ترجمه خطبه های 186 - 190 نهج البلاغه ( شهیدی )
- جمعه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۰۷ ب.ظ
خطبه 186- در ستایش خدا و پیامبر
سپاس خدای را که نشانه های سلطنت و بزرگی و عظمت خود را چنان هویدا کرد که دیده ها را از شگفتی قدرتش به حیرت آورده و اندیشه ها را از خاطرها براند، تا خود را به شناخت کنه صفتش نتواند رساند، و گواهی می دهم که جز خدای یکتا خدایی نیست، گواهیی برخاسته از ایمان، بی هیچ گمان و از روی اخلاص و پذیرفتن فرمان، و گواهی می دهم که محمد (ص) بنده او و فرستاده اوست. او را هنگامی فرستاد که نشانه های رستگاری پنهان بود، و راههای دین نهان. پس حق را آشکار نمود و مردم را نصیحت فرمود، و راه راست را نشان داد و به میانه روی فرمان داد. درود خدا بر او و خاندان او باد.
و بندگان خدا بدانید که خدا شما را بیهوده نیافرید، و بی سرپرستتان نداشت، و به خودتان وانگذاشت. دانست نعمتش بر شما تا چه مقدار است و نیکویی اش درباره تان در چه شمار است. پس پیروزی را از او بجویید و برای رسیدن به رستگاری، راه او را بپویید. از او بخواهید و عطای او را درخواست نمایید که نه پرده ای میان شما و او آویخته است، و نه دری به رویتان بسته- و نه رشته پیوندتان گسسته-. او در هر جاست و در هر زمان، و با آدمیان است و با پریان. بخشیدن در گنج او رخنه نیفکند، و عطا کردن از خزانه اش کم نکند. هیچ خواهنده نتواند سرمایه او را به پایان رساند.- و هر چه عطا گیرنده فراوان نعمت او بیشتر ریزان- کس مانع او نشود که به دیگری پردازد، و آوازی او را از آواز دیگر مشغول نسازد. نه بخشیدن- بر کسی- وی را مانع گرفتن نعمت- دیگری- شود، و نه خشم گرفتن - بر یکی- از رحمت آوردن- بر دیگری- مشغولش گرداند، و نه آمرزش یکی سبب شود تا دیگری را به کیفر نرساند، نهانیها آشکارها را بر او نپوشاند، و آنچه عیان است او را از آنچه نهان است جدا نگرداند. نزدیک است و دور از دسترس، بالاست و با همه کس. آشکار است و نهان، و پنهان است و عیان. حساب همه با اوست نه حساب او با دیگران. آفریدگان را پدید نیاورد از روی اندیشه و فکرت، و از آنان یاری نخواست به خاطر رنج و ملالت.
بندگان خدا شما را سفارش می کنم به ترس از خدا. ترس از خدا مهاری است- که شما را به راه سعادت درآرد، و در طریق- بندگی برپا دارد. پس خود را با رشته های استوار آن نگاه دارید، و به حقیقتهای آن چنگ درآرید، تا شما را به زندگی خوشی که نهان است رساند، و به اقامتگاههای فراخ کشاند، و به پناهگاههای استوار، و منزلگاههای پر عزت و اعتبار در روزی که دیده ها باز مانده است و همه جا تار، و رمه های اشتر بی نگاهدار، و در صور دمند و هر جانی برآید از تن و هر زبانی لال شود از گفتن. و کوههای سرکشیده در هم شود و با زمین هموار، و در هم شکند سنگهای سخت و استوار. چنانکه سنگ سخت آن سرابی را ماند لرزان، و سنگستانها زمینی هموار، نه پستی و نه بلندی در آن. پس نه شفیعی که شفاعت کند، نه دوستی که بلا بگرداند، و نه پوزش خواستن سود دهد.
خطبه 187- بعثت پیامبر و تحقیر دنیا
او را برانگیخت هنگامی که نه نشانه ای برپا بود، و نه چراغی پیدا و نه راهی هویدا. بندگان خدا شما را به ترس از خدا می خوانم و از دنیاتان می ترسانم، که دنیا خانه رخت بستن است و کوی زندگانی تلخ و نا به مراد نشستن. باشنده آن آماده رفتن است، و جای گرفته در آن مهیای جدا گشتن، مردم خود را چنان می جنباند که باد سخت کشتی را در دل دریاها بلرزاند. دسته ای از آنان در دل آب مرده، و دسته ای بر روی موجها جان به در برده. بادها با وزیدن از این سو بدان سویشان می راند، و چنان که خواهد می کشاند. پس آن که در آب می میرد نتوان بازش یافتن، و آن که از آن رها شده به سوی مرگ است.- در تاختن-. بندگان خدا! اکنون هشیار باشید که زبانها باز است و تن ها به ساز، و اندامها نرم و در خدمت ستاده، و راه بازگشت گشاده، و جولانگاه فراخ گسترده و فرصت آماده، از آن پیش که وقت از دست شود و مرگ از در درآید. پس فرود آمدن آن را بر خود مسلم شمارید و چشم به درآمدنش مدارید.
