.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

۲۴۰ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

احترام معلم

لا تجعلن ذرب لسانک على من انطقک و بلاغه قولک على من سددک.

ح/ 411

ترجمه: تیزى و برندگى زبانت را، به سوى کسى که تو را سخنگو ساخته است مگیر، و رسایى گفتار و قدرت بیان خود را، بر ضد کسى که به تو قدرت گفتار آموخته است، بکار مبر.

شرح: امام علیه‏السلام، همواره در مورد احترام معلم و آموزگار، سفارش می ‏فرمود، و دیگران را، به ارزش و اهمیت احترام نمودن به آموزگاران، متوجه مى‏ساخت. تا جایى که خود، با آن دریاى علم و دانش که داشت، همیشه مى‏فرمود: «کسیکه به من یک کلمه بیاموزد، تا پایان عمر، غلام و بنده‏ى او خواهم بود».

یک نمونه درخشان و با شکوه دیگر، براى آنکه بدانیم اسلام چه احترام شایانى براى معلم و آموزگار قائل شده است، توجه به وضع اسیران جنگى در صدر اسلام است. در آن جنگها، پیامبر اکرم (ص)، به کسانى که تا ساعتى پیش، شمشیر بر دست، با سپاه مسلمانان جنگیده بودند، اجازه مى‏فرمود که هر کدام، به ده نفراز مسلمانان سواد خواندن و نوشتن بیاموزند، و به پاداش این سواد آموزى از اسارت آزاد شوند.امام علیه‏السلام نیز، در این کلام عمیق و پر معنى، در همین باره سخن گفته، و دیگران را به احترام نمودن به معلم و آموزگار، متوجه ساخته و ترغیب و سفارش فرموده است. ما نیز، باید از پیشواى راستین خود بیاموزیم. یعنى هرگز نباید تیزى و برندگى زبان خود را به سوى پدر و مادر، یا خواهر و برادر بزرگتر، یا هر کسى که در راه به سخن آمدن ما زحمت کشیده است، بگیریم. و همچنین هیچگاه نباید رسایى کلام و قدرت بیانى را که از معلم و یا شخص دیگرى آموخته‏ایم، بر ضد خود او بکار بریم. زیرا، چنین کارى ناسپاسى است، و در اسلام، ناسپاسى، زشت و ناپسند شمرده می ‏شود.

همت عالى و شکم پرورى

لا تجتمع عزیمه و ولیمه.

ح/ 241

ترجمه: همت عالى، با سورچرانى و شکم‏پرورى، سازگار نیست.

شرح: کسى که صاحب همت عالى است به شکم‏پرورى و سور چرانى، توجه و اعتناء نمى‏کند و کسى که در پى سورچرانى و شکم‏پرورى برود، نمى‏تواند همت عالى داشته باشد. و به عبارت دیگر، ممکن نیست که همت عالى، و شکم پرورى، در وجود انسان، یکجا جمع شده باشد.زیرا شخص سورچران، بیش از هر چیز، در بند شکم خویش است، و تمام فکر و کوشش او صرف آن مى‏شود که چطور و از چه راهى، خود را به سفره‏یى رنگین برساند و شکمش را از خوراکیهاى لذیذ انباشته کند. آشکار است که چنین کسى، نه فرصت آن را دارد و نه اصولا در فکر آن است که ذهن و اندیشه‏اش را در راه کارهاى با شکوه به کار اندازد، و تصمیمهاى عالى و والا بگیرد، و اراده و همت خود را در انجام کارهاى با ارزش و انسانى نمایان سازد.

هشدار مژده است

من حذرک، کمن بشرک.

ح/ 59

ترجمه: کسى که تو را هشدار می ‏دهد مانند کسى است که به تو مژده مى‏دهد.

شرح: گاهى پدر و مادرها، و بزرگترها، و دوستان خوب و دلسوز، از روى خیرخواهى، و براى آن که ما را از انجام کارهاى بد باز دارند، مجبور مى‏شوند به جاى نرمش و ملایمت، با لحنى تند و درشت، هشدار دهند و ما را، از کارى که مى‏خواهیم انجام دهیم، بر حذر و بیمناک سازند.

ممکن است بعضى افراد، اینگونه بر حذر داشتن را خوش نداشته باشند، و از لحن تند و هشدار دهنده کسى که با درشتى از انجام کار بد آنها جلوگیرى می ‏کند، ناراحت شوند.

