ساده زیستی علی
- چهارشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۵۴ ب.ظ
زمان رهبری و
خلافت امام علی ـ علیه السلام ـ بود و مسلمین بر اثر فتوحات، دارای
امکانات خوبی بودند و غنائم بی شمار از هر سو به سمت کوفه سرازیر بود و
طبعاً مردم، در وضع اقتصادی مطلوبی بودند، و فرماندهان و دیگران لباس نو و
زیبا می پوشیدند.
ولی شخصی دید، امام علی ـ علیه السلام ـ لباس کهنه و وصله دار پوشیده
است، از روی تعجب با امام ـ علیه السلام ـ در این مورد، گفتگو کرد.[1]
امام ـ علیه السلام ـ در پاسخ فرمود:
یخشعُ لهُ القلبُ، و تذلُّ بهِ النّفسُ و یقتدی بهِ المؤمنون؛ «پوشیدن
این لباس کهنه، دل را خاشع و نفس امّاره را خوار می کند و مؤمنان از آن
سرمشق می گیرند».[2]
در اینجا تناسب دارد به داستان ذیل توجه کنید:
در روایات آمده: علی ـ علیه السلام ـ شمشیرش را به بازار آورد و اعلام کرد که: «کیست این شمشیر را از من خریداری کند؟!»
شخصی به پیش آمد و با آن حضرت در مورد فروش شمشیر، صحبت کرد.
امام فرمود: «سوگند به خدا اگر به اندازه یک پیراهن پول می داشتم، شمشیرم را نمی فروختم!»
آن شخص گفت: «من حاضرم که پیراهنی نسیه به تو بفروشم و هنگامی که سهمیه حقوق تو رسید، پول پیراهن را به من بپرداز».
امام این پیشنهاد را پذیرفت و پیراهن را از وی نسیه خرید و وقتی بعد از مدتی سهمیه اش را دادند، پول پیراهن را به فروشنده پرداخت.[3]
با اینکه هزار و هزارها درهم و دینار و اموال دیگر، از بیت المال در
اختیار امام قرار داشت، آن حضرت آنچنان در مصرف بیت المال، احتیاط می کرد
که شبی عمرو عاص به حضور آن حضرت رسید و با هم به گفتگو نشستند، امام چراغ
را که از بیت المال بود خاموش کرد و از نور مهتاب استفاده نمود.[4]
[1] . شرح خویی، ج 21، ص 152.
[2] . نهج البلاغه، حکمت 103.
[3] . بحار الانوار، ج 41، ص 136.
[4] . مدرک قبل، ص 116.
محمد محمد اشتهاردی - داستان های نهج البلاغه
- ۹۲/۰۳/۲۹