خطبه 188- در ذکر فضائل خویش
از یاران محمد (ص) آنان که گنجور اسرارند و کتاب و سنت را امانتدار، می دانند که من، دمی معارض فرمان خدا و رسول او نبودم و به جان خود پیامبر (ص) را یاری نمودم آنجا که دلیران واپس خزیدند، و گامها برگردیدند. آن دلیری و مردانگیی بود که خدا به من ارزانی فرمود. و رسول خدا (ص) جان سپرد حالی که سر او بر سینه من بود. و نفس او در کف من روان شد. آن را بر چهره خویش کشیدم، و شستن او را عهده دار گردیدم، و فرشتگان یاور من بودند و خانه و پیرامون آن فریاد می کشید. گروهی - فرشته- فرود می آمد و گروهی به آسمان می پرید، و بانگ آنان از گوش من نبرید. بر وی درود می گفتند تا او را در خاک نهادیم. پس چه کسی سزاوارتر است بدو از من، چه در زندگی او و چه پس از مردن؟ پس با دل بینا به راه افتید! و نیت خویش را در جهاد با دشمن خود راست بدارید که به خدایی که جز او خدایی نیست من به راه حق می روم و آنان بر لغزشگاه باطلند. می شنوید آنچه را می گویم و برای خود و شما از خدا آمرزش می خواهم.
خطبه 189- سفارش به تقوا
می داند فریاد ددان را در بیابانها و نافرمانی بندگان را در نهانها، و آمد شد ماهیان را به دریاهایی با آب فراوان، و به هم کوفتن آب را بر اثر بادهای سخت وزان. و گواهی می دهم که محمد (ص) گزیده خداست، و رساننده وحی او و رسول رحمت او بر ماست.
اما بعد، سفارش می کنم شما را به ترس از خدایی که آفرینشتان را آغاز فرمود، و بازگشتنتان بدو خواهد بود. روایی حاجت شما از اوست، و نهایت رغبتتان به درگاه اوست. مقصد راه شما به پیشگاه او منتهی شود، و پناهگاهتان سایه رحمت او بود. داروی درد دلهاتان ترس از خداست، و ترس از خدا موجب بینایی درونهای کور شماست، و درمان بیماری کالبدهاتان و زداینده فساد سینه هاتان. پلیدیهای جانهاتان را پاک کننده است، و تاریکی دیده هاتان را روشنی بخشنده. و بیم و نگرانی دلتان را ایمنی، و در تاریکی- نادانی- شما را روشنی. پس فرمانبرداری خدا را پوشش جان کنید. نه رویه کار سازید- که برای دیدن مردمان کنید-. و به درون فرمانبردار باشید نه در برون، چنانکه فرمانبرداری میان پهلوها و پشت شما بود- بسان پی و رگ و خون- و بر سر همه کارهاتان امیرش نمایید، و آبشخوریش- سازید- برای روزی که بدآن درمی آیید. و میانجیی برای حاجت روا گردیدن، و سپری برای روز ترسیدن، و درون گورها را چراغ روشنایی، و آرامشی به هنگام وحشت دراز و بیم تنهایی، و زداینده غم در منزلهای این جهانتان- و پس از مردن هم- که همانا فرمانبرداری خدا پناه از مهلکه های نهان است، و از ترسگاهها که بیم افتادن در آن است، و از گرمی آتشها که سخت سوزان است. پس آن که به تقوا کوشد سختیها از او روی پوشد از آن پس که نزدیک می نمود، و کارها بر وی شیرین شود، از آن پس که تلخ می بود. و موجهای انباشته- بلا- از او بگشاید، و آنچه سخت بود برای او آسان نماید. باران پیوسته مکرمت از پس باز ایستادن بر او ببارد، و رحمت رویگردان بدو روی آرد. چشمه نعمت برای وی روان گردد، و نم نم باران برکت، درشت قطره شود و بر او ریزان. پس بترسید از خدایی که شما را از موعظت خود بهره مند ساخت، و با فرستادن - پیامبرانش- پند داد، و با نعمت خود رشته منت به گردنتان انداخت. پس خود را با پرستش او خوار دارید و حق طاعتش را بگزارید.
