.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

Rounded Rectangle: فهرست (پند های کوتاه از نهج البلاغه)



در این بخش فهرستی از مطالب موضوعی پند های کوتاه از نهج البلاغه در اختیار شما قرار می گیرد تا با سهولت بیشتری بتوانید عنوان و موضوع مرد نظر خود را پیدا کرده از از آن استفاده کنید . برای دیدن هر یک از بخش ها کافیست یک کلیک بر روی آن کرده تا صفحه ی مورد نظر باز  شود .

گاوهاى سه‏گانه

بهتر آن دیدیم که این مثل را در اینجا بیاورم زیرا از زیباترین داستانهاى عربى است که درباره حیوان آمده است و این داستان که از قول امام آمده است پیش از داستانهائى است که ابن مقفع در کتاب مشهورش کلیله و دمنه بیان داشته است و این داستان دعوتى است به اتحاد و دورى از پراکندگى و فساد . عجب اینجاست که چنین داستانى که انتساب آن به امام ثابت شده در نهج البلاغه و کتاب هاى پیشینى که نهج البلاغه از آن فراهم شده است نیامده است [ 1 ] سه گاو سفید و سیاه و قرمز ، بهمراه شیرى در بیشه‏اى بودند و چون گاوها با هم متحد بودند ، شیر نمى ‏توانست به آنها دست یابد روزى شیر به گاوهاى سیاه و سرخ گفت ، دلیلى نمى ‏بینیم که گاو سفید در بیشه ما باشد زیرا

گروههاى مردم

اى مردم ، در روزگارى سخت و سرکش بسر میبریم ، که نیکوکاران را بدکار مى‏شمارند و ستمگر بر غرور و تجاوز خویش مى ‏افزاید وضع ،چنان است که نمى ‏توانیم از دانش خویش بهره بریم و مجهولات خویش را باز پرسیم و از ناگواریهائى که بما میرسد بترسیم و راه چاره‏اى بجوئیم مردم این دوران به چهار گروه بخش شده‏اند ، گروهى از ناتوانى و کندى شمشیر و تهیدستى خویش توان تبهکارى ندارند گروه دوم تجاوزگران توانائى هستند که شمشیر ستم مى ‏کشند و بآشکارائى شر برمى ‏انگیزند و پیاده و سواره بسیج مى ‏کنند و آماده تبهکاریند ، آنها دین خود را براى بچنگ آوردن کالاى بى ‏ارج دنیا از دست میدهند یا به این دل خوشند که سوارانى پیشاپیش آنها حرکت کنند و یا بر روى منبرها ، به خودنمائى پردازند و چه سوداى زیانبخشى است که انسان دین خویشتن را بدنیا بفروشد و پاداش پروردگار را در جستجوى لذت این جهانى از دست بدهد .

عمار کجاست ؟

بخشى دیگر از همان خطبه آگاه باشید ، پشت کرد از دنیا آنچه روى آورده بود و روى آورد آنچه پشت کرده بود ( نیکبختى‏ ها رفت و بدبختى ‏ها فرا رسید ) و

بندگان نیکوکار خداوند ، از دنیا کوچ کردند .

برادران ما که در صفین ، خونهایشان بنا حق ریخته شد ، هرگز زیان نکردند زیرا دیگر زنده نیستند تا شرنگ تلخ و نارواى اندوهها و ناروائیها را بیاشامند .

کجایند برادرانم که طریق شهادت را برگزیدند و براه حق رفتند ؟

کجاست عمار ؟ کجاست پسر تیهان ؟ و کجاست ذوالشهادتین ( خزیمه بن ثابت انصارى ) و کجایند همانندان آنها که با مرگ پیمان بستند و سرهاى بریده‏شان را براى تبهکاران بارمغان بردند ؟

قاضى نادان

امام درباره کسیکه قضاوت مردم را بدست گیرد و شایسته آن نباشد چنین فرمود :

دو کس بیش از هر کس خشم خداى را برمى ‏انگیزند ، یکى آنکس که خداوند او را بخود واگذارد و او از راه راست کناره گیرد و به کج روى پردازد دل به بدعت گزارى و گمراه گرى مردم خوش دارد ، او مردى فتنه‏انگیز است که مردم را به تباهى میکشاند و از راه راستى که میرفته‏اند منحرف مى ‏سازد ، در زندگى و مرگ خویش گمراه‏گر پیروان خویش است و بار گناه دیگران را بدوش دارد و در گرو تبهکاریهاى خویش است و دیگر کس ، آنکه نادانیها را در خود فراهم آورده و در تاریکیهاى فتنه و فساد فرو رفته و در اصلاح کار مردم ، کور مانده است ، نامردمان او را دانا میشمارند ولى او دانشى ندارد .

على و خدا

على درباره خدایش این چنین مى ‏سراید .

