ترجمه نامه های 21 - 25 نهج البلاغه ( شهیدی )
- دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۰۰ ق.ظ
نامه 21-باز هم به زیاد بن ابیه
بدو نیز میانه رو باش، و از زیاده روی دست بدار! و امروز، فردا را به خاطر آر و از مال نگاه دار چندان که تو را کارساز است، و زیادت را پیشاپیش فرست برای روزی که تو را بدان نیاز است. امید داری خدایت پاداش فروتنان دهد، و تو نزد او در گردن فرازان به شماری، و طمع بسته ای که ثواب صدقه دهندگان یابی، حالی که در نعمت غلتانی و آن را از بیچاره و بیوه زن دریغ می داری! آدمی پاداش یابد بدانچه کرده است و درآید بدانچه از پیش فرستاده است، والسلام.
نامه 22-به ابن عباس
به عبدالله پسر عباس عبدالله می گفت پس از گفته رسول خدا (ص) از هیچ گفته ای چنین سود نبردم. اما بعد، گاه آدمی را شاد می کنند دست یافتن بر آنچه از دست او رفتنی نبود، و ناخشنودش می سازد از دست شدن آنچه او را به دست آمدنی نبود. پس شادباش بدانچه از آخرتت به دست آورده ای و اندوهناک باش بر آنچه از دست داده ای. بدانچه از دنیا به دست آری فراوان شادمان مباش و بدانچه از دست داده ای ناشکیبا و نالان. تو را در بند آن باید که پس از مرگ شاید.
نامه 23-پس از آنکه ضربت خورد
که اندکی پیش از مرگ فرمود، پس از آنکه ابن ملجم- که لعنت خدا بر او باد- او را ضربت زده بود سفارش من به شما این است که: چیزی را همتای خدا مدارید و محمد (ص) ، سنت او را ضایع مگذارید. این دو ستون را برپا کنید، از هر نکوهشی بکنارید. من دیروز یارتان بودم و امروز موجب عبرت شمایم، و فردا از شما جدایم. اگر ماندم در خون خود مرا اختیار است، و اگر مردم، مرگ مرا وعده گاه دیدار است. اگر ببخشم، بخشش موجب نزدیکی من است به خدای باری، و- اگر شما ببخشید- برای شما نیکوکاری. پس ببخشید! آیا دوست نمی دارید که خدا شما را بیامرزد. به خدا که با مردن چیزی به سر وقت من نیامد که آن را نپسندم، و نه چیزی پدید گردد که آن را نشناسم، بلکه چون جوینده آب به شب هنگام بودم که ناگهان به آب رسد، یا خواهانی که آنچه را خواهان است بیابد و آنچه نزد خداست، نیکوکاران را بهتر است. (می گویم، پاره ای از این سخنان در خطبه ها گذشت، لیکن اینجا در آن زیادتی است که موجب تکرار آن گردید.)
نامه 24-وصیت درباره دارایی خود
و از وصیت آن حضرت است که با مال او چه کنند آن را پس از بازگشت از صفین نوشت این چیزی است که بنده خدا، علی پسر ابوطالب، دستور می دهد درباره مال خود، و بدان خشنودی خدا را می خواهد تا وی را به بهشت درآرد، آسوده اش دارد. از آن وصیت است حسن بن علی نگهداری مال مرا عهده دار شود. خود از آن مصرف نماید و به دیگری به بخشد آن سان که روا بود و شاید. اگر برای حسن حادثه ای پدید آید و حسین زنده باشد، او پرداختن بدین کار را شاید، وصیت را انجام دهد چنانکه باید. دو پسر فاطمه- حسن و حسین- را از صدقه علی همان است که از آن دیگر پسران است. من انجام این کار را به عهده پسران فاطمه می گذارم تا خشنودی خدا را به دست آرم و به فرستاده او نزدیکی جویم و پاس حرمت او و خویشاوندی او را بدارم. و با کسی که این کار را بدو واگذار کرده، شرط می کند که اصل مال را به حال خود نهد و از میوه آن انفاق کند چنانکه بدو فرمان داده اند و راه را نشان داده، و این که نهالهای تازه خرما بنان این ده ها را نفروشد تا بسیار شود و شناختن آن بر کسی که نخست بارش دیده دشوار. و هر یک از کنیزانم را که با او بوده ام، اگر فرزندی بود یا باردار باشد، کنیز را به فرزند دهند، و بهره او حساب کنند. اگر فرزندش بمیرد و کنیز زنده باشد، آزاد است. کنیز بودن از او برداشته و او آزادی خویش را داشته. (فرموده امام در این وصیت که از خرما بنان، ودیه را نفروشند، ودیه خرما بن است، جمع آن ودی، و فرموده او حتی تشکل ارضها غراسا. از فصیحترین سخنان است و مقصود آن است که خرما بن در زمین بسیار شود تا کسی که زمین را از این پیش دیده، آن را نشناسد و شناخت آن بر وی دشوار گردد، و پندارد که زمین دیگر است.)
