ترجمه خطبه های 176 - 180 نهج البلاغه ( شهیدی )
- جمعه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۲، ۰۱:۰۱ ب.ظ
خطبه 176- درباره حکمین
درباره حکمین رای سران شما یکی شد که دو مرد را به داوری پذیرند و از آن دو پیمان گرفتیم که قرآن را لازم گیرند، و فراتر از حکم آن نگزینند. و زبان ایشان با قرآن باشد، و دلشان پیرو حکم آن. اما آن دو از حکم قرآن سر پیچیدند، و حق را واگزاردند، حالی که آن رامی دیدند. هوای آنان بیرون شدن از راه راست بود، و خوی ایشان کجروی- و مخالفت با آنچه رضای خداست-. شرط ما با آنان این بود که حکمشان به عدالت باشد و کارشان به حقیقت، و این پیش از آن بود که آن دو تن رایی چنان نادرست زنند و حکمی چنان ستمکارانه کنند. ما به کار خویش ایمان داریم، و کنون که آن دو از راه حق برون رفتند و حکمی بر خلاف آنچه باید دادند- به داوری آنان وقعی نمی گذاریم-.
خطبه 177- در صفات خداوند
هیچ کار او را- از کاری- باز نمی دارد، و گذشت زمان در او دگرگونی نیارد. هیچ جا گنجایش وی را ندارد، و هیچ زبانی وصف او نیارد، و از علم او پنهان نیست شمار قطره های باران، و نه ستارگان آسمان، و نه آن خاکریزه ها که باد با خود به هوا بردارد، و نه موری که بر سنگی صاف پای گذارد، و نه آرام جای مورچه ای- خرد و باریک- در شبی سیاه و تاریک. می داند جای افتادن برگهای درختان را، و آهسته باز و بسته شدن دیدگان را. و گواهی می دهم که جز خدای یکتا خدایی نیست، و او را همانند و همتایی نیست، نه در یکتایی او جای گمان است، و نه دین او پوشیده و نهان است. نه آفرینش موجودات را- به دست قدرت او- انکار توان کرد،- نه بندگی او، چنانکه وی را شاید، توان به جای آورد-، گواهی کسی است که نیت او راست است و درون او پاک- از عیب و عار-، یقین وی بی آمیغ، و ترازوی او گرانبار، و گواهی می دهم که محمد (ص) بنده او و فرستاده اوست، برگرفته از میان آفریدگان، و گزیده برای شرح دادن حقیقتهای ایمان، مخصوص به گرامیترین تشریفهای کرامت، منتخب برای ادای وظیفه بزرگ رسالت، نشانه های رستگاری بدو آشکار و مبرهن، دیده تاریک بین- خرد- به- نور- او روشن.
ای مردم! همانا دنیا آرزومند و خواهان خود را فریب می دهد، آن را که در خواستن وی با دیگران هم چشمی کند، عزیز نمی دارد، و کسی را که بر او چیرگی جوید، مغلوب می سازد، و به خدا سوگند هرگز مردمی زندگانی خرم و نعمت فراهم را از کف ندادند، مگر به- کیفر- گناهانی که انجام دادند که خدا بر بندگان ستمکار نیست- لیکن بنده نمی داند سبب زوال نعمت او چیست-، و اگر مردم هنگامی که بلا بر آنان فرود آید، و نعمت ایشان راه زوال پیماید، فریاد خواهند از پروردگار، با نیت درست و دلهایی از اندوه و بیم سرشار. هر رمیده را به آنان بازگرداند، و هر فاسد را اصلاح و بساز، و من می ترسم، که شما در فترت- نادانی باشید و غفلت همچون روزگار جاهلیت- کارهایی انجام گرفت و شما بدان گراییدید، که در آن نزد من ستوده نبودید. اگر آنچه از دست دادید به شما بازگردد. نیکبختانید، و بر من جز کوشش نباشد اگر خواهم- درباره آنچه شد- بگویم، گویم: خدا آنچه را گذشت ببخشاید.