« ستایش شایسته خداوندى است که به رازهاى پنهان آگهى دارد و پدیده‏هاى آشکار آفرینش بیانگر توانائى اوست دیده‏ها را توان دیدار او نیست ولى چون او را نمى ‏بیند به انکار وجودش نپردازد ، دلهائى که با دریافت عرفانى خویش ذات او را اثبات مى‏کنند هرگز بدرک حقیقت وجودش نمیرسند و از شناخت ذات واجبش ناتوان مى ‏مانند ، از همه چیز والاتر است و چیزى از او بالاتر نیست و در عین والائى بهمه چیز نزدیکتر است و چیزى از او نزدیک‏تر نیست ، با آنکه در برین پایگاه والاى هستى است از آفریدگانش دور نیست و با آنکه به همه مخلوقاتش نزدیک است با آنها در یک جایگاه قرار ندارد خردها نتوانند صفات او را دریابند و بمرزبندى اوصافش بپردازند ولى خداى هرگز بندگانش را از امتیاز شناختش باز نداشته و راه معرفت خویش بر آنها گشوده است ، همه پدیده‏ هاى هستى بر وجود او گواهى دهند حتى منکران خدا هم در دل خویش باین حقیقت راه یابند ، بلندتر ازآنستکه بچیزى همانندش کنند و از آنچه تشبیه‏گران و منکران درباره‏اش گویند والاتر و بالاتر است » 1

على و محمد ( ص )

على به محمد ( ص ) نه بعنوان یک پسر عمو و خویشاوند بلکه بعنوان یک پیشواى بزرگ و مربى و معلم عظیم و پیامبر راستین عشق میورزد ، از کودکى در دامان او پرورش یافته و نخستین کسى است که به او ایمان آورده و با آنکه بظاهر کودکى نابالغ بوده دعوتش را از صمیم جان پاسخ گفته و با او نماز خوانده و براى نگهبانى جان پیامبر ، همیشه و همه جا ، جان خود را آماده نثار کرده است و از هر کس بیشتر و بهتر و دقیقتر و عمیقتر و روشنتر و کاملتر و متعالیتر ، مکتبش را دریافته و بژرفاى آموزشهاى آسمانیش راه یافته و در راه حفظ این آئین استوار در هولناکترین پهنه ‏هاى نبرد آماده مرگ شده است و دردناکترین و جانکاه‏ترین دردها و رنجها را در جهت این آئین حنیف ، بجان خریده و در پایان ،

على و قرآن

قرآن هم امام است و فرمان امامت از آن برمیخیزد که برخاسته از علم خداست و بیانگر مشیت و حکمت و قدرت خداوندى کتابى که لفظ و مفهومش هر دو آسمانى است و از جایگاه علم و اراده الهى پدید آمده و معجزه جاویدان محمد ( ص ) و اسلام است .

کتابى راهنما و هدایت‏گستر که فرمانهایش ارزنده و جاوید است ( فیها کتب قیمة ) 1 و با قاطعیت حق را از باطل جدا میکند

-----------
( 1 ) سوره بینه آیه 4

و هرگز بیهوده نمى‏گوید انه لقول فصل و ما هو بالهزل 1 سخنى که از روى رسائى و عدل بیان شده و کلمه خداست که به مرحله اتمام و تکامل ادیان و کتب آسمانى رسیده و هرگز در آن دگرگونى پدید نیاید و گفتارى جاویدانست و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا لا مبدل لکلماته و هو السمیع العلیم 2 على از هر کس بیشتر به این کتاب آشناست زیرا همیشه در کنار پیامبر بوده و آبشار وحى که بر جان پیامبر فرود مى‏آمده روح او را سیراب میکرده است و پیامبر فرماید یا على آنچه من بینم تو مى‏بینى و آنچه من میشنوم تو مى ‏شنوى .

فریبکاران

خطبه‏اى از امام وفا همراه با راستى است و من سپرى نگهدارتر از آن نمى ‏شناسم و آنکس که بداند بکجا بازمیگردد و معاد را بشناسد ، هرگز به فریبکارى دست نمى ‏زند و ما ، در روزگارى بسر مى ‏بریم که بیشتر مردمش ، حیله گران را زیرک مى‏شمارند و نادانان ، فریبکاران را بدرست اندیشى مى‏ستایند ، آنها را چه م ى‏شود ؟ خدایشان بکشد .

بینایان پردانش و دیدهم راه فریب را مى ‏دانند ولى آنرا مانع فرمان و نهى خدا میدانند و با این که توان فریبکارى را دارند از آن کناره میگیرند ولى فرصت طلبانى که پاى‏بند ایمان نیستند از آن بهره میگیرند

على و اخلاق

انسان‏سازى ، فردسازى ، خودسازى ، تلطیف و تعدیل غرائز ،مبارزه با تباهى ، رشد و گسترش پاکى ، تحکیم برتریها و بالاخره ایجاد مکتب اخلاق ، از مهمترین ، فورى ‏ترین و ضرورى ‏ترین مواردى است که اسلام به آن عنایتى خاص دارد و قرآن کریم هندسه اخلاق آدمى را بدقیق‏ترین رسمى ، ترسیم فرموده و پیروان خود را برعایت نکات والاى آن برانگیخته و پیامبر اسلام بزرگترین نمونه اخلاقى انسانیت است بدانسان که خداوند درباره‏اش میفرماید ( تو بزرگترین اخلاق را دارائى ) 2

-----------
( 1 ) نامه 62 نهج البلاغه

-----------
( 2 ) سوره قلم

 

پیامبر نمونه والا و مجسم اخلاق قرآنى بود چنانکه همسرش درباره‏اش گفت : ( خلق پیامبر ، همان اخلاق قرآن بود ) و همین دستورهاى علمى و نمودارهاى عملى بود که مدینه فاضله حقیقى نه تخیلى افلاطونى را پدید آورد و امت اسلامى عظیم‏ترین و پاکترین خویها را حائز گردید .