ولى، فرزند عزیز، این را بدان که: وقتى کسى با درشتى و تندى، به تو هشدار مى‏دهد و از انجام کارهاى بد تو جلوگیرى مى‏کند، مثل کسى است که با لحنى ملایم و مهرآمیز، به تو مژده‏یى را می ‏دهد.

آنچه بر خود نمی ‏پسندى بر دیگران مپسند

فاحبب لغیرک ما تحب لنفسک و اکره له ما تکره لها.

نامه/ 31

ترجمه: آنچه که براى خود دوست می ‏دارى، براى دیگران نیز دوست بدار، و آنچه را که براى خود نمی ‏پسندى، براى دیگران هم مپسند.

شرح: یک ضرب المثل فارسى می ‏گوید: «آنچه به خود نمی ‏پسندى، به دیگران روا مدار». و ضرب المثل دیگرى می ‏گوید: «یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به مردم». این دو ضرب‏المثل، و دهها ضرب‏المثل دیگر، و شعرها، و کلمات کوتاه و بلند بسیارى که در زبان و ادبیات ما، درباره همین موضوع صحبت می ‏کند، همه، با الهام گرفتن از سخن امام علیه‏السلام، و در توضیح و تشریح آن گفته شده و رواج پیدا کرده است.

و منظور از تمام این سخنان، آن است که درباره یکى از دستورات عمیق و پر معنى اسلام، به شکلهاى گوناگون، توضیح داده شود. بر اساس این دستور و الا و زندگى ساز اسلام، ما انسانها وظیفه داریم که در هر کارى، رعایت حال دیگران را نیز بکنیم. یعنى همیشه خودمان را به جاى دیگران بگذاریم، و با مردم طورى رفتار کنیم، که دوست داریم دیگران با ما همانطور رفتار کنند.

کسیکه به مشکلات و ناراحتیهاى دیگران اهمیت نمی ‏دهد، باید حساب کند که آیا خودش می ‏تواند همان مشکلات و ناراحتیها را تحمل کند، یا نه، به زبان ساده‏تر باید گفت: هر کس راضى شود که یک جوالدوز به تن دیگرى فرو رود، باید با انصاف و مروت حساب کند که آیا خودش حاضر است یک سوزن به تنش فرو رود، یا نه؟

مسلمان مومن واقعى، کسى است که

خشنودى از کار بدکاران

الراضى بفعل قوم کالداخل فیه معهم. و على کل داخل فى باطل اثمان اثم العمل به و اثم الرضى به.

ح/ 154

ترجمه: هر کس که به کار گروهى از مردم خرسند باشد، مانند آن است که در آن کار، با آنها همراهى کرده است، و هر کس که در کارى نادرست همراهى کند، براى او دو گناه خواهد بود: گناه همکارى در آن کار نادرست، و گناه رضایت دادن به انجام آن.

شرح: اسلام، دینى است که پیروان خود را، همواره از زندگى کردن در حصارهاى خلوت و تنهائى و به سر بردن در چهار دیواریهاى در بسته، باز می ‏دارد. و در مقابل، همه را به زندگى اجتماعى دعوت مى‏کند. براى یک چنین زندگى اجتماعى برادرانه‏یى، که در آن همه نسبت بیکدیگر وظایف و مسئولیتهایى دارند قوانین کاملى نیز قرار داده، که جلوه‏هاى گوناگون آن، در تعالیم درخشان اسلامى دیده می ‏شود.

بر اساس این قوانین، خوب بودن و خوب زیستن، تنها این نیست که ما، خود را از همه کنار بکشیم، و در خلوت و تنهایى مشغول عبادت شویم و کارى به کار دیگران و سایر افراد جامعه نداشته باشیم. چه، در این صورت، حتى اگر هیچ گناهى از ما سر نزند، باز در گناهى که دیگران، در کنار ما و مقابل چشمان ما انجام مى‏دهند، شریک و سهیم خواهیم بود. به بیان دیگر، یک مسلمان مومن و واقعى، نباید در برابر کارهاى باطل و نادرست دیگران نیز، ساکت بنشیند و هیچ اقدامى نکند. چون این سکوت، دلیل آن است که او، با انجام آن کارهاى باطل مخالفتى ندارد و کسى که مخالف امرى نباشد، بطور طبیعى، به انجام آن امر، رضایت داده است. و راضى بودن به انجام کار دیگران نیز مانند آن است که خود او هم در آن کار، شرکت و دخالت داشته است.

