پندهای کوتاه از نهج البلاغه(4)
- جمعه, ۷ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۴۰ ب.ظ
آنچه بر خود نمی پسندى بر دیگران مپسند
فاحبب لغیرک ما تحب لنفسک و اکره له ما تکره لها.
نامه/ 31
ترجمه: آنچه که براى خود دوست می دارى، براى دیگران نیز دوست بدار، و آنچه را که براى خود نمی پسندى، براى دیگران هم مپسند.
شرح: یک ضرب المثل فارسى می گوید: «آنچه به خود نمی پسندى، به دیگران روا مدار». و ضرب المثل دیگرى می گوید: «یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به مردم». این دو ضربالمثل، و دهها ضربالمثل دیگر، و شعرها، و کلمات کوتاه و بلند بسیارى که در زبان و ادبیات ما، درباره همین موضوع صحبت می کند، همه، با الهام گرفتن از سخن امام علیهالسلام، و در توضیح و تشریح آن گفته شده و رواج پیدا کرده است.
و منظور از تمام این سخنان، آن است که درباره یکى از دستورات عمیق و پر معنى اسلام، به شکلهاى گوناگون، توضیح داده شود. بر اساس این دستور و الا و زندگى ساز اسلام، ما انسانها وظیفه داریم که در هر کارى، رعایت حال دیگران را نیز بکنیم. یعنى همیشه خودمان را به جاى دیگران بگذاریم، و با مردم طورى رفتار کنیم، که دوست داریم دیگران با ما همانطور رفتار کنند.
کسیکه به مشکلات و ناراحتیهاى دیگران اهمیت نمی دهد، باید حساب کند که آیا خودش می تواند همان مشکلات و ناراحتیها را تحمل کند، یا نه، به زبان سادهتر باید گفت: هر کس راضى شود که یک جوالدوز به تن دیگرى فرو رود، باید با انصاف و مروت حساب کند که آیا خودش حاضر است یک سوزن به تنش فرو رود، یا نه؟
مسلمان مومن واقعى، کسى است که براى دیگران نیز به اندازه خودش، راحت و آسایش و حق استفاده از مواهب زندگى را بخواهد و اصولا آسایش و خوشبختى خود را، در آسایش و خوشبختى دیگران جستجو کند.
اندرز پذیرى
و لا تکونن ممن لا تنفعه العظه الا اذا بالغت فى ایلامه، فان العاقل یتعظ بالاداب و البهائم لا تتعظ الا بالضرب.
نامه/ 31
ترجمه: از کسانى مباش که اندرز نمی پذیرند مگر هنگامى که آزار و عذابى به آنها برسد. شخص عاقل، با ادب و ملایمت اندرز مىپذیرد، و چهارپایان هستند که جز با کتک، فرمان نمی برند و به راه نمی آیند.
شرح: انسان که برترین مخلوق خداوند است، و بهمین جهت «اشرف مخلوقات» نام گرفته، با سایر جانداران، تفاوتهاى بسیارى دارد. یکى از مهمترین تفاوتهاى انسان با حیوانات، این است که انسان اندرز و راهنمایى افراد بزرگتر و داناتر از خود را مىپذیرد. در حالیکه حیوانات، اندرز پذیر نیستند، و صاحب یا نگهبان حیوانات و چهارپایان، ناچار می شوند که به ضرب چوب و شلاق، آنها را به راه بیاورند و از خطر و ناراحتىها دور سازند.
انسان عاقل، مىداند که پدر و مادر، یا معلم، یا سایر بزرگترها،که بیش از او دانش و تجربه دارند، جز خیر و صلاح او را نمىخواهند و به همین دلیل، هر گاه ببینند که کودک خردسال یا شاگرد کوچکشان به راه خطا می رود، او را اندرز مىدهند و سعى می کنند با ارشاد و راهنمایى، از خطاها و خطرها، دورش کنند.در چنین مواقعى، انسان اگر عاقل باشد، با زبان خوش و ملایم، اندرز بزرگترها را مىپذیرد و مودبانه به راهنمایى آنها گردن مىگذارد. اما، گاهى، کسانى هم پیدا مىشوند که بر خلاف انتظار، اندرز افراد خیرخواه را نمی پذیرند و به راه خطاى خود، ادامه می دهند.
حتما شما هم دیدهاید که گاهى، پدر و مادرى، مجبور مىشوند فرزند خود را، به خاطر آن که با زبان خوش اندرز نپذیرفته است، با تنبیه بدنى و کتک و خشونت تربیت کنند. در حالیکه انسان عاقل، هرگز کارى نمی کند که با او مانند حیوانات و چهارپایان رفتار کنند و با کتک به راهش بیاورند. بلکه با ادب و ملایمت، اندرز بزرگترها را می پذیرد، و با خوبى و خوشى، به راهى مىرود، که سعادت و خوشبختى او، در آن است.
دوستى و خردمندى
التودد نصف العقل.
ح/ 142
ترجمه: دوستى و مهربانى با مردم، نیمى از عقل است.
شرح: شخص عاقل، با شخص نادان، تفاوتهاى زیادى دارد. اما این تفاوتها، همیشه و همه جا معلوم و آشکار نمىشود، بلکه موارد بخصوصى هست که عقل شخص عاقل، و نادانى شخص نادان، جلوهگر مىشود، و آشکار مىگردد که کدامیک عاقل و کدامیک نادان هستند.
یکى از این موارد، طرز رفتار با مردم است. شخص نادان، ارزش دوستى و مهربانى را نمىداند، و بهمین دلیل، با مردم دوستى نمىکند و محبت کسى را در دل خود جاى نمىدهد.
