در این بخش فهرستی از مطالب موضوعی پند های کوتاه از نهج البلاغه در اختیار شما قرار می گیرد تا با سهولت بیشتری بتوانید عنوان و موضوع مرد نظر خود را پیدا کرده از از آن استفاده کنید . برای دیدن هر یک از بخش ها کافیست یک کلیک بر روی آن کرده تا صفحه ی مورد نظر باز شود .
بهتر آن دیدیم که این مثل را در اینجا بیاورم زیرا از زیباترین داستانهاى عربى است که درباره حیوان آمده است و این داستان که از قول امام آمده است پیش از داستانهائى است که ابن مقفع در کتاب مشهورش کلیله و دمنه بیان داشته است و این داستان دعوتى است به اتحاد و دورى از پراکندگى و فساد . عجب اینجاست که چنین داستانى که انتساب آن به امام ثابت شده در نهج البلاغه و کتاب هاى پیشینى که نهج البلاغه از آن فراهم شده است نیامده است [ 1 ] سه گاو سفید و سیاه و قرمز ، بهمراه شیرى در بیشهاى بودند و چون گاوها با هم متحد بودند ، شیر نمى توانست به آنها دست یابد روزى شیر به گاوهاى سیاه و سرخ گفت ، دلیلى نمى بینیم که گاو سفید در بیشه ما باشد زیرا
اى مردم ، در روزگارى سخت و سرکش بسر میبریم ، که نیکوکاران را بدکار مىشمارند و ستمگر بر غرور و تجاوز خویش مى افزاید وضع ،چنان است که نمى توانیم از دانش خویش بهره بریم و مجهولات خویش را باز پرسیم و از ناگواریهائى که بما میرسد بترسیم و راه چارهاى بجوئیم مردم این دوران به چهار گروه بخش شدهاند ، گروهى از ناتوانى و کندى شمشیر و تهیدستى خویش توان تبهکارى ندارند گروه دوم تجاوزگران توانائى هستند که شمشیر ستم مى کشند و بآشکارائى شر برمى انگیزند و پیاده و سواره بسیج مى کنند و آماده تبهکاریند ، آنها دین خود را براى بچنگ آوردن کالاى بى ارج دنیا از دست میدهند یا به این دل خوشند که سوارانى پیشاپیش آنها حرکت کنند و یا بر روى منبرها ، به خودنمائى پردازند و چه سوداى زیانبخشى است که انسان دین خویشتن را بدنیا بفروشد و پاداش پروردگار را در جستجوى لذت این جهانى از دست بدهد .
بخشى دیگر از همان خطبه آگاه باشید ، پشت کرد از دنیا آنچه روى آورده بود و روى آورد آنچه پشت کرده بود ( نیکبختى ها رفت و بدبختى ها فرا رسید ) و
بندگان نیکوکار خداوند ، از دنیا کوچ کردند .
برادران ما که در صفین ، خونهایشان بنا حق ریخته شد ، هرگز زیان نکردند زیرا دیگر زنده نیستند تا شرنگ تلخ و نارواى اندوهها و ناروائیها را بیاشامند .
کجایند برادرانم که طریق شهادت را برگزیدند و براه حق رفتند ؟
کجاست عمار ؟ کجاست پسر تیهان ؟ و کجاست ذوالشهادتین ( خزیمه بن ثابت انصارى ) و کجایند همانندان آنها که با مرگ پیمان بستند و سرهاى بریدهشان را براى تبهکاران بارمغان بردند ؟
امام درباره کسیکه قضاوت مردم را بدست گیرد و شایسته آن نباشد چنین فرمود :
دو کس بیش از هر کس خشم خداى را برمى انگیزند ، یکى آنکس که خداوند او را بخود واگذارد و او از راه راست کناره گیرد و به کج روى پردازد دل به بدعت گزارى و گمراه گرى مردم خوش دارد ، او مردى فتنهانگیز است که مردم را به تباهى میکشاند و از راه راستى که میرفتهاند منحرف مى سازد ، در زندگى و مرگ خویش گمراهگر پیروان خویش است و بار گناه دیگران را بدوش دارد و در گرو تبهکاریهاى خویش است و دیگر کس ، آنکه نادانیها را در خود فراهم آورده و در تاریکیهاى فتنه و فساد فرو رفته و در اصلاح کار مردم ، کور مانده است ، نامردمان او را دانا میشمارند ولى او دانشى ندارد .
على درباره خدایش این چنین مى سراید .