در خلوت هم از گناه بپرهیزید

اتقوا معاصى الله فى الخلوات فان الشاهد هو الحاکم.

ح/ 324

ترجمه: در خلوت و تنهایى هم، از گناه و نافرمانى خدا بپرهیزید، زیرا همان کسى که گناه شما را مى‏بیند (یعنى خداوند) خودش نیز درباره‏ى آن، داورى خواهد کرد.

شرح: گروهى از افراد کوته فکر هستند، که گمان می ‏کنند اگر در خلوت و تنهایى، مرتکب گناه شوند، و کسى شاهد گناه آنها نباشد، از کیفر و مجازات در امان خواهند بود. غافل از آنکه خداوند، در همه جا حاضر است، و در خلوت و تنهایى هم، شاهد اعمال بندگان خویش است.

امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: کسیکه در تنهایى مرتکب گناه مى‏شود، مثل کسى است که در یک کشتى، داخل اطاقک خصوصى خود، نشسته است و کف آن را سوراخ مى‏کند. گرچه کسى شاهد این عمل زشت و نادرست نیست، تا از آن جلوگیرى کند، یا آن شخص را به مجازات رساند، ولى چنین کسى،

مجازات عمل خود را خواهد دید، زیرا به خاطر کار زشت او، دیگران هم صدمه خواهند دید. چون سرانجام، آب دریا، از سوراخ آن اتاقک بالا خواهد آمد، و همه کشتى را، با تمام سرنشینان آن غرق خواهد کرد.

اگر خدا شریکى داشت

لو کان لربک شریک لاتتک رسله.

نامه / 31

ترجمه: اگر پروردگارت شریکى مى‏داشت، فرستادگان آن شریک (یعنى پیامبران آن خداى دیگر) نزد تو مى‏آمدند.

شرح: خداوند توانائى که ما را، و این دنیاى پهناور و پر از زیبائى را، آفریده است، خدایى یگانه و بى‏همانند است.

تمام پیغمبرانى که براى راهنمایى افراد بشر، به میان مردم آمده‏اند، با آن که دینهاى گوناگون آورده‏اند، سخنهایشان درباره خدا، یکسان و همانند بوده است. همه آنها، به پیروان خود گفته‏اند که: خدا یکى است و شبیه یا شریک ندارد.

فرزند عزیز، این را بدان که اگر غیر از پروردگار یگانه و بى‏شریک، خداى دیگرى هم وجود داشت، او نیز از سوى خود، پیغمبرانى مى‏فرستاد تا هم وجود او را به افراد بشر اعلام دارند، هم مردم را به سوى او دعوت کنند.

ولى در طول میلیونها سالى که از زندگى بشر مى‏گذرد، و بدین معنى که خواسته‏ایم تعدادى از کلمات و جملات کوتاه امام را، که درک و دریافت و آموختن آن، براى نوجوانان کلاس پنجم ابتدائى آسان‏ترین باشد، در دسترس آنان قرار دهیم. از این رو، در این مجموعه کوچک، ساده‏ترین جمله‏ها را انتخاب کرده‏ایم، نه بهترین آنها را. زیرا که ستارگان تابناک کلام امام (ع)، در آسمان روشن و گسترده نهج‏البلاغه، همه، «بهترین» و «والاترین» هستند.

کوشش کرده‏ایم تا جملات این کتاب، در زمینه‏هاى گوناگون سخنان زندگى بخش، و پندها و راهنمایى‏هاى انسان ساز امام (ع) باشد.

تعدادى از جملات درباره توحید و خداشناسى، تعدادى دیگر در موضوع راز آفرینش انسان و سایر موجودات، تعدادى از آنها پیرامون ارتباط انسان با خالق خود، و بیشترین آنها، درباره مسائل مربوط به روشهاى تربیتى و اخلاقى اسلام، و پندهاى امام (ع) پیرامون شیوه‏هاى صحیح زندگى فردى و اجتماعى است. این قسمت از جملات امام (ع)، اندرزهایى ساده و قابل اجرا هستند، که عمل به آنها نه تنها سخت و دشوار نیست، بلکه آسان و دلپذیر است، و در عین حال، آسایش انسان در دنیا و رستگارى او را در آخرت تضمین مى‏کند.