دیگر اینکه این اسلام دین خداست که آن را برای خود گزید، و به دیده عنایت خویشش پرورید، و بهترین آفریدگان خود را مخصوص- رساندن- آن- به مردمان- گردانید. ستونهای آن را بر دوستی خود استوار داشت، و با عزت آن دیگر دینها را خوار، و به سربلندی آن دیگر ملتها را پست و بی مقدار، و به ارجمندی آن دشمنانش را بی اعتبار، و با یاری کردن آن مخالفانش را واگذارد، و یاری ننمود، و با استواری پایه اش پایه های گمراهی را ویران فرمود. و تشنگان- حکمت- را از آبدانهایش سیراب کرد و آبگیرهای - آن- را برای بردارندگان آب- معرفت- پر آب. پس چنانش برپا داشت که نه دستاویزش بریدنی باشد، و نه حلقه هایش گشودنی، و نه پایه هایش ویران شدنی، و نه ستونهایش برافکندنی، و نه درخت آن از ریشه برآید و نه زمانش به سر آید. و نه راههایش پی سپر روزگار گردد و نه شاخه هایش بریدنی و نه راههایش تنگ و- دیرگذار-، و نه پیمودن همواریهایش دشوار. نه سپیدی روشنش را سیاهی فراگیرد، و نه راستی اش کجی پذیرد. چون چوب خشک خمش نتوان کرد، و گذرگاهش را بی دشواری توان سپرد. چراغش نمیرد و شیرینی اش چاشنی تلخی نگیرد. پس اسلام ستونهاست که خدا پایه هایش را بر حق استوار کرد و اساس آن را پایدار کرد، و چشمه هاست نهرهایش پر آب و جوشان، و چراغهاست روشنایی آن تابان، و نشانه هاست که دیده بدان نهند و از دره هایش بگذرند، و آبشخورهاست که در شوندگان بدان سیراب شوند. خدا نهایت خشنودی خود را در اسلام قرار داده و فرازترین نقطه ستونهای - شرع- در این دین ایستاده، و بالاترین مقام طاعتش را در پیروی آن نهاده. پس اسلام نزد خدا استوار پایه است و افراشته بنیان، برهانش روشن است و روشنی اش تابان، قدرتش ارجمند است و نشانه هایش بلند و درافتادن با آن ناممکن- و مایه ریشخند-. پس آن را بزرگ بشمارید، و پیرویش کنید و حق آن را بگزارید، و در جایی که شایسته آن است فرودش آرید.
پس خدا محمد را که درود وی بر او و یاران او باد به حق برانگیخت، آنگاه که پایان دنیا نزدیک بود و آخرت روی آور و جهان پس از روشنی و زیبایی، تاریک. زندگی مردمش دشوار، و آرام جای آنان ناهموار، جهان به نیستی و فرو ریختن نزدیک گردیده، مدت آن به سر رسیده، و نشانه های آن پدید و پیوند مردمش با آن بریده، و حلقه های پیوندشان از هم دریده، و اسباب از هم گسیختگی شان بسیار، و نشانه های رستگاری ناپایداری، و زشتیهای دنیا آشکار، رشته عمرش کوتاه- و به سر رسیدنش نمودار-. این هنگام خدا او را مامور رساندن شریعت - به مردمان- کرد و موجب ارجمندی امت، و بهار مردم زمانش، و مایه سربلندی یارانش، و موجب شرف یاورانش. پس فرو فرستاد بر او قرآن را، نوری که چراغهای آن فرو نمیرد، و چراغی که افروختگی اش کاهش نپذیرد، و دریایی که ژرفای آن کس نداند، و راهی که پیمودنش رهرو را به گمراهی نکشاند. و پرتوی که فروغ آن تیرگی نگیرد، و فرقانی که نور برهانش خاموش نشود، و تبیانی که ارکانش ویرانی نپذیرد، و بهبودیی که در آن بیم بیماری نباشد، و ارجمندیی که یارانش را شکست و ناپایداری نباشد، و حقی که یاورانش را زیان و خواری نباشد. پس قرآن معدن ایمان است و میانجای آن، و چشمه سار دانش است و دریاهای آن، و باغستان دادست و آبگیرهای آن، و بنیاد اسلام است و بنلاد استوار آن. وادیهای حقیقت است و سبزه زارهای آن، و دریایی است که بردارندگان آب آن را خشک نگردانند، و چشمه سارهاست که آب کشندگان، آب آن را به ته نرسانند، و آبشخورهاست که در آیندگان آب آن را کم نکنند، و منزلگاههاست که مسافران راهش را گم نکنند، و نشانه هاست که روندگان از نظرش دور ندارند، و پشته هاست که روی آورندگان از آن نگذرند و آن را نگذارند. خدایش مایه سیرابی دانشمندان کرده است، و بهار دلهای فقیهان و مقصد راههای پارسایان، و دارویی که از پس آن بیماری نیست و نوری که با آن تاری نیست، و ریسمانی که گرفتنگاه آن استوار است و پناهگاهی که قله آن پناهنده را نگاهدارست، و ارجمندی هر که با او دوستی ورزد و امان آن کس که بدان درشود، و راهنمای هر که بدان اقتدا کند، و عذرخواه آن که آن را مذهب خود گیرد و برهان هر کس که بدان سخن گوید و آن را پذیرد، و گواه هر که در مخاصمت پشتیبان خویشش شمارد، و پیروزی آن کس که بدان حجت آرد، و راهبر آن که آن را به کار دارد و برنده آن که آن را کار فرماید، و نشان آن کس که در آن بنگرد چنانکه باید،و نگاهدار کسی که خود را بدان از آسیب پاید، و دانش کسی که آن را نیک به خاطر سپارد، و حدیث کسی که از آن روایت کند، و حکم آن کس که خواهد حکم دهد.
