ترجمه خطبه های 141 - 145 نهج البلاغه ( شهیدی )
- پنجشنبه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۵:۳۰ ب.ظ
خطبه 141- درباره نهی از غیبت
ای مردم! کسی که دانست برادرش دینی درست دارد، و در راه راست گام برمی دارد، به گفته مردم درباره او گوش ندهد، که گاه تیرانداز، تیر افکند و تیرها به خطا رود. سخن نیز چنین است، درباره کسی چیزی گویند و آن نه این است. گفتار باطل تباه است، و خدا شنوا و گواه است. بدانید! میان حق و باطل جز چهار انگشت نیست. (از او پرسیدند معنی این سخن چیست؟ انگشتان خود را فراهم آورد و برداشت و میان گوش و دیده گذاشت. سپس گفت:) باطل آن است که بگویی شنیدم، و حق آن است که بگویی دیدم.
خطبه 142- درباره نیکی به نااهل
نیکی کننده در آنجا که نشاید و بر آن کس که نباید، در آنچه کند بهره ای ندارد، جز ستایش خسان، و درود شنیدن از ناکسان، و گفته نادانان چندان که ببخشد به آنان. چه بخشنده دست اوست!- که نعمت آن بر بندگان خدا پیوسته است- و در راه خدا بسته است. پس آن که خدا او را مالی بخشد، از آن به خویشاوندان خود رساند، و خوان مهمانی نیکو بگستراند، و اسیر را آزاد سازد، و رنجدیده را بنوازد، و مستمند را بهره مند دارد، و وام وامدار بگزارد، و برای درک ثواب، خود را به شکیبایی وادارد، در تحمل بلاها و پرداخت حقوقی که بر گردن دارد، که به دست آوردن این خصلتها مکرمتهای این جهان را داشتن است. و فضیلتهای آن جهان را یافتن ان شاءالله.
خطبه 143- در طلب باران
در خواستن باران بدانید زمینی که شما را بر پشت خود می برد، و آسمانی که بر شما سایه می گسترد، پروردگار شما را فرمانبردارند. و برکت آن دو بر شما نه از راه دلسوزی است، و نه به خاطر جستن نزدیکی، و نه به امید خیری است که از شما دارند، بلکه به سود شما مامور شدند و گردن نهادند، و برای مصلحت شما بر پاشان داشتند، و ایستادند. خدا، بندگان خود را به کیفر کارهای زشت آنان، مبتلا سازد به کاهش میوه درختان، و به ناباریدن باران، و بستن گنجینه های خیر به روی ایشان، تا توبه خواه توبه کند، و معصیت کار دل از معصیت بکند، و پندگیرنده پند بپذیرد، و بازدارنده، راه نافرمانی را بر بندگان بگیرد. و خدا آمرزش خواستن را وسیلت پیوسته داشتن روزی بر روزی خواران قرار داده است، و موجب رحمت بر آفریدگان، و فرموده است: استغفروا ربکم انه کان غفارا. یرسل السماء علیکم مدرارا، و یمددکم باموال و بنین. پس خدا بیامرزد کسی را که پیشباز توبه رود، و از گناهانش بخشش طلبد، پیش از آنکه مرگش برسد. بار خدایا! ما به سوی تو آمدیم، از خانه ها که در آن بودیم و از چادرها که در آن می غنودیم، حالی که جانوران در بانگ و خروش بودند و کودکان در فریاد و جوش.
خواستاران آمرزش توایم و امیدواران نعمت و بخشش توایم. از عذابت ترسانیم، و از کیفرت، هراسان. خدایا! ما را از باران- رحمتت- سیراب کن! و از جمله نومیدانمان مگردان! و به قحط سالی مان ممیران! و بر ما مگیر بدانچه کردند بی خردانمان، ای بخشنده تر از همه بخشندگان. ما به سوی تو بیرون شده ایم، و از آنچه بر تو پوشیده نیست، به تو شکایت آورده ایم، و این هنگامی است که سختیهای طاقت فرسا ما را بیچاره کرده، تنگسالی و بی بارانی به ستوه مان آورده. پیشامدهای سخت به ناتوانی مان کشانده، و فتنه های دشوار کارد را به استخوان رسانده. خدایا از تو می خواهیم ما را نومید باز مگردانی، و نادلخواه از درگاهت نرانی، و ما را به گناهانمان مگیری، و به کردارمان کیفر مدهی. خدایا! باران رحمت خود را بر ما بباران. و برکت خویش بر ما بگستران، و روزی و رحمتت را به ما رسان، و ما را آب ده از بارانی سودرسان، سیراب کننده و رویاننده گیاهان، که آنچه خشک شده برویاند، و آنچه مرده است زنده گرداند. فراخی نعمت آن بسیار، میوه اش افزون و بیشمار، که زمینهای پست را سیراب کند و به دره ها سیل افکند. درختان را برگ آرد، و نرخها را ارزان دارد. همانا، تو بر هر چیز که خواهی توانایی.