سیّدرضی و خاندان او
 
 گردآورندة نهج‎البلاغه‎، سیّدرضی‎، دانشمند بزرگ اسلامی قرن چهارم هجری است‎-که در سال(359 هق‎) در بغداد متولّد شد.
 وی در دامان خانواده‎ای پاک پرورش یافت که هر دو از نسل مبارک امیرالمؤمنین‎اًعلی‎(ع) بودند. سیّدرضی‎، از کودکی به همراه برادرش «سیّدمرتضی‎» به تحصیل‎دانش پرداخت‎.
 او از هوش فراوان و نبوغ سرشاری برخوردار بود. وی با پشتکار فراوانی که‎«داشت در نخستین سال‎های جوانی به عنوان یک دانشمند برجستة اسلامی‎؟شناخته شد و مورد احترام دانشمندان بزرگ عصر خویش قرار گرفت‎.
 سیّدرضی‎، از ابتدای دوران جوانی‎، تحقیقات با ارزشی را در زمینة قرآن و علوم‎ااسلامی آغاز کرد و حاصل تلاش‎ها و تحقیقات وی‎، تألیف کتاب‎هایی بود که‎؛قرن‎هاست مورد توجّه دانشمندان جهان اسلام قرار گرفته است‎.
ذوق سرشار سیّدرضی در زمینة شعر نیز باعث شد که دانشمندان و شاعران‎امعاصر وی‎، از او به عنوان بزرگ‎ترین و بهترین شاعر عرب یاد کنند.
امّا آنچه نام او را در صحیفة سبز تاریخ برای همیشه جاودان ساخت‎، تألیفات واًتحقیقات و حتّی اشعار وی نیست‎، بلکه گردآوری مجموعه‎ای است که ما امروز آن‎…را به نام «نهج‎البلاغه‎» می‎شناسیم‎.
 سیّدرضی برای گردآوری نهج‎البلاغه‎، بیست سال تلاش کرد و سرانجام پس ازاًبررسی صدها کتاب و جمع‎آوری آثار پراکندة نویسندگان گذشته‎، که هر یک تنهااًبخش‎هایی از سخنان یا نامه‎های حضرت علی‎(ع) را در کتاب‎های خود بازگو کرده‎اًبودند، توانست در سال 4هه هجری‎، نهج‎البلاغه را در سه بخش تنظیم و به جهان‎علم و اندیشه معرّفی کند.
 هر چند که نهج‎البلاغه نیز دربردارندة تمام آثار امام علی‎(ع) نیست‎، امّا دربمقایسه با کتاب‎هایی که تا به حال در این زمینه گردآوری شده به مراتب کامل‎تر وباارزش‎تر است‎.
 سیّدرضی سرانجام پس از یک زندگی کوتاه‎، امّا پربار، در روز یکشنبه ششم‎ب‎محرّم سال (4ه6 هق‎) در سن‎ّ 47 سالگی در بغداد از دنیا رفت و بدن شریفش دربکاظمین کنار قبر امام کاظم‎7 به امانت دفن گردید. پس از مدّتی (طبق وصیّت‎)بپیکر پاک او و همچنین برادرش سیّدمرتضی را به کربلا انتقال دادند و در آنجا به‎بخاک سپردند؛ در حالی که با بر جای نهادن کتابی همچون «نهج‎البلاغه‎» تا ابد نامش‎/جاوید و یادش گرامی خواهد ماند.1

 فهرست مطالب
 
 1. شرح‎های نهج‎البلاغه
2. ترجمه‎های نهج‎البلاغه
3. نسخه‎های نهج‎البلاغه
4. مستدرک نهج‎البلاغه
5. معجم نهج‎البلاغه
6. اَسناد نهج‎البلاغه
7. کتاب‎شناسی نهج‎البلاغه
8. حفظ نهج‎البلاغه
9. تدریس نهج‎البلاغه
10. نهج‎البلاغه در مجلس
 