خطبه 178- پاسخ به ذعلب یمانی
(ذعلب یمانی از او پرسید: ای امیرمومنان آیا پروردگار خود را دیده ای؟ فرمود: آیا چیزی را که نبینم می پرستم؟ گفت: چگونه او را می بینی؟ فرمود:) دیده ها او را آشکارا نتواند دید، اما دلها با ایمان درست بدو خواهد رسید. به هر چیز نزدیک است نه بدان پیوسته، و از آنها دور است نه جدا و گسسته. گوینده است نه به اندیشه و نگرش. اراده کننده است نه از روی آرزو و خواهش. سازنده است نه با پا و دست. کار با نرمی و پوشیدگی کند و نتوان گفت پوشیده است. بزرگقدر است و ستمکار نباشد، بیناست و نیروی بیناییش به کار نباشد. مهربان است- از راه انعام و بخشش بر بندگان- نه از روی نازکدلی - و دلسوزی بر آنان-. سرها برابر بزرگی او فرو افتاده، و خوار است، و دلها از بیم او بیقرار.
خطبه 179- در نکوهش یارانش
در نکوهش یارانش خدا را سپاس می گویم بر آنچه- در علم او- گذشته است، و بر هر کاری که مقدر داشته است، و بر این گرفتاری که با شما دارم- گروهی که از رفتارشان بیزارم-. ای مردمی که اگر امر کنم فرمان نمی برید، و اگر- بخوانمتان- پاسخ نمی دهید، اگر فرصت یابید- در گفتار بیهوده- فرو می مانید، و اگر با شما بستیزند، سست و ناتوانید. اگر مردم بر امامی فراهم آیند، سرزنش می کنید، و اگر ناچار به کاری دشوار درشوید، پای پس می نهید. بی حمیت مردم انتظار چه می برید! چرا برای یاری برنمی خیزید، و برای گرفتن حقتان نمی ستیزید. مرگتان رساد، یا خواری بر شما باد! به خدا، اگر مرگ من بیاید- و به سر وقتم خواهد آمد- میان من و شما جدایی می اندازد، حالی که همنشینی تان را خوش نمی دارم، و با شما بودن چنان است که گویی یاوری ندارم. راستی شما چه مردمی هستید؟ دینی نیست که فراهمتان آرد؟ غیرتی ندارید تا بر کارتان وادارد؟ شگفت نیست که معاویه، بی سر و پاهای پست را می خواند، و آنان پی او می روند، بی آنکه بدیشان کمکی دهد، یا عطایی رساند، و من شما را- که اسلام را یادگارید و مانده مردم- دیندار-، می خوانم تا یاری تان دهم، و بهره از عطا مقرر گردانم، و شما از گرد من می پراکنید، و آتش مخالفت مرا دامن می زنید. فرمانی از من به شما نمی رسد که نشانه خشنودی باشد و آن را بپسندید یا نشانه آزردگی و در آن یک سخن باشید. آنچه بیشتر از هر چیز دوست دارم، و مرا باید، مرگ است که به سر وقتم آید. راه دانستن کتاب خدا را به شما نمودم، و در حجت را به روی شما گشودم، آنچه را نمی شناختید به شما شناساندم، و دانشی را که به کامتان فرو نمی رفت، جرعه جرعه به شما نوشاندم. اگر بودی که کورمی دید، و خفته بیدار می گردید. چه نادان مردمی! که رهبر آنان معاویه باشد و آموزگارشان پسر نابغه.
خطبه 180- پیوستگان به خوارج
(امام مردی از یاران خود را فرستاد، تا ببیند آنان که از سپاه کوفه می خواستند به خارجیان بپیوندند، و از امام (ع) در بیم به سر می بردند در چه حالند. چون مرد نزد او برگشت امام فرمود: - ایمن شدند، و بر جای ماندند یا ترسیدند، و رخت بربستند؟ مرد گفت: امیرالمومنین! رخت بربستند. فرمود:) نابود شوند نابود، چنان که مردم ثمود بدانید! که چون نیزه ها به سوی آنان راست شود، و شمشیرها بر کاسه سرهاشان فرود آید، از آنچه کردند پشیمان گردند. همانا شیطان، امروز آنان را به گریختن و از جمع مسلمانان بریدن، خواند، و فردا از ایشان بیزار باشد، و از آنان به کنار. آنان را همین بس که از راه راست برون شدند، و در کوری و گمراهی سرنگون، از حق رویگردان، و سرکش در گمراهی، روان.
- ۹۲/۰۶/۱۵