نامه 25-به مامور جمع آوری مالیات
(آن را برای کسی می نوشت که بر گرفتن زکاتش می گماشت. در اینجا جمله هایی را می آوریم تا بدانند او ستودن حق را بر پا داشت و در کارهای خرد و بزرگ، باریک و سترگ، نشانه های عدالت را برای مردمان به جای گذاشت.) برو با ترس از خدا، که یگانه است و بی همتا، مسلمانی را مترسان! و اگر او را خوش نیاید، بر سر وی مران! و بیش از حق خدا از مال او مستان! چون به قبیله رسی، بر سر آب آنان فرود آی و به خانه هاشان در میای! پس آهسته و آرام سوی ایشان رو تا به میان آنان رسی و سلامشان کن و در درود گفتن کوتاهی مکن! سپس بگو: بندگان خدا، مرا ولی خدا و خلیفه او سوی شما فرستاد تا حقی را که خدا در مالهاتان نهاد از شما بگیرم، آیا خدا را در مالهای شما حقی است تا آن را ادا سازید و به ولی او بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه! متعرض او مشو، و اگر کسی گفت: آری! با او برو، بی آنکه او را بترسانی یا بیمش دهی، یا بر او سخت گیری یا کار را بر او سخت گردانی! آنچه از زر یا سیم به تو دهد، بگیر، و اگر او را گاو و گوسفند و شترهاست، بی رخصت او میان آن در مشو که بیشتر آن رمه، او راست، و چون به رمه رسیدی چونان کسی به میانشان مرو که بر رمه چیرگی دارد یا خواهد که آنها را بیازارد، و چارپایان را از جای مگریزان و مترسان، و با خداوند آن در گرفتن حق خدا بد رفتاری مکن! پس مال را دو بخش کن و خداوند مال را مخیر گردان و هر بخش را برگزید، بپذیر و بر او خرده مگیر. پس، مانده را دو بخش کن و او را مخیر گردان و هر بخش را که برداشت متعرض او مشو. پس پیوسته چنین کن تا آنچه از مال او باقی می آید، حق خدا را ادا کردن شاید. پس حق خدا را از او بگیر- و اگر گمان زیاد کند- و خواهد آنچه را قسمت شده به هم زند، بپذیر. سپس هر دو بخش را به هم بیامیز و همچون بار نخست قسمت کن نیز، تا حق خدا را از مال او بستانی، و آنچه کلانسال است یا پیر و فرسوده، یا شکسته پا و پشت و یا بیماری اش ناتوان نموده و یا عیبی در او بوده، مگیر! و چون مال مسلمانان را با کسی روانه می داری، بدان بسپار که به دینداری او اطمینان داری تا به ولی مسلمانان رساند و او میان آنان بخش گرداند، و بر آن مگمار جز خیرخواهی مهربان، و درستکاری نگاهبان که نه بر آنان درشتی کند و نه زیانشان رساند، و نه مانده شان سازد و نه خسته شان گرداند. پس آنچه فراهم گشته شتابان نزد ما روانه دار تا چنانکه خدا فرموده بخش گردانیم- و به مستحقانش برسانیم-. پس اگر امین تو آن را گیرد و رساندنش را تعهد کند، بدو سفارش کن که میان ماده شتر و بچه شیرخوارش جدایی نیفکند، و ماده را چندان ندوشاند که شیرش اندک ماند و بچه اش را زیان رساند، و در سوار شدن به خستگی اش نیندازد، و میان آن و دیگر اشتران عدالت را برقرار سازد، و باید شتر خسته را آسوده گرداند و آن را که کمتر آسیب دیده، یا از رفتن ناتوان گردیده، آرام راند. و چون بر آبگیرها گذرد به آبشان درآرد و راهشان را از زمینهای گیاهناک به جاده ها نگرداند، و در ساعتهایی آنها را آسوده گذارد، و به هنگام خوردن آب و چریدن گیاه مهلتشان دهد تا به اذن خدا فربه و تناور، نه خسته و نه از بیماری لاغر، نزد ما رسند و به دستور کتاب خدا و سنت پیامبر او (ص) آن را پخش کنیم، که این کار پاداش تو را بسیار گرداند و به رستگاری ات نزدیکتر رساند، ان شاءالله.
- ۹۲/۰۶/۱۸