اما شخص عاقل، چون به نیروى عقل خود، قدر و قیمت دوستى و محبت را درک مىکند، براى خود دوستان خوب و فراوان انتخاب مىکند و با دوستانش نیز، همیشه با مهر و محبت رفتار مىکند.
یکى از راههائى که ما مىتوانیم تشخیص دهیم چه کسى عاقل و چه کسى نادان است، همین است که ببینیم آیا شخص مورد نظر، با مردم دوستى و محبت مىکند، یا با هیچکس از در مهر و محبت و دوستى وارد نمىشود.
از آنجا که دوستى و محبت با مردم، یکى از مهمترین نشانههاى عقل و شعور است، امام علیهالسلام، براى دوستى ارزش فراوانى قائل شده است، تا جائى که فرموده است: همینکه شخصى با مردم دوستى و محبت کند، نشانهى آن است که دست کم، نیمى از عقل طبیعى یک انسان در او وجود دارد.
پرهیز از دوستى با...
ایاک و مصادقه الا حمق، فانه یرید ان ینفعک فیضرک، و ایاک و مصادقه البخیل، فانه یبعد عنک احوج ما تکون الیه، و ایاک و مصادقه الفاجر، فانه یبیعک بالتافه، و ایاک و مصادقه الکذاب، فانه کالسراب: یقرب علیک البعید و یبعد علیک القریب.
ح/ 38
ترجمه: از دوستى با نادان بپرهیز، چون او مىخواهد به تو سود برساند، ولى از روى نادانى زیان می رساند، از دوستى با شخص تنگ نظر بپرهیز، چون او تو را، هنگامى که به شدت نیازمند او باشى رها می کند، از دوستى با شخص بد کاره بپرهیز، چون او به ناچیزترین قیمتها تو را می فروشد، و از دوستى با دروغگو بپرهیز، چون او، مانند سراب، فریبت می دهد. دور را در نظرت نزدیک نشان مىدهد، و نزدیک را دور جلوهگر می سازد.
شرح: یکى از دستورات مهم اسلامى، که هم پیامبر اکرم (ص) و هم امام
علیهالسلام، درباره آن بسیار سفارش کردهاند، مسئله انتخاب دوست و همنشین
است. کسانى که خصوصیات زشت و ناپسند، و صفات بدو نامطلوب دارند، بر روى
دوستان و معاشران خود نیز تاثیر منفى مىگذارند، و به آنان، زیانهاى جبران
ناپذیر مىزنند. از این رو، در انتخاب دوست، باید کمال مراقبت را به
عمل آوریم و دست کم، کسانى را که داراى چهار خصوصیت زشت «نادانى»، «بخل»، «بدکارى» و «دروغگویى» هستند، به عنوان دوست انتخاب نکنیم.
شخص نادان، هر چند هم که مهربان و صمیمى باشد، از آنجا که عقل کافى ندارد، موارد سود و زیان را نیز تشخیص نمىدهد. به همین جهت، حتى وقتى مىخواهد به دوست خود، سودى برساند، از روى نادانى، کارى مىکند که به زیان دوستش تمام شود.
شخص بخیل، یا تنگ نظر، نیز چون به مال دنیا بیش از هر چیز دیگر دلبستگى دارد، و حاضر نیست ذرهاى از مال خود را از دست بدهد. تا زمانى به دوستى خود با دیگران ادامه مىدهد، که به او نیازمند نباشد. اما همینکه یکى از دوستانش به او نیازمند شود، حتى اگر در اوج نیازمندى باشد و تمام زندگىاش به اندکى گذشت و بخشش از سوى او بستگى پیدا کند، باز حاضر به گذشت و چشمپوشى از مال دنیا نمىشود، و دوست خود را، در آن اوج احتیاج، رها مىکند و به حال خود مىگذارد.
بدکاره، یا کسى که در روى زمین به فسق و فجور و فساد دست مىزند، نیز از کسانى است که باید از دوستى با او پرهیز کرد. شخص بدکاره، عزت و شرافت انسانى خود، و سعادت و رستگارى آخرت خود را، در برابر کم ارزشترین چیزها از دست مىدهد. بنابراین، مسلم است که چنین کسى، براى دوستانش نیز، ارزشى قائل نخواهد شد، و آنها را در برابر اندک چیزى خواهد فروخت.
دروغگو نیز، شایسته دوستى نیست. چون او نیز، مانند
سراب که از دور به شکل آب دیده مىشود و از نزدیک چیزى جز خاک و ریگ بیابان نیست، همیشه به فکر فریب دادن است. شخص دروغگو، همیشه با دروغهاى خود، کارهاى خوب را به صورت کارهاى «بد» وا نمود مىکند. و کارهاى بد را بصورت «خوب» نشان مىدهد. در نتیجه، کسیکه با شخص دروغگو دوستى کند، فریب حرفهاى او را مىخورد، و دو عیب بزرگ در زندگى پیدا مىکند: نخست آن که از کارهاى خوب رویگردان مىشود، چون خیال مىکند که آن کارها «بد» است. و دیگر آنکه به انجام کارهاى بد مىپردازد، چون بخاطر حرفهاى دوست دروغگوى خود، گمان مىکند که آن کارها «خوب» است.
فرزند عزیز، وقتى مىخواهى با کسى دوست شوى مراقب باش که او، جزو هیچکدام از این چهار گروه نباشد. چون امام علیهالسلام، به خاطر خیر و صلاح مسلمانان، سفارش کرده است که از دوستى با این گونه افراد، دورى کنند.
بنیاد نهج البلاغه هیات تحریریه
- ۹۲/۰۴/۰۷