 
1- شرح‎های نهج‎البلاغه
 
 
          بسیاری از دانشمندان اسلامی‎، در طول سال‎های گذشته‎، شرح‎ها و تفسیرهای‎ گران‎قدری بر نهج‎البلاغه نگاشته‎اند، که تعداد کمی از آن‎ها هم‎اکنون در دسترس ما قرار دارد.
1ـ علاّمه شیخ آقابزرگ تهرانی در کتاب الذّریعه 100 شرح نهج‎البلاغه را نام‎ می‎برد.
2ـ علاّمه امینی در کتاب الغدیر 81 شرح نهج‎البلاغه را شناسایی کرده است‎.
     3ـ شیخ حسین جمعه‎، اسامی حدود 201 شرح نهج‎البلاغه را با تلاش فراوان و بهره‎برداری از کتابخانه‎های ایران‎، عراق‎، لبنان و... گرد آورده است‎.
          4ـ محمّد مهدی علیقلی در کتاب‎شناسی نهج‎البلاغه 130 شرح نهج‎البلاغه را شناسایی کرده است‎.
          همان‎گونه که می‎دانیم‎، همه‎ی شروح یاد شده برای مطالعه و تحقیق فراهم‎ نبوده‎، و تنها نام آن‎ها در کتب تاریخی و فرهنگ‎نامه‎ها باقی مانده است‎.
          در ادامه برخی از شرح‎های نهج‎البلاغه را، که به چاپ رسیده و در دسترس‎ است‎،
 نام می‎بریم‎:1
 
          1ـ شرح نهج‎البلاغه‎، ابن ابی‎الحدید (وفات 656 ه. ق‎).
          2ـ شرح نهج‎البلاغه‎، ابن میثم بحرانی (وفات 679 ه. ق‎).
          3ـ شرح نهج‎البلاغه‎، شیخ محمّد عبده (وفات 1323 ه. ق‎).
          4ـ منهاج‎البراعه فی شرح‎نهج‎البلاغه‎، میرزاحبیب‎اللّه‎خویی (وفات 1324 ه.ق‎).
          5ـ فی ظلال نهج‎البلاغه‎، محمّد جواد مغنیه (وفات 14هه ه. ق‎).
          6ـ بهج‎الصّباغه فی شرح نهج‎البلاغه‎، محمّدتقی شوشتری (وفات 1415 ه. ق‎).
          7ـ شرح نهج‎البلاغه‎، محمّدتقی جعفری (وفات 14 ه. ق‎)
          8ـ توضیح نهج‎البلاغه‎، سیّدمحمد شیرازی (وفات 1423 ه. ق‎).
          9ـ شرح نهج‎البلاغه‎، سیّدعبّاس علی‎الموسوی ــ معاصر
          10ـ پیام امام شرح تازه و جامعی بر نهج‎البلاغه‎، ناصر مکارم شیرازی با همکاران ـمعاصر.
 
1- جهت اطلاّع بیش‎تر از شرح‎های نهج‎البلاغه به «کتاب‎شناسی نهج‎البلاغه‎» مراجعه کنید.
 

زیبایی‎های نهج‎البلاغه

      فهرست مطالب
 
          1. زیباترین خداشناسی
          2. زیباترین تعریف عدل
          3. زیباترین تعریف حکومت
          4. زیباترین مباحث عبادی
          5. زیباترین تعریف تقوا
          6. زیباترین تعریف زهد
          7. زیباترین مواعظ
          8. زیباترین سکوت
          9. زیباترین شاهکار
          10. زیباترین پاسخ
 
 
1- زیباترین خداشناسی
 
 
          بحث‎های توحیدی و خداشناسی نهج‎البلاغه را، شاید بتوان شگفت‎ترین‎ مباحث آن دانست‎. بدون مبالغه این بحث‎ها با توجّه به مجموع شرایط پدید آمدن‎ آن‎ها در حدّ اعجاز است‎.1
 
