را بر او فرمانی نیست، از شما بیم دارد. و شما پیمانهای خدا را شکسته می بینید و خشم نمی گیرید، حالی که ننگ شکستن پیمانهای پدرانتان را نمی پذیرید. داوری در احکام خدا را نزد ما می آوردند، و از سوی شما به دیگران می رسید و هم به شما باز می گردید. پس، دست ستمکاران را بر خود گشادید و رشته های کار خویش به دست آنان دادید، و داوری در حکم الهی را در کف آنان نهادید تا کارها به شبهت کنند و راه شهوت بسپرند. به خدا سوگند، اگر هر یک از شما را به زیر ستاره ای بپراکنند، خدا شما را برای روز بد آنان فراهم خواهد آورد.
- ۹۲/۰۶/۱۳