رابطهی نهجالبلاغه با قرآن
- پنجشنبه, ۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۸:۲۴ ب.ظ
فهرست
1. صاحب نهجالبلاغه و قرآن
2. نهجالبلاغه فرزند قرآن
3. پیوند نهجالبلاغه با قرآن
4. معارف نهجالبلاغه و قرآن
5. نهجالبلاغه تفسیر قرآن
6. نهجالبلاغه تالی تلو قرآن
7. نهجالبلاغه برادر قرآن
8. فضایل قرآن در نهجالبلاغه
9. تمسّک به قرآن
10. اُنس با قرآن و نهجالبلاغه
1- صاحب نهجالبلاغه و قرآن
صاحب نهجالبلاغه، علی(ع) مظهر همهی آیات الهی و جلوهی تامّ کتاب تدوینی
(قرآن) است. او کتاب عینی خداوند است و
همان راهی را پیموده که قرآن کریم ترسیم نموده و همانگونه زیست کرده که
خداوند در کتابش رهنمون شده است. پیوند علی(ع) و قرآن پیوندی حقیقی است و
یکی بدون دیگری متصوّر نیست، چنان که پیامبراکرم(ص) در سخنی بلند فرموده
است:
«عَلِیٌّ معالْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ لَنْ
یَفْتَرِقَا حَتَّیَ یَرِدَاعَلَیَّ الْحَوْضِ.»
علی با قرآن و قرآن با علی است و این دو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.
علی(ع) پیوسته در کنار حامل
وحی و تحت تربیت وحی بود، تا آن زمان که وحی انقطاع یافت و حامل وحی
(رسول خدا(ص)) در حالی که سر بر سینهی علی(ع) داشت به سوی معبود خود
شتافت. علی(ع) با قرآن بود و عالم به همهی امور آن. او جامع قرآن بود و
مفسّر آن. او معلّم قرآن بود و اهل آن.
علی(ع) میفرماید:
«به خدا سوگند که هیچ آیهای نازل نشد مگر
اینکه دانستهام دربارهی چه، و در کجا نازل شد؛ به راستی که پروردگارم
به من قلبی پر فهم و زبانی پر سؤال بخشیده است.»
علی (ع) تحت تربیت حامل وحی، همهی علوم قرآن و رموز آن را فرا گرفت.
بدین ترتیب پیوند صاحب
نهجالبلاغه با قرآن پیوندی حقیقی و میان آن دو وحدت و یگانگی بوده است و
همهی معارف قرآن از او و به اهتمامش او شکل گرفته است و این حقیقت در
نهجالبلاغه به تمامه جلوه کرده است.1
1- چشمهی خورشید / 195.
2- نهجالبلاغه؛ فرزند قرآن
نهجالبلاغه اثری است که در
طول قرنها، پابهپای قرآن روشنگر حقایق آسمانی و بیانگر زندگی واقعی
انسانی بوده است. نهجالبلاغه گویی برای امروز و فردا و فرداها نوشته شده و
با مرور زمان کهنه نمیشود، بلکه از آن جا که جلوهای از قرآن است،
همانند آن همیشه زنده و نو است، و فروغ آن بر سر لوحهی حیات بشری
نورافشانی میکند.
بدین جهت است که فرزانهی
عصر، آیتاللّه مطّهری در سخنی بسیار زیبا و عمیق، نهجالبلاغه را فرزند
قرآن خوانده است، و میفرماید:
«نهجالبلاغه از همهی جهات متأثّر از قرآن و در حقیقت فرزند قرآن است.»1
همان گونه که قرآن به همهی
بشریّت و جهان اسلام تعلّق دارد، نهجالبلاغه نیز چون باطن و مغز قرآن را
در خود دارد، متعلّق به بشریّت و همهی مسلمانان است.