          بخش عمده‎ی بحث‎های نهج‎البلاغه در این زمینه‎، حاوی اهمّیّت خداشناسی‎، و مطالعه‎ی مخلوقات و آثار و صُنع و حکمت الهی است‎؛ که در این قسمت گاهی‎ نظام کلّی آسمان و زمین‎، و گاه تبیین موجوداتی همچون‎: خفّاش‎، طاووس‎، مورچه‎ و... آثار آفرینش و قدرت خدایی در خلقت این موجودات‎، مطرح گردیده است‎.
          امام علی‎(ع) در نخستین خطبه‎، پس از حمد و ثنای ذات پاک الهی‎، و وصف‎ آغاز آفرینش آسمان و زمین‎، به بیان خلقت حضرت آدم‎(ع) می‎پردازند:
«پس خدای پاک با عظمت‎، از زمین گوناگون طبیعت خاکی فراهم کرد از زمین نرم و ناهموار، و از شیرین آن و از نمکزار بر آن خاک‎، آب ریخت تا پاک شد و باتری‎ِ محبّتش بیامیخت تا چسبناک شد. پس صورتی از آن پدید آورد، با اندام‎ها و عضوهای جدا و به یک‎دیگر پیوسته‎ی آن را بخشکانید، تا لخت شد و زمانی‎اش بداشت‎، تا سخت شد... پس از دَم خود در آن‎ دمید، تا به صورت انسانی گردید. خداوند ذهن‎ها که آن ذهن‎ها را به کار گیرد، و اندیشه‎ای که تصرّف او پذیرد. با دست و پایی در خدمت او، و اعضایی در اختیار و قدرت او، با دانشی که بدان حق را از باطل جدا کردن‎ ماند، و مزه‎ها و بوی‎ها و رنگ‎ها و دیگر چیزها را شناختن تواند و...»2
 
1- سیری در نهج‎البلاغه / 35.
2- نهج‎البلاغه‎، خطبه‎ی اوّل‎.
 
 
2- زیباترین تعریف عدل
 
          عدالت یکی از مهم‎ترین مسایل بشری محسوب می‎شود، که دین اسلام به آن‎، سفارش بسیاری کرده است‎. بخش عمده‎ای از سخنان مولا علی‎(ع) نیز درباره‎ی‎ تعریف عدل و مبانی عدالت است‎. روزی‎، فردی از ایشان سؤال می‎کند که‎؛ آیا عدالت شریف‎تر و بالاتر است یا بخشندگی‎؟ این‎جاست که حضرت علی‎7 زیباترین تعریف از عدل را بیان می‎فرمایند: اَلْعَدل‎ُ یَضَع‎ُ الاُْمُورَ مَوَاضِعِهَا... عدل از بخشندگی‎، شریف‎تر است‎؛ به این دلیل که عدل‎، جریان‎ها را در مجرای طبیعی‎ خود قرار می‎دهد، امّا بخشندگی این‎گونه نیست و جریان‎ها را از مجرای طبیعی‎ خود خارج می‎کند. عدالت قانونی است عام و کلّی‎، امّا بخشندگی حالتی استثنایی و غیرکلّی است‎. بنابراین عدل از بخشندگی بالاتر و شریف‎تر است‎.1
 
1- نهج‎البلاغه‎، حکمت 437.

رابطه‎ی نهج‎البلاغه با قرآن

      فهرست
 
          1. صاحب نهج‎البلاغه و قرآن
          2. نهج‎البلاغه فرزند قرآن
          3. پیوند نهج‎البلاغه با قرآن
          4. معارف نهج‎البلاغه و قرآن
          5. نهج‎البلاغه تفسیر قرآن
          6. نهج‎البلاغه تالی تلو قرآن
          7. نهج‎البلاغه برادر قرآن
          8. فضایل قرآن در نهج‎البلاغه
          9. تمسّک به قرآن
          10. اُنس با قرآن و نهج‎البلاغه
 
 
1- صاحب نهج‎البلاغه و قرآن
 
          صاحب نهج‎البلاغه‎، علی‎(ع) مظهر همه‎ی آیات الهی و جلوه‎ی تام‎ّ کتاب‎ تدوینی
 (قرآن‎) است‎. او کتاب عینی خداوند است و همان راهی را پیموده که قرآن‎ کریم ترسیم نموده و همان‎گونه زیست کرده که خداوند در کتابش رهنمون شده‎ است‎. پیوند علی‎(ع) و قرآن پیوندی حقیقی است و یکی بدون دیگری متصوّر نیست‎، چنان که پیامبراکرم‎(ص) در سخنی بلند فرموده است‎:
                              
                              «عَلِی‎ٌّ مع‎الْقُرْآن‎ِ وَ الْقُرْآن‎ُ مَع‎َ عَلِی‎ٍّ لَن‎ْ یَفْتَرِقَا حَتَّی‎َ یَرِدَاعَلَی‎َّ الْحَوْض‎ِ.»
 
