پند های کوتاه از نهج البلاغه ( 1 )
- جمعه, ۷ تیر ۱۳۹۲، ۱۲:۱۴ ب.ظ
اگر خدا شریکى داشت
لو کان لربک شریک لاتتک رسله.
نامه / 31
ترجمه: اگر پروردگارت شریکى مىداشت، فرستادگان آن شریک (یعنى پیامبران آن خداى دیگر) نزد تو مىآمدند.
شرح: خداوند توانائى که ما را، و این دنیاى پهناور و پر از زیبائى را، آفریده است، خدایى یگانه و بىهمانند است.
تمام پیغمبرانى که براى راهنمایى افراد بشر، به میان مردم آمدهاند، با آن که دینهاى گوناگون آوردهاند، سخنهایشان درباره خدا، یکسان و همانند بوده است. همه آنها، به پیروان خود گفتهاند که: خدا یکى است و شبیه یا شریک ندارد.
فرزند عزیز، این را بدان که اگر غیر از پروردگار یگانه و بىشریک، خداى دیگرى هم وجود داشت، او نیز از سوى خود، پیغمبرانى مىفرستاد تا هم وجود او را به افراد بشر اعلام دارند، هم مردم را به سوى او دعوت کنند.
ولى در طول میلیونها سالى که از زندگى بشر مىگذرد، و بدین معنى که خواستهایم تعدادى از کلمات و جملات کوتاه امام را، که درک و دریافت و آموختن آن، براى نوجوانان کلاس پنجم ابتدائى آسانترین باشد، در دسترس آنان قرار دهیم. از این رو، در این مجموعه کوچک، سادهترین جملهها را انتخاب کردهایم، نه بهترین آنها را. زیرا که ستارگان تابناک کلام امام (ع)، در آسمان روشن و گسترده نهجالبلاغه، همه، «بهترین» و «والاترین» هستند.
کوشش کردهایم تا جملات این کتاب، در زمینههاى گوناگون سخنان زندگى بخش، و پندها و راهنمایىهاى انسان ساز امام (ع) باشد.
تعدادى از جملات درباره توحید و خداشناسى، تعدادى دیگر در موضوع راز آفرینش انسان و سایر موجودات، تعدادى از آنها پیرامون ارتباط انسان با خالق خود، و بیشترین آنها، درباره مسائل مربوط به روشهاى تربیتى و اخلاقى اسلام، و پندهاى امام (ع) پیرامون شیوههاى صحیح زندگى فردى و اجتماعى است. این قسمت از جملات امام (ع)، اندرزهایى ساده و قابل اجرا هستند، که عمل به آنها نه تنها سخت و دشوار نیست، بلکه آسان و دلپذیر است، و در عین حال، آسایش انسان در دنیا و رستگارى او را در آخرت تضمین مىکند.
هر کدام از جملهها، در سادهترین صورت ممکن، به زبان فارسى ساده و آسانى ترجمه شده است.
ممکن است درک کامل کلام امام (ع) با وجود ترجمه ساده، باز هم براى نوجوانانى که این کتاب بخاطر آنها تهیه شده است، دشوار باشد. از این رو، علاوه بر ترجمه کلمات امام (ع)، درباره هر یک، شرح کوتاهى نیز تهیه کرده و با زبانى در خور درک این گروه سنى، نوشتهایم، تا مطالعه آنها، به این فرزندان عزیز، براى درک کلام امام (ع)، بیشتر کمک کند.
امیدواریم این کتاب کوچک، دریچهیى به روى نوجوانان عزیز بگشاید، تا از راه آن، به دنیاى پهناور اندیشههاى امام (ع) وارد شوند و با تعالیم درخشان اعتقادى و اخلاقى و تربیتى و انسانى اسلام بیشتر آشنا شوند.
انگیزه ى دورى از گناه
لو لم یتوعد الله على معصیته لکان یجب ان لا یعصى شکرا لنعمه.
ح / 290
ترجمه: اگر حتى خداوند، بندگانش را، از نافرمانى کردن و گناه ورزیدن نترسانیده بود، باز هم واجب بود که انسان، مرتکب هیچ گناهى نشود، تا به این وسیله، در برابر نعمتهاى او، سپاسگزارى کرده باشد.
شرح: کسیکه گناه مىکند و فرمان خداوند را به جاى نمىآورد، در حقیقت، نعمتهایى را که خداوند به او داده است، تباه مىکند. زیرا چنین کسى، براى آن که بتواند گناهى را مرتکب شود، ناچار باید تمام نیروهائى را که در وجودش هست، به کار ببرد. در حالیکه خداوند، این نیروها را، براى گناه و نافرمانى کردن به او نداده است.
فرزند عزیز، کسى را در نظر بگیر، که مىخواهد، بر خلاف فرمان خداوند، مرتکب گناه شود، و بطور مثال، دست به دزدى بزند:
تمام اعضاء بدن آن شخص، باید وظایف خود را، با تمام
نیرویى که دارند انجام دهند، تا او توانایى انجام چنین گناهى را داشته باشد.
ششهاى او، باید بطور مرتب هواى تازه را به خود بگیرند، تا او نفس بکشد و زنده بماند، قلبش باید بطور منظم در حال تپیدن باشد، تا خون به تمام پیکرش برسد و او را زنده نگاه دارد، چشمهایش باید توانایى دیدن داشته باشند، تا او راه خود را ببیند، پاهایش باید قادر به حرکت و قدم برداشتن باشند، تا او در مسیرى که با چشمش مىبیند، پیش برود، گوشهایش باید توانایى شنیدن داشته باشند، تا او صداى نزدیک شدن مردم را تشخیص بدهد و از خطر فرار کند، دستهایش باید توانایى کار و حرکت داشته باشند، تا او درها را باز کند و اشیاء را بردارد، مغزش باید کار خود را انجام دهد، تا سایر اعضاء بدنش از آن فرمان بگیرند، و وظایف خود را اجرا کنند...