خطبه 144- فضیلت خاندان پیامبر
خدا پیامبرانش را برانگیخت و وحی خود را خاص ایشان فرمود، و آنان را حجت خود بر آفریدگانش نمود، تا برهانی یا جای عذری نماند برای آفریدگان. یس، آنان را به راه حق خواند به زبانی راست- زبان پیامبران-. خواست تا درون بندگان آشکار کند،- و آنچه در دل دارند پدیدار کند-. نه آنکه بر اسرار پوشیده آنان دانا نبود و بر آنچه در سینه های خود نهفته اند بینا نبود، بلکه خواست آنان را بیازماید تا کدام یک از عهده تکلیف، نیکوتر برآید تا پاداش، برابر کار نیک بود، و کیفر، مکافات کار بد. کجایند کسانی که پنداشتند آنان- نه ما- دانایان علم- قرآنند-؟ به دروغ و ستمی که بر ما می رانند. خدا ما را بالا برده و آنان را فرو گذاشته، به ما عطا کرده و آنان را محروم داشته، ما در- حوزه عنایت خود- در آورد، و آنان را از آن برون کرد. راه هدایت را با راهنمایی ما می پویند، و روشنی دلهای کور را از ما می جویند. همانا امامان از قریش اند که درخت آن را در خاندان هاشم کشته اند، دیگران درخور آن نیستند، و طغرای امامت را جز به نام- هاشمیان- ننوشته اند.
و از این خطبه است دنیای زودگذر را گزیدند، و آخرت جاودانه را نپسندیدند. چشمه زلال را واگذاردند، و از آب تیره و ناگوار نوشیدند. گویی فاسق آنان رامی بینم با منکر یار است و همنشین، بدان مانوس و با آن قرین. تا آنکه موی سرش در آن رنگ سپید پذیرد، و خوی او رنگ منکر گیرد. پس کف بر دهان آرد چون موج روی آب، که پروای غرقه ساختن چیزی را ندارد، یا چون افتادن آتش در گیاه خشک پژمرده که باکش نبود چه را سوزانده. کجاست خردهای روشنی جو از چراغهای رستگاری؟ و دیده های نگرنده به نشانه های پرهیزگاری؟ کجاست دلهایی که بخشیده در راه رضای کردگار بود، و پیمان بسته بر طاعت پروردگار؟ بر متاع ناچیز دنیا فراهم آمدند، و برای به دست آوردن حرام یکدیگر را پس زدند. نشان بهشت و دوزخ برای آنان افراشته شد، رویهای خود از بهشت گرداندند، و با کردار خویش به سوی دوزخ راندند. پروردگارشان خواند رمیدند و پشت کردند، شیطانشان خواند، پذیرفتند و روی آوردند.
خطبه 145- در فنای دنیا
مردم! همانا شما در این جهان نشانه اید که مرگ پی در پی بدان تیر می افکند. با هر جرعه ای آب در گلو جستنی است، و با هر لقمه ای گلوگیر شدنی. از دنیا به نعمتی نمی رسید جز که نعمتی را از دست می دهید. هیچ سالخورده، روزی از عمر را نمی گزارد، جز به ویرانی یک روز از مدتی که دارد، و برخوردنی او چیزی افزوده نشود، مگر آنچه از آن روز پیشین اوست از میان رود، و اثری از او زندگی نپذیرد تا اثری از او نمیرد، و چیزی از او نو نشود جز آنکه نوی از او کهنه گردد، و نوخاسته ای از او بر پا نایستد، جز آنکه درویده ای از او بر زمین افتد. ریشه هایی رفتند که ما شاخه های آنهاییم. چون اصل رفت ما که فرعیم چگونه پاییم؟
از این خطبه است هیچ بدعتی را پدید نیاوردند، جز که با آن سنتی را رها کردند. پس خود را از بدعت وا پایید، و راه راست را بپیمایید. نیکوترین کارها سنتی است که دیرینه است، و سالیانی بر آن گذشته است، و بدترین، آنچه نو پدید آمده و پیشینه ای نداشته.
- ۹۲/۰۶/۱۴