خطبه 190- در سفارش به یاران خود
که یاران خود را بدان وصیت می فرمود کار- گزاردن- نماز را بر عهده بگیرید و نگاهداشت آن را بپذیرید، و آن را بسیار به جای آرید و با نماز خود را- به خدا- نزدیک دارید. که نماز نوشته است بر مومنان- و باید گزارده شود- به وقت آن. آیا گوش فرا نمی دهید به پاسخ دوزخیان که چون از آنان پرسیدند چه چیز شما را درآورد در آتش سوزان؟ گفتند: نبودیم از نمازگزاران و نماز گناهان را می زداید چنانکه برگ را از درخت بزدایند، و گناهان را- از گناهکار- می گشاید چنانکه بند از کسی بگشایند، و رسول خدا (ص) نماز را به چشمه آب گرم که بر در سرای مردی بود همانند فرمود، که او روزان و شبان پنج بار خود را بدان بشوید دیگر چرکی بر تن وی نخواهد بود. همانا کسانی از مومنان حق آن را شناختند که زیور دنیا از نمازشان به فکر دیگر کار نیفکند و نه آنچه موجب روشنی چشم بود از مال و فرزند. خدای سبحان فرماید: مردانی که باز نمی دارد آنان را بازرگانی و نه خرید و فروخت از یاد خدا و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات، و رسول خدا خود را با گزاردن نماز رنجه می فرمود، با آنکه مژده بهشت شنیده بود. چون خدای سبحان بدو گفت: و کسان خود را بفرما تا نماز کنند و خود بر آن شکیبا باش، پس کسان خود را امر به نماز می کرد و خود برگزاردن نماز طاقت می آورد. دیگر اینکه زکات و نماز برای مسلمانان موجب نزدیکی است- به خدای سبحان-. هر که زکات را از روی رضایت دهد کفاره او شود، و از آتش بازدارنده و پناه و نگهدارنده. پس مبادا دلش در پی آنچه داده رود و بر دادن آن دریغ بسیار خورد، چه آن کسی که زکات را از روی رغبت ندهد و امید بهتر از آنچه را داده داشته باشد، به سنت نادان است و اجر وی دستخوش زیان، کردارش تباه و همیشه پشیمان. دیگر گزاردن امانت است، و آن که امانت را ناگزار است زیانبار است. امانت را به آسمانهای افراشته و زمینهای گسترده، و کوههای بلند برپا داشته نمودند، - و این هر سه از هر چیز بزرگتر بودند- و چیزی بلندتر و گسترده تر و بزرگتر از آنها نیست. اگر چیزی به خاطر بلندی یا پهنا یا نیرو و یا ارجمندی، امانت را نمی پذیرفت، آن سه بودند- و بلندتر از آنها چیست؟- لیکن از عقوبت ترسیدند و بر خود لرزیدند و چیزی را دانستند که ناتوانتر از آنها ندانست و آن انسان است و انسان تبهکار نادان است. همانا بر خدای تعالی و سبحان پوشیده نیست چیزی که ورزند بندگان، در روزهاشان و یا شامگاهان. بر خرد و ریز کارشان بیناست و بر آن محیط و داناست. عضوهای شما او را گواهانند و اندامهاتان برای او سپاهیان، و درونهاتان او را جاسوسان و نهانهاتان بر او عیان.
- ۹۲/۰۶/۱۵