و اگر یکى از این اعضاء، یعنى یکى از این نعمتهایى که خداوند به انسان داده است، کار خود را به درستى انجام ندهد، شخص گناهکار، قادر به انجام گناه نخواهد بود.
پس مىبینى که گناهکار، براى آنکه در برابر خداوند، مرتکب گناه و نافرمانى، شود، از همان امکانات و نیروهایى استفاده مىکند، که خداوند، آنها را، براى انجام کارهاى درست و نیک به او داده است. به این ترتیب، آیا شخص گناهکار، با انجام هر کدام از گناهان خود، و نعمتها و نیروهایى را که از خداوند دارد، تباه و حرام نمىکند البته خداوند، به بندگان خود هشدار داده، و آنها را از گناه و نافرمانى، بیمناک کرده است. ولى اگر خداوند چنین بیم و هشدارى هم نداده بود، و اگر انسان آسوده خاطر بود که به خاطر گناهانش کیفر و مجازات نخواهد دید، باز هم حق نداشت نعمتهاى خداوند را تباه کند. یعنى در برابر نعمتهاى دیدن، شنیدن، بوئیدن، حرکت، تپیدن قلب، تنفس ششها، اندیشیدن، توانایى انجام کارهاى گوناگون داشتن، و هزاران نعمت دیگر، انسان باید قدرشناس باشد، و به شکرانه این نعمتهاى بزرگ و با ارزش، هرگز مرتکب گناه و نافرمانى خداوند نشود.
زندگى دنیوى دلیل زندگى اخروى
عجبت لمن انکر النشاه الاخرى و هو یرى النشاه الاولى.
ح/ 126
ترجمه: در شگفتم، از کسیکه زندگى این دنیا را مىبیند، و باز زندگى دنیاى دیگر (آخرت) را قبول ندارد.
شرح: کسیکه با درک و دانائى، در زندگى این دنیا نظر کند، سراسر دنیا را، پر از نشانههایى خواهد دید که از قدرت آفرینش خداوند حکایت مىکنند. و کسیکه قدرت آفرینش خداوند را، با عقل و بینش بررسى کند، هرگز مسئله آخرت و زندگى پس از مرگ را انکار نخواهد کرد.
اگر ما، با دقت و شعور و انصاف، به دنیاى خود نگاه کنیم، به روشنى مىبینیم که انسان و حیوان و گیاه، و بالاخره تمام موجودات زنده این دنیا، از «نیستى» به وجود آمدهاند. پس خداوندى که قادر بوده است این زندگى و این همه موجودات زنده را، از «نیستى» به «هستى» بیاورد، باز هم قدرت آن را خواهد داشت که پس از مرگ و نابودى این موجودات، یکبار دیگر آنها را زنده کند.
اگر در زندگى انسان دقت کنیم، از یک نظر، خواهیم دید که خداوند، در همین دنیا هم، ریشه و اصل زندگى انسانها را در دل خاک قرار داده، و در وقت لزوم، افراد بشر را، از خاک به وجود آورده است.
ابتدا، ریشه زندگى و اصل وجود ما، در دل همین خاکهاى بیابانى پنهان بوده است. از دل این خاکها، گندم و برنج و سبزى و میوه و دیگر گیاهان خوردنى روئیدهاند. قسمتى از این روئیدنیها را، پدر و مادر ما خوردهاند. قسمت دیگرى را نیز حیوانات خوردهاند، تا زنده بمانند و بزرگ شوند و به صورت غذاى انسان درآیند. یعنى پدر و مادر ما، وقتى گوشت حیوانات را نیز خوردهاند، در حقیقت، از غذایى استفاده کردهاند که اصل آن، باز هم از خاک بوده است.
به این ترتیب، پدر و مادر ما، با خوردن خوراکىهایى، که در هر حال، از زمین بدست مىآید، به زندگى خود ادامه دادهاند و بزرگ شدهاند. بعد، وجود ما، همچون یک یاخته، در پشت و شکم آنها، پیدا شده است. آنگاه ما شروع به رشد کردهایم، صاحب دست و پا و چشم و گوش و مغز و سایر اعضاء بدن شدهایم و سرانجام، به صورت یک انسان کامل، از شکم مادر، به این جهان قدم گذاشتهایم.
تمام این مراحل، از وقتى که ذرات هستى ما، در دل خاکها بوده، تا وقتى که این ذرات به وجود پدر و مادر منتقل شده و سپس به صورت انسان درآمده است، با قدرت آفرینش خداوند طى شده است.پس مىبینیم که خداوند، قبلا، یکبار قدرت خود را، در همین دنیا، نشان داده و ما را، از خاک به خود آورده است. به این ترتیب، خدایى که چنین قدرتى دارد، یکبار دیگر هم، قادر به انجام این کار خواهد بود. یعنى، وقتى ما بمیریم و به مشتى خاک مبدل شویم، دوباره، در روز قیامت، خداوند ما را، از دل خاکها بیرون مىآورد، و به ما «هستى» و زندگى مىدهد، تا براى رسیدگى به حساب کارهایمان، در صف محشر آماده شویم.
بنیاد نهج البلاغه هیات تحریریه
- ۹۲/۰۴/۰۷