ترجمه نامه های 56 - 60 نهج البلاغه ( شهیدی )
- شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۵۹ ق.ظ
نامه 56-به شریح بن هانی
و از وصیت آن حضرت است به شریح پسر هانی چون او را امیر دسته مقدم لشکر خود به شام قرار داد در هر بام و شام از خدا بترس، و از فریب دنیا بر خود بیم دار، و هیچ گاه دنیا را امین مشمار، و بدان که اگر خود را باز نداری، از بسیار آنچه دوست می داری به خاطر آنچه ناخوش و زشت می شماری هوسها تو را بدین سو و آن سو کشاند و زیانهای بسیار به تو رساند پس نفست را باز دار و در پی هوس رفتنش مگذار و چون خشمت سرکشد خردش ساز و بکوبش و برانداز.
نامه 57-به مردم کوفه
به مردم کوفه چون از مدینه به بصره می رفت امابعد، من از جایگاه خود برون شدم، ستمکارم یا ستمدیده، نافرمانم یا مردم از فرمانم سرکشیده. من خدا را به یاد کسی می آورم که این نامه ام بدو برسد، تا چون نزد من آمد، اگر نکوکار بودم یاری ام کند و اگر گناهکار بودم از من بخواهد تا به حق باز گردم.
نامه 58-درباره جنگ صفین
که به مردم شهرها نوشت، و در آن آنچه میان او و سپاهیان صفین رفت بیان فرماید آغاز کار ما این بود که ما و مردم شام با هم دیدار کردیم. چنین می نمود که پروردگار ما یکی است، و پیامبرمان یکی، و دعوت ما به اسلام یکسان است. در گرویدن به خدا و تصدیق پیامبر او (ص) یکدیگر را تقصیر کار نمی شماریم، و افزون از آن را از هم چشم نمی داریم، جز اختلاف در خون عثمان که ما از آن بر کناریم. گفتیم بیایید تا امروز با خاموش ساختن آتش پیکار و آرام کردن مردمان، کاری را چاره کنیم که پس از درگیری جبران آن نتوان. تاکار استوار شود و اطراف آن فراهم آید، و ما بتوانیم حق را به جای آن برگردانیم. گفتند نه که چاره کار را جز با پیکار نکنیم، و سر باز زدند و جنگ در گرفت و پایدار گردید و آتش آن بر افروخت و سرکشید. پس چون پیکار، دندان در ما و آنان فرو برد و چنگال خود را سخت بیفشرد به دعوت ما گردن نهادند، و بدانچه خوانده بودیمشان پاسخ دادند. پس بدانچه خواندند پاسخشان گفتیم و آنچه خواستند زود پذیرفتیم تا آنکه حجت بر ایشان آشکار گردید و رشته معذرتشان برید. سپس از آنان هر که بر این گفتار پایدار ماند، کسی است که خدا او را از هلاکت رهاند، و آنکه ستیزید و لجاجت ورزید کسی است که پیمان شکست و چون گاو خرآس بر جای گردید. خدا دل او را در پرده تاریک گمراهی بپوشانیده و بلای بد را گرد سرش گردانیده.
نامه 59-به اسود بن قطبه
به اسود پسر قطیبه حاکم حلوان اما بعد، چون والی را هواها گونه گون شود او را از بسیاری عدالت، باز دارد. پس باید کار مردم در آنچه حق است، نزد تو یکسان باشد، که ستم را با عدل عوض ندهند. پس خود را از آنچه مانند آن را نمی پسندی دور ساز، و نفس خود را در کاری که خدا بر تو واجب فرمود در باز، حالی که پاداش آن را امیدواری و از کیفرش ترسان. و بدان که دنیا خانه آزمایش است و دنیادار ساعتی در آن آسوده نبود، جز که آسودگی وی در روز رستاخیز، مایه دریغ او شود، و هرگز هیچ چیز تو را از حق بی نیاز نگرداند و از جمله حقها که بر توست این است که نفس خود را بپایی، و به اندازه توانت در کار رعیت کوشش نمایی، که آنچه از این کار به دست می آری بهتر است از آنچه بذل می داری، والسلام.
نامه 60-به فرماندارانی که ارتش ...
به عاملانی که لشکریان از حوزه ماموریت آنان می گذشتند از بنده خدا علی امیرمومنان، به گردآوران خراج و عاملان شهرها که لشکریان از سرزمین آنان می گذرند: اما بعد، من سپاهیانی را فرستادم که به خواست خدا بر شما خواهند گذشت، و آنچه را خدا بر آنان واجب داشته به ایشان سفارش کردم: از نرساندن آزار، و باز داشتن گزند، و من نزد شما و به موجب تعهدی که نسبت به شما دارم از آزاری که سپاهیان به مردم رسانند بیزارم، مگر آنکه گرسنگی سربازی را ناچار گرداند و برای سیر کردن خود جز آن راهی نداند. پس کسی را که دست به ستم گشاید کیفر دهید، و دست بی خردان خود را از زیان رساندن به لشکریان و زحمت رساندن به ایشان در آنچه استثناء کردیم، باز دارید. من در میان سپاه جای دارم. پس شکایتهایی را که دارید به من برسانید، و آنچه از آنان به شما می رسد و جز به وسیله خدا و من توانایی برطرف کردن آن را ندارید، با من در میان گذارید تا من به یاری خدا آن را تغییر دهم. ان شاءالله.
- ۹۲/۰۶/۳۰