از این روی دربارهی عظمت و
مکانت رفیع نهجالبلاغه، همهی دانشمندان منصف از مسلمان و غیرمسلمانان
به ویژه در بُعد ادبی و فصاحب و بلاغت آن، لب به وصف آن گشودهاند. آلوسی
از دانشمندان نکتهسنج اهل سنّت مینویسد:
«.. نهجالبلاغه که حاوی خطبههای علیّ
بنابیطالب است، پرتوی از نور سخن الهی دارد، و خورشیدی است که با فصاحت
منطق نبوی میدرخشد...»2
1- سیری در نهجالبلاغه / 3ه.
2- مصادر نهجالبلاغه، ج 1، ص 97.
3- پیوند نهجالبلاغه با قرآن
در زمینهی پیوند نهجالبلاغه با قرآن، چهار موضوع مهم و محوری مورد توجّه و قابل بررسی است:
1ـ نهجالبلاغه، از نظر معنا و مطالب، هماهنگی خاصّی با قرآن دارد؛ گویی روح آیات قرآن در کالبد سخنان نهجالبلاغه جاری است.
2ـ در نهجالبلاغه گاهی آیات قرآن تفسیر شده، و گفتاری که بیان شده همان تفسیر آیات است.
3ـ در نهجالبلاغه، با عنوان قرآن یا کتاب خدا، موارد زیادی از قرآن، وصف و تجلیل شده و اهداف و حقایق قرآن بیان گردیده است.
4ـ نهجالبلاغه به طور مستقیم یا غیرمستقیم
رنگ و بوی قرآنی دارد، و در واقع نهجالبلاغه را میتوان تفسیر و تفصیل
بیشتر آیات محکم و متشابه و مجمل قرآن به شمار آورد.
امّا حدود 105 آیه به شرح زیر به طور مستقیم در نهجالبلاغه نقل شده است:
الف: بیان تمام یا قسمتی از مضامین آیات قرآن در 35 مورد از نهجالبلاغه آمده است.
ب: بیان مفادّ آیه با شرح و تفصیل یا به اختصار در 601 مورد از نهجالبلاغه آمده است.
ج: نهجالبلاغه در 122 مورد به آیات قرآن استشهاد کرده است.
د: در 11 جای نهجالبلاغه آیات قرآن تفسیر شده است.
ه: نهجالبلاغه در 96 مورد کتاب خدا را وصف کرده است.1
1- برای اطلاّع بیشتر به کتاب «رابطهی نهجالبلاغه با قرآن»، اثر دکتر سیّدجواد مصطفوی مراجعه کنید.
4- معارف نهجالبلاغه و قرآن
قرآن کریم، مجموعهای است
از معارف حقیقی دربارهی خدا، انسان، هستی، جامعه و تاریخ، و در آن
بینشها، گرایشها، ارزشها، کنشها و گویشها تبیین شده است، و
نهجالبلاغه نیز به تَبَع قرآن کریم، کتابی است که در آن بینشها و
نگرشهای اصیل و حقیقی نسبت به عالَم و آدم و خالق عالَم و آدم تبیین شده
است، و بیانگر گرایشها و تعلّقها و ریشهیابی تعلّقهای انسانی و تلاش
برای سیر دادن آدمیان به تعلّقی صحیح است که موجب سعادت و عزّت این جهانی و
رستگاری آن جهانی مردمان میشود.
نهجالبلاغه به تَبَع قرآن
کریم، بیانگر ارزشها و ضدّ ارزشها و راهنمای انسان و جوامع انسانی به
سوی ارزشهای الهی ــ انسانی و همچنین نشان دادن روشها و خطّمشیهای درست
برای رساندن انسان و جوامع به مقصد و مقصود و دور کردن آنان از به
کارگیری روشهای باطل و فرو غلتیدن در راههای نادرست است؛ و مجموعهای
تربیتی است که همهی وجوه تربیتی انسان و جوامع انسانی را در بردارد، و
کنشها و گویشهای آدمیان را به سامانی مطلوب میآورد؛ و تعالیم
نهجالبلاغه، راهی است برای شکوفا شدن استعدادهای انسان در جهت کمال
مطلق.