« ستایش شایسته خداوندى است که به رازهاى پنهان آگهى دارد و پدیدههاى آشکار آفرینش بیانگر توانائى اوست دیدهها را توان دیدار او نیست ولى چون او را نمى بیند به انکار وجودش نپردازد ، دلهائى که با دریافت عرفانى خویش ذات او را اثبات مىکنند هرگز بدرک حقیقت وجودش نمیرسند و از شناخت ذات واجبش ناتوان مى مانند ، از همه چیز والاتر است و چیزى از او بالاتر نیست و در عین والائى بهمه چیز نزدیکتر است و چیزى از او نزدیکتر نیست ، با آنکه در برین پایگاه والاى هستى است از آفریدگانش دور نیست و با آنکه به همه مخلوقاتش نزدیک است با آنها در یک جایگاه قرار ندارد خردها نتوانند صفات او را دریابند و بمرزبندى اوصافش بپردازند ولى خداى هرگز بندگانش را از امتیاز شناختش باز نداشته و راه معرفت خویش بر آنها گشوده است ، همه پدیده هاى هستى بر وجود او گواهى دهند حتى منکران خدا هم در دل خویش باین حقیقت راه یابند ، بلندتر ازآنستکه بچیزى همانندش کنند و از آنچه تشبیهگران و منکران دربارهاش گویند والاتر و بالاتر است » 1
على به محمد ( ص ) نه بعنوان یک پسر عمو و خویشاوند بلکه بعنوان یک پیشواى بزرگ و مربى و معلم عظیم و پیامبر راستین عشق میورزد ، از کودکى در دامان او پرورش یافته و نخستین کسى است که به او ایمان آورده و با آنکه بظاهر کودکى نابالغ بوده دعوتش را از صمیم جان پاسخ گفته و با او نماز خوانده و براى نگهبانى جان پیامبر ، همیشه و همه جا ، جان خود را آماده نثار کرده است و از هر کس بیشتر و بهتر و دقیقتر و عمیقتر و روشنتر و کاملتر و متعالیتر ، مکتبش را دریافته و بژرفاى آموزشهاى آسمانیش راه یافته و در راه حفظ این آئین استوار در هولناکترین پهنه هاى نبرد آماده مرگ شده است و دردناکترین و جانکاهترین دردها و رنجها را در جهت این آئین حنیف ، بجان خریده و در پایان ،
قرآن هم امام است و فرمان امامت از آن برمیخیزد که برخاسته از علم خداست و بیانگر مشیت و حکمت و قدرت خداوندى کتابى که لفظ و مفهومش هر دو آسمانى است و از جایگاه علم و اراده الهى پدید آمده و معجزه جاویدان محمد ( ص ) و اسلام است .
کتابى راهنما و هدایتگستر که فرمانهایش ارزنده و جاوید است ( فیها کتب قیمة ) 1 و با قاطعیت حق را از باطل جدا میکند
-----------
( 1 ) سوره بینه آیه 4
و هرگز بیهوده نمىگوید انه لقول فصل و ما هو بالهزل 1 سخنى که از روى رسائى و عدل بیان شده و کلمه خداست که به مرحله اتمام و تکامل ادیان و کتب آسمانى رسیده و هرگز در آن دگرگونى پدید نیاید و گفتارى جاویدانست و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا لا مبدل لکلماته و هو السمیع العلیم 2 على از هر کس بیشتر به این کتاب آشناست زیرا همیشه در کنار پیامبر بوده و آبشار وحى که بر جان پیامبر فرود مىآمده روح او را سیراب میکرده است و پیامبر فرماید یا على آنچه من بینم تو مىبینى و آنچه من میشنوم تو مى شنوى .
خطبهاى از امام وفا همراه با راستى است و من سپرى نگهدارتر از آن نمى شناسم و آنکس که بداند بکجا بازمیگردد و معاد را بشناسد ، هرگز به فریبکارى دست نمى زند و ما ، در روزگارى بسر مى بریم که بیشتر مردمش ، حیله گران را زیرک مىشمارند و نادانان ، فریبکاران را بدرست اندیشى مىستایند ، آنها را چه م ىشود ؟ خدایشان بکشد .
