این مجموعه نفیس و زیبا به نام « نهج البلاغه» که اکنون در دست ماست منتخبی از «خطابهها» و «دعاها» و «وصایا» و «نامهها» و «جملههای کوتاه» مولای متقیان علی (علیه السلام) است که بوسیله سید شریف بزرگوار «رضی» رضوان الله علیه در حدود هزار سال پیش گردآوری شده است.
آنچه تردید ناپذیر است اینست که علی (علیه السلام) مرد سخن بوده است و گفتهاند:سیّدرضی و خاندان او
گردآورندة نهجالبلاغه، سیّدرضی، دانشمند بزرگ اسلامی قرن چهارم هجری است-که در سال(359 هق) در بغداد متولّد شد.
وی در دامان خانوادهای پاک پرورش یافت که هر دو از نسل مبارک امیرالمؤمنیناًعلی(ع) بودند. سیّدرضی، از کودکی به همراه برادرش «سیّدمرتضی» به تحصیلدانش پرداخت.
او از هوش فراوان و نبوغ سرشاری برخوردار بود. وی با پشتکار فراوانی که«داشت در نخستین سالهای جوانی به عنوان یک دانشمند برجستة اسلامی؟شناخته شد و مورد احترام دانشمندان بزرگ عصر خویش قرار گرفت.
سیّدرضی، از ابتدای دوران جوانی، تحقیقات با ارزشی را در زمینة قرآن و علومااسلامی آغاز کرد و حاصل تلاشها و تحقیقات وی، تألیف کتابهایی بود که؛قرنهاست مورد توجّه دانشمندان جهان اسلام قرار گرفته است.
ذوق سرشار سیّدرضی در زمینة شعر نیز باعث شد که دانشمندان و شاعرانامعاصر وی، از او به عنوان بزرگترین و بهترین شاعر عرب یاد کنند.
امّا آنچه نام او را در صحیفة سبز تاریخ برای همیشه جاودان ساخت، تألیفات واًتحقیقات و حتّی اشعار وی نیست، بلکه گردآوری مجموعهای است که ما امروز آن…را به نام «نهجالبلاغه» میشناسیم.
سیّدرضی برای گردآوری نهجالبلاغه، بیست سال تلاش کرد و سرانجام پس ازاًبررسی صدها کتاب و جمعآوری آثار پراکندة نویسندگان گذشته، که هر یک تنهااًبخشهایی از سخنان یا نامههای حضرت علی(ع) را در کتابهای خود بازگو کردهاًبودند، توانست در سال 4هه هجری، نهجالبلاغه را در سه بخش تنظیم و به جهانعلم و اندیشه معرّفی کند.
هر چند که نهجالبلاغه نیز دربردارندة تمام آثار امام علی(ع) نیست، امّا دربمقایسه با کتابهایی که تا به حال در این زمینه گردآوری شده به مراتب کاملتر وباارزشتر است.
سیّدرضی سرانجام پس از یک زندگی کوتاه، امّا پربار، در روز یکشنبه ششمبمحرّم سال (4ه6 هق) در سنّ 47 سالگی در بغداد از دنیا رفت و بدن شریفش دربکاظمین کنار قبر امام کاظم7 به امانت دفن گردید. پس از مدّتی (طبق وصیّت)بپیکر پاک او و همچنین برادرش سیّدمرتضی را به کربلا انتقال دادند و در آنجا بهبخاک سپردند؛ در حالی که با بر جای نهادن کتابی همچون «نهجالبلاغه» تا ابد نامش/جاوید و یادش گرامی خواهد ماند.1
مروری بر زندگانی سید رضی (ره)
عصر طلایی تمدن اسلامی
قرن چهارم هجری را باید «عصر طلایی تاریخ تمدن اسلامی» نامید؛ عصری که
با وضع جدید سیاسی اجتماعی در زمان خلفای عباسی و قدرت یافتن جریانهای
شیعی دیلمیان و آل بویه و تضارب افکار و اندیشههای سیاسی و اجتماعی، اوضاع
جدیدی برای ارائه آثار و اندیشهها فراهم شد؛ عصری که در مرکز خلافت
اسلامی «بغداد» اندیشمندان بزرگ ـ اعم از شیعی و سنّی و زیدی و اسماعیلی و
حتی متفکران اقوام و ملل مختلف غیر مسلمان ـ در زمینههای مختلف علوم و
فنون به عرضه دیدگاهها و نظریات خود پرداختند و آثار بدیعی را پدید آوردند و
برای آیندگان به یادگار نهادند. مرحوم سید رضی در چنین عصری به دنیا آمد.
زادگاه و خانواده
نام سید رضی «محمد» کنیهاش «ابوالحسن» ملقبت به «سید رضی» یا «شریف
رضی» بود که در سال 359 ق. در بغداد به دنیا آمد و در سال 406 ق. در سن 47
سالگی از دنیا رحلت فرمود.
خاندان سید رضی یکی از خاندانهای بزرگ علمی و دینی و پارسای شیعه
امامیّه است که نسبش به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امیر المؤمنین ـ
علیه السلام ـ و فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ میرسد.
وی از جانب پدر با پنج واسطه به حضرت موسی بن جعفر امام هفتم ـ علیه
السّلام ـ میرسد به همین جهت او را موسوی نیز میخوانند و از جانب مادر به
امام حسین ـ علیه السّلام ـ منتسب میشود از این رو او را «ذو الحسبین»
نیز میگویند، که خود در جاهای مختلف از جمله در اشعار خود به اجداد و به
حسب و نسب خویش افتخار میکند.
پدر...
پدر سید رضی «حسین بن احمد» معروف به «طاهر ذوالمناقب» شخصیّتی بزرگ
داشت و مردی بلند آوازه بود و به عنوا نامیترین شخصیّت علوی بارها به منصب
«نقابت» (سرپرستی علومیان و سادات) دودمان ابوطالب در بغداد منصوب شد. عضد
الدوله دیلمی هنگامی که وارد بغداد شد، چون نفوذ او را در میان شیعیان دید
از وی ترسید از این رو دستگیرش کرد و به قلعه فارس (شیراز) فرستاد و در
آنجا به زندان افکند.
حسین ابن احمد که به «ابو احمد» مکنّا بود هفت سال، یعنی تا پایان عمر
عضدالدوله در زندان ماند، تا اینکه پس از مرگ او، فرزندش «شرف الدوله» ـ که
حاکم کرمان بود ـ در راه سفر به بغداد، ابو احمد را از زندان آزاد کرد و
با خود به بغداد برد.[1]
سید رضی پدرش را بسیار دوست میداشت، در مدت هفت سالی که پدرش در زندان
بود، در فراق وی آرام نداشت. او ـ که در آن ایام چهارده سال بیشتر نداشت ـ
قصیدهای غرّا در هجران پدر سرود و برای وی به زندان شیراز فرستاد؛
قصیدهای که دل هر خوانندهای را میلرزاند و هر چشمی را میگریاند.
ابوالفرج ابن جوزی در تاریخ خود، به هنگام نقل حوادث سال 369 ق.
مینویسد: ازحوادث این سال بازداشت شریف ابو احمد حسین بن موسی، در ماه صفر
است او را به اتهام واهی دستگیر کردند.[2]