5- نهجالبلاغه؛ تفسیر قرآن
قرآن کریم، بیانگر حقایقی
است برای هدایت انسانها و سیر دادن آنها از ملک تا ملکوت و تأمین سعادت
زندگی این جهانی و آن جهانی آنان؛ و نهجالبلاغه در همین جهت است و علاوه
بر مطرح کردن مباحث قرآنی، به تفسیر و تبیین و تشریح و ارائه ی مصادیق
آنها میپردازد. نهجالبلاغه، مسایل قرآنی را با ارائهی دستورالعملها
ملموستر و عینیتر میسازد، و سنّتها و قوانین کلّی قرآن عزیز را به
مواردش تطبیق میدهد، و راه درک و به کارگیری و استفاده از آنها را هموار
میکند.1
1- چشمهی خورشید / 2ه2.
6- نهجالبلاغه؛ تالی تلو قرآن
رابطهی نهجالبلاغه با
قرآن، رابطهای طولی است و نهجالبلاغه تالی تلو قرآن عزیز و مَحرم اسرار
و بیانگر حقایق و جلوههای لطایف آن است. نورانیّت قرآنی و بوی خوش کلام
نبوی در نهجالبلاغه آشکار است؛ و به تعبیر علاّمه محمّدتقی شوشتری،
شارح بزرگ نهجالبلاغه، تنها تفاوت نهجالبلاغه با قرآن در آن است که وحی
مُنزل نیست.
کِتَابٌ کَأَنَّ اللَّهَ رَصَّعَ لَفْظَهُ
بِجَوْهَرِ آیَاتِ الْکِتَابِ الْمُنَزِّلُ
حَوَیَ حِکَماً کَالدُّرِ یَنْطِقُ صَادِقاً
فَلاَفَرْقَ إِلاَّ أَنَّهُ غَیْرَ مُنْزِلُ
«نهجالبلاغه»، کتابی است که گویی خداوند،
الفاظش را به وسیلهی آیات کتاب آسمانی (قرآن) به گوهر آراسته است. (این
کتاب) حاوی حکمتهای جپربهاج همانند دُرّ است که گفتارش صادق است و فرقی
میان آن دو نیست، جز آن که این کتاب (نهجالبلاغه) فرو فرستاده نشده
است.1
1- بهجالصّباغه فی شرح نهجالبلاغه، ج 1، ص 3.
7- نهجالبلاغه؛ برادر قرآن
رابطهی نهجالبلاغه با
قرآن، رابطهی تنگاتنگ و سخت نزدیک است؛ زیرا نهجالبلاغه نازلهی روح
مطهرّی است که وجودش با قرآن یکی بود و چنان در قرآن کریم جذب گردیده است
که جسم و روحش از آن بود. از همین وجه است که نهجالبلاغه را «اَخُ
القرآن» نامیدهاند.
واژهی «اَخ» در اصل به
معنی برادر، رفیق و مصاحب است، و در معنای مَجازی به مفهوم مصاحب و همزاد
و مانند و مشابه به کار میرود، و روشن است که اخوّت نهجالبلاغه با قرآن
از همین باب است، و به همین دلیل است که نهجالبلاغه هرگز طراوت و تازگی و
جلوهگری خویش را از دست نمیدهد و از هر زبان که شنیده شود، نامکرّر
است.
پیک قصّه بیش نیست غم عشق، و این عَجَب
کز هر زبان که میشنوم، نامکرّر است.
8- فضایل قران در نهجالبلاغه
امیرالمؤمنین علی (ع) در وصف قرآن و بیان فضایل آن میفرماید:
«قرآن را بیاموزید؛ به درستی که آن بِهترین
سخن است. در قرآن دقّت کنید؛ زیرا قرآن نشاطدهندهی دلهاست. از نور
قرآن، شفاهای قلبی را بجویید؛ زیرا شفای مرضِ سینههاست. آن را به نیکی
بخوانید؛ زیرا سودمندترین داستانها را دارد.