بینایان پردانش و دیدهم راه فریب را مى دانند ولى آنرا مانع فرمان و نهى خدا میدانند و با این که توان فریبکارى را دارند از آن کناره میگیرند ولى فرصت طلبانى که پاىبند ایمان نیستند از آن بهره میگیرند
انسانسازى ، فردسازى ، خودسازى ، تلطیف و تعدیل غرائز ،مبارزه با تباهى ، رشد و گسترش پاکى ، تحکیم برتریها و بالاخره ایجاد مکتب اخلاق ، از مهمترین ، فورى ترین و ضرورى ترین مواردى است که اسلام به آن عنایتى خاص دارد و قرآن کریم هندسه اخلاق آدمى را بدقیقترین رسمى ، ترسیم فرموده و پیروان خود را برعایت نکات والاى آن برانگیخته و پیامبر اسلام بزرگترین نمونه اخلاقى انسانیت است بدانسان که خداوند دربارهاش میفرماید ( تو بزرگترین اخلاق را دارائى ) 2
-----------
( 1 ) نامه 62 نهج البلاغه
-----------
( 2 ) سوره قلم
پیامبر نمونه والا و مجسم اخلاق قرآنى بود چنانکه همسرش دربارهاش گفت : ( خلق پیامبر ، همان اخلاق قرآن بود ) و همین دستورهاى علمى و نمودارهاى عملى بود که مدینه فاضله حقیقى نه تخیلى افلاطونى را پدید آورد و امت اسلامى عظیمترین و پاکترین خویها را حائز گردید .
على هم با هندسه اخلاق ، عدالت هستى را در وجود انسانها تجلى داد و خود بزرگترین اخلاق را داشت چنانکه میفرمود :
خطبهاى که درباره سیرها و گرسنه ها بیان فرمود .
اى بندگان خدا ، شما و آرزوهایتان در این دنیا مهمانید ،مهمانیى که دورانش بپایان میرسد ، و وامدارانى هستید که باید وام خویش را بپردازید ، روزگارتان پایان مى یابد و کردارتان باقى میماند ،چه بسیارند کسانى که در دنیا تلاش کردند و عمر خویش تباه کردند و کوشیدند و زیان دیدند ، شما اکنون در روزگارى بسر میبرید که نیکیها پشت کرده و بدیها روى آوردهاند و اهریمن بنابودى مردم طمع بسته است . اکنون ، شیطان ، نیروهایش توان گرفته و فریبش گسترش یافته و بشکار مردم دست زده است .
به این مردم نگاه کن ، و ببین که تهیدست برنج افتاده و توانگر بنعمت خداوند ناسپاس است و بخیل حق خدا را نمىپردازد و از کمک به نیازمندان بخل میورزد و سرکشان چنانند که گوششان پندها را نمى شنود .
کجایند نیکوکاران و شایستگان شما و آزاد مردان و بخشندگانتان ؟
کجایند آنان که در سوداگریشان پارسا و در راه و روششان پاکدل بودند ؟
بخشى از گفتارى که پس از جنگ جمل و ناروائیهاى عایشه درباره زنان بیان فرمود :
از زنان بد پرهیز کنید و از خوبهاشان پروا گیرید
، در کارهاى نیک فرمانشان نبرید تا از شما نخواهند که در بدیها پیروشان باشید .
از سخنان امام درباره سرشتهاى انسان .
در وجود انسان نیروهائى از حکمت و غرائزى متضاد ، ایجاد شده است
گروه
سخنى که امام درباره دوستان و دشمنان خویش فرمود :
بزودى دو گروه درباره من نابود میشوند ، دوستى که در دوستى من زیاده روى کند و به راه غیر حق کشانده شود و دشمنى که در دشمنیش از حد بگذرد و بباطل رود و بهترین مردم درباره من کسانى هستند که راه میانه را برگزینند و بر آن راه روند ، راه شهرهاى بزرگ را در پیش گیرید ، زیرا دست خداوند بهمراه اجتماع است .
سخنى دیگر از امام درباره این دو گروه درباره من دو مرد ، هلاک شدند ،
دنیا و جهان زیباى طبیعت ، آفریده محبوب و پرانعام خداوندى است و انسان فرزند دنیاست و از دامان پربرکتش بهره مىبرد و به او مهر و عشق میورزد ، انسان پیوند و پیوستى ناگسستنى با دنیا دارد و جهان هم ارتباطى با خدا و این جهان زیبا و منظم و پرفیض نشانه عظمت و یکتائى و مهربانى خداست و آسمانها و زمین و دریاها و کوهها و ابرها و بارانها و گیاهها و بادها همه آیات خدایند و چهره زیباى خدا در گلبرگها و چشمهسارها و رودبارها و جنگلها و اندام زیباى پرندگان و چرندگان و ماهیان دریا و در تلألو ستارگان و تابش خورشید و هواى مصفا و بالاخره در چهره انسان متجلى است و این زیبائیها همه از اوست و همه آیات اوست و بر ماست که جهان طبیعت و دنیاى پربهره و گستردهاى را که در آن زیست مى کنیم دوست بداریم و از برکتهاى خجسته و نعمتهاى گونهگون آن بهره گیریم وزندگانى پاکیزه و رفاهآورى را براى خویشتن فراهم آوریم.