على هم با هندسه اخلاق ، عدالت هستى را در وجود انسانها تجلى داد و خود بزرگترین اخلاق را داشت چنانکه میفرمود :

سیرها و گرسنه ‏ها

خطبه‏اى که درباره سیرها و گرسنه‏ ها بیان فرمود .

اى بندگان خدا ، شما و آرزوهایتان در این دنیا مهمانید ،مهمان‏یى که دورانش بپایان میرسد ، و وامدارانى هستید که باید وام خویش را بپردازید ، روزگارتان پایان مى ‏یابد و کردارتان باقى میماند ،چه بسیارند کسانى که در دنیا تلاش کردند و عمر خویش تباه کردند و کوشیدند و زیان دیدند ، شما اکنون در روزگارى بسر میبرید که نیکیها پشت کرده و بدیها روى آورده‏اند و اهریمن بنابودى مردم طمع بسته است . اکنون ، شیطان ، نیروهایش توان گرفته و فریبش گسترش یافته و بشکار مردم دست زده است .

به این مردم نگاه کن ، و ببین که تهیدست برنج افتاده و توانگر بنعمت خداوند ناسپاس است و بخیل حق خدا را نمى‏پردازد و از کمک به نیازمندان بخل میورزد و سرکشان چنانند که گوششان پندها را نمى ‏شنود .

کجایند نیکوکاران و شایستگان شما و آزاد مردان و بخشندگانتان ؟

کجایند آنان که در سوداگریشان پارسا و در راه و روششان پاکدل بودند ؟

زنان

بخشى از گفتارى که پس از جنگ جمل و ناروائیهاى عایشه درباره زنان بیان فرمود :

از زنان بد پرهیز کنید و از خوبهاشان پروا گیرید ، در کارهاى نیک فرمانشان نبرید تا از شما نخواهند که در بدیها پیروشان باشید .

سرشت‏هاى انسان

از سخنان امام درباره سرشتهاى انسان .

در وجود انسان نیروهائى از حکمت و غرائزى متضاد ، ایجاد شده است

گروه


سخنى که امام درباره دوستان و دشمنان خویش فرمود :

بزودى دو گروه درباره من نابود میشوند ، دوستى که در دوستى من زیاده روى کند و به راه غیر حق کشانده شود و دشمنى که در دشمنیش از حد بگذرد و بباطل رود و بهترین مردم درباره من کسانى هستند که راه میانه را برگزینند و بر آن راه روند ، راه شهرهاى بزرگ را در پیش گیرید ، زیرا دست خداوند بهمراه اجتماع است .

سخنى دیگر از امام درباره این دو گروه درباره من دو مرد ، هلاک شدند ،

على و دنیا

دنیا و جهان زیباى طبیعت ، آفریده محبوب و پرانعام خداوندى است و انسان فرزند دنیاست و از دامان پربرکتش بهره مى‏برد و به او مهر و عشق میورزد ، انسان پیوند و پیوستى ناگسستنى با دنیا دارد و جهان هم ارتباطى با خدا و این جهان زیبا و منظم و پرفیض نشانه عظمت و یکتائى و مهربانى خداست و آسمانها و زمین و دریاها و کوهها و ابرها و بارانها و گیاهها و بادها همه آیات خدایند و چهره زیباى خدا در گلبرگها و چشمه‏سارها و رودبارها و جنگلها و اندام زیباى پرندگان و چرندگان و ماهیان دریا و در تلألو ستارگان و تابش خورشید و هواى مصفا و بالاخره در چهره انسان متجلى است و این زیبائیها همه از اوست و همه آیات اوست و بر ماست که جهان طبیعت و دنیاى پربهره و گسترده‏اى را که در آن زیست مى ‏کنیم دوست بداریم و از برکتهاى خجسته و نعمتهاى گونه‏گون آن بهره گیریم وزندگانى پاکیزه و رفاه‏آورى را براى خویشتن فراهم آوریم.

و من خطبة له علیه السلام

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی شَرَعَ الْإِسْلَامَ فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ وَ أَعَزَّ أَرْکَانَهُ عَلَى مَنْ غَالَبَهُ فَجَعَلَهُ أَمْناً لِمَنْ عَلِقَهُ وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَکَلَّمَ بِهِ وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ بِهِ وَ نُوراً لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِهِ وَ فَهْماً لِمَنْ