دانشمندی که به علم خود عمل نکند، بدون تردید
مثل نادانی سرگردان است که از نادانی بیرون نمیآید، بلکه او گناهکارتر
است و حسرت و افسوس بیشتر او را فشار میدهد و نزد خدا زیاد سرزنش
میشود.»1
همچنین حضرت در خطبهی 175 نهجالبلاغه در بارهی فضایل قرآن میفرماید:
«آگاه باشید که این قرآن، اندرز گویی بدون
عیب است. هدایتگری است که گمراه نمیکند. سخنگویی است که دروغ نمیگوید.
هر کس همنشین قرآن شد، هم بهره میبرد و هم دچار کاستی میگردد؛ از هدایت
بهره میبرد و از گمراهیاش کاسته میشود.»
«آگاه باشید که هیچ کس با داشتن قرآن، فقیر
نیست و آن کس که قرآن ندارد، ثروت ندارد. برای دردها از قرآن درمان بجویید
و برای سختیها از قرآن کمک بخواهید؛ زیرا در قرآن شفای بزرگترین دردها،
که کفر و نفاق و گمراهی و انحراف است وجود دارد. برای درخواست از خدا،
قرآن را واسطه قرار دهید و با علاقه به قرآن (عمل به آن) به خدا نزدیک
شوید. قرآن را واسطهی میان خود و مردم قرار ندهید؛ زیرا محبوبتر از قرآن
در نظر خدا، یافت نمیشود.»
1- نهجالبلاغه، از خطبهی 109.
9- تمسّک به قرآن
امیر مؤمنان علی(ع) در ضمن وصیّتی به حسن و حسین: پس از آن که ابنملجم او را ضربت زد، فرمود:
«خدا را! خدا را! دربارهی قرآن، مبادا دیگران بر شما پیشی بگیرند در عمل بِدان.»1
آن حضرت در ضمن نامهای به «حارث هَمْدانی» به او چنین سفارش فرمود:
«و در ریسمان قران چنگزن و از آن نصیحتپذیر؛ و حلالش را حلال و حرامش را حرام گیر.»2
امام(ع) در ضمن خطبهای مشهور به «دیباج» چنین فرموده است:
«و قرآن را بیاموزید که نیکوترین گفتار است؛
و آن را نیک بفهمید که دلها را بِهترین بهار است؛ و به روشنایی آن
بهبود خواهید که شفای دلهای بیمار است؛ و آن را نیکو تلاوت کنید که
سودمندترین بیان و تذکار است.»3
1- نهجالبلاغه، نامهی 47.
2- نهجالبلاغه، نامهی 69.
3- نهجالبلاغه، خطبهی 11ه.
10 اُنس با قرآن و نهجالبلاغه
نهجالبلاغه وقتی در کنار
قرآن قرار بگیرد، یقیناً تالی قرآن است. هم چنان که در زمینهی قرآن کریم
کار شده و تفسیرهای زیادی نوشته شده است، دربارهی نهجالبلاغه هم باید
این کارها انجام گیرد. همان طور که قرآن خوانده میشود، نهجالبلاغه هم
باید خوانده شود؛ چون تالی و دنبالهی قرآن است. همان طور که مسلمانها
خودشان را موظّف میدانند با قرآن انس پیدا کنند و ندانستن قرآن را برای
خود نقص میشمارند، ندانستن نهجالبلاغه هم باید نقص به حساب بیاید.
انس با قران و نهجالبلاغه
چیز عجیبی است. نهجالبلاغه واقعاً تالی تلو قرآن است. انسان وقتی با
نهجالبلاغه یا با صحیفهی سجّادیه انس پیدا میکند، میبیند که چیزهای
نابی از اسلام در اختیار
دارد.1
1 نهجالبلاغه از دیدگاه مقام معظّم رهبری / 38.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی نهج البلاغه
منبع: پایگاه اطلاع رسانی نهج البلاغه
- ۹۲/۰۴/۰۶