ترجمه خطبه های 216 - 220 نهج البلاغه ( شهیدی )
- يكشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۲، ۰۷:۱۸ ب.ظ
خطبه 216- نیایش به خدا
و دعایی از آن حضرت است خدایا! به توانگری آبرویم را نگاه دار، و به تنگدستی حرمتم را ضایع مگذار، تا روزی خواهم از بندگان روزی خوارت، و مهربانی جویم از آفریدگان بد کردارت. و به ستودن کسی مبتلا شوم که به من عطایی ارزانی داشته، و به نکوهیدن آن کس فریفته گردم که بخشش خود را از من بازداشته و گذشته از این - گفتار- در بخشیدن و بازداشتن تو بر همه چیز توانایی و صاحب اختیار!
خطبه 217- نکوهش دنیا
دنیا خانه ای است فرا گرفته بلا، شناخته به بی وفایی و دغا. نه به یک حال پایدار است، و نه مردم آن از سلامت برخوردار. دگرگونی پذیرد، رنگی دهد و رنگ دیگر گیرد. زندگی در آن ناباب است، و ایمنی در آن نایاب، و مردم دنیا نشانه هایند، که آماجشان سازد. تیرهای خود به آنان افکند و به کام مرگشان دراندازد. و بندگان خدا! بدانید که شما و آنچه در آنید، به راه آنان که پیش از شما بودند روانید که زندگانی شان از شما درازتر بود، و خانه هاشان بسازتر و یادگارهاشان دیریازتر. کنون آواهاشان نهفته شد، و بادهاشان فرو خفته. تن هاشان فرسوده گردید، خانه هاشان تهی، و نشانه هاشان ناپدید. کاخهای افراشته و بالشهای انباشته را به جا نهادند، و زیر خرسنگها و درون گورهای به هم چسبیده فتادند، جایی که آستانه اش را ویرانی پایه است، و استواری بنایش را خاک، مایه. جای آن نزدیک است، و باشنده آن دور و به کنار، میان مردم محله ای ترسان، به ظاهر آرام و در نهان گرفتار. نه در جایی که وطن گرفته اند، انس گیرند و نه چون همسایگان یکدیگر را پذیرند. با آن که نزدیک به هم آرمیده اند خانه هم را ندیده اند و چسان یکدیگر را دیدار کنند که فرسودگی شان خرد کرده است، و سنگ و خاک آنان را در کام فرو برده. گویی شما هم به جایی رفته اید که آنان رفته اند، و آن خوابگاه به گروتان برداشته و آن امانت جای شما را در کنار خود داشته. پس چگونه خواهید بود اگر کار شما به سر آید و گورها گشاید؟ آن هنگام آزموده می شود هر کس بدانچه پیشاپیش فرستاده، و باز گردانیده می شوند به سوی خدا که مولای راستین آنهاست و به کارشان نیاید آنچه به دروغ برمی بافتند.
خطبه 218- دعائی از آن حضرت
و دعایی از آن حضرت است خدایا! تو به دوستانت از همه بی پژمان تری، و برای آنان که به تو توکل کنند از هر کس کاردان تر. بر نهانیهاشان بینایی و به درونهاشان آگاه، و بر مقدار بینش آنان دانا. رازهاشان نزد تو آشکار است، و دلهاشان در حسرت دیدار تو داغدار. اگر غربتشان به وحشت دراندازد، یاد تو آنان را آرام سازد، و اگر مصیبتها بر آنان فرو بارد به تو پناه آرند و روی به درگاه تو دارند، چه می دانند سررشته کارها به دست توست، و از قضایی خیزد که پای بست توست. خدایا! اگر در پرسش خود درمانم یا راه پرسیدن را ندانم، صلاح کارم را به من نما و دلم را بدانچه رستگاری من در آن است متوجه فرما! که چنین کار از راهنماییهای تو ناشناخته نیست و از کفایتهای تو ناساخته نه. خدایا! کار مرا به بخشایش خود واگذار، نه به عدلت- ای بخشنده کردگار-.
خطبه 219- درباره یکی از حاکمان
خدایش پاداش دهاد، بدانچه آزموده شد و انجام داد. کجیها را راست کرد و بیماریها را به صلاح آورد، فتنه را پشت سر انداخت و سنت را بر پا ساخت، با دامن پاک درگذشت و با اندکی از آک. به خیر آن رسید و از شر آن رهید، فرمان خدا را گزارد، و از او ترسید چنانکه باید، رفت و امت را واگذارد پراکنده که فراهم نیاید و نه گمراه در آن راه برد و نه یابنده راه با یقین به راهی که یافته بنگرد.
خطبه 220- در توصیف بیعت مردم
(در وصف بیعت خود به هنگام خلافت، و پیش از این مانند آن با لفظهای دیگری گذشت.) و دستم را گشودید، بازش داشتم، و آن را کشیدید، نگاهش داشتم. سپس بر من هجوم آوردید همچون شتران تشنه که روز آب خوردن به آبگیرهای خود درآیند- و دوش و بر هم را سایند- چندان که- از هجوم مردمان- بند پای افزار برید وردا افتاد، و ناتوان پامال گردید. و خشنودی مردم در بیعت من بدانجا رسید که خردسال شادمان شد و سالخورده لرزان لرزان بدانجا روان، و بیمار- برای بیعت- خود را برپا می داشت، و دختران جوان- برای دیدن آن منظره- سر برهنه دوان.
- ۹۲/۰۶/۱۷