 علی با قرآن و قرآن با علی است و این دو هرگز از یک‎دیگر جدا نمی‎شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.
          علی‎(ع) پیوسته در کنار حامل وحی و تحت تربیت وحی بود، تا آن زمان که‎ وحی انقطاع یافت و حامل وحی (رسول خدا(ص)) در حالی که سر بر سینه‎ی‎ علی‎(ع) داشت به سوی معبود خود شتافت‎. علی‎(ع) با قرآن بود و عالم به همه‎ی‎ امور آن‎. او جامع قرآن بود و مفسّر آن‎. او معلّم قرآن بود و اهل آن‎.
          علی‎(ع) می‎فرماید:
«به خدا سوگند که هیچ آیه‎ای نازل نشد مگر این‎که دانسته‎ام درباره‎ی چه‎، و در کجا نازل شد؛ به راستی که پروردگارم به من قلبی پر فهم و زبانی پر سؤال بخشیده است‎.»
          علی ‎(ع) تحت تربیت حامل وحی‎، همه‎ی علوم قرآن و رموز آن را فرا گرفت‎.
          بدین ترتیب پیوند صاحب نهج‎البلاغه با قرآن پیوندی حقیقی و میان آن دو وحدت و یگانگی بوده است و همه‎ی معارف قرآن از او و به اهتمامش او شکل‎ گرفته است و این حقیقت در نهج‎البلاغه به تمامه جلوه کرده است‎.1
 
1- چشمه‎ی خورشید / 195.
 
 
2- نهج‎البلاغه‎؛ فرزند قرآن
 
          نهج‎البلاغه اثری است که در طول قرن‎ها، پابه‎پای قرآن روشنگر حقایق‎ آسمانی و بیانگر زندگی واقعی انسانی بوده است‎. نهج‎البلاغه گویی برای امروز و فردا و فرداها نوشته شده و با مرور زمان کهنه نمی‎شود، بلکه از آن جا که جلوه‎ای‎ از قرآن است‎، همانند آن همیشه زنده و نو است‎، و فروغ آن بر سر لوحه‎ی حیات‎ بشری نورافشانی می‎کند.
          بدین جهت است که فرزانه‎ی عصر، آیت‎اللّه مطّهری در سخنی بسیار زیبا و عمیق‎، نهج‎البلاغه را فرزند قرآن خوانده است‎، و می‎فرماید:
«نهج‎البلاغه از همه‎ی جهات متأثّر از قرآن و در حقیقت فرزند قرآن‎ است‎.»1
 
          همان گونه که قرآن به همه‎ی بشریّت و جهان اسلام تعلّق دارد، نهج‎البلاغه نیز چون باطن و مغز قرآن را در خود دارد، متعلّق به بشریّت و همه‎ی مسلمانان است‎.
          از این روی درباره‎ی عظمت و مکانت رفیع نهج‎البلاغه‎، همه‎ی دانشمندان‎ منصف از مسلمان و غیرمسلمانان به ویژه در بُعد ادبی و فصاحب و بلاغت آن‎، لب‎ به وصف آن گشوده‎اند. آلوسی از دانشمندان نکته‎سنج اهل سنّت می‎نویسد:
«.. نهج‎البلاغه که حاوی خطبه‎های علی‎ّ بن‎ابی‎طالب است‎، پرتوی از نور سخن الهی دارد، و خورشیدی است که با فصاحت منطق نبوی‎ می‎درخشد...»2
 
1- سیری در نهج‎البلاغه / 3ه.
2- مصادر نهج‎البلاغه‎، ج 1، ص 97.

محتوای نهج‎البلاغه(2)

     فهرست

          1. تاریخ در نهج‎البلاغه
          2. عدالت اجتماعی
          3. سیاست
          4. قوانین کشورداری
          5. شرایط رهبری
          6. حفظ کرامت انسان‎ها
          7. تأمین اجتماعی
          8. خطبه‎ی متّقین
          9. آزادی معنوی
        10. اقلّیّت‎های مذهبی
 
 
1- تاریخ در نهج‎البلاغه
 
تاریخ از دیدگاه نهج‎البلاغه ارزش و اهمّیّت خاصّی دارد، و امام علی‎(ع) تاریخ‎ را همچون منبعی سرشار از نکته‎ها و درس‎ها می‎خواند و به آن بها می‎دهد.
          تاریخ‎، آیینه‎ای است که در آن می‎توان پیدایی و مرگ تمدّن‎ها و جامعه‎های‎ مختلف را مشاهده کرد، و با پیگیری و ردیابی حادثه‎ها و اتّفاق‎ها، انجام کار مستبّدان و ستمگران را به روشنی دریافت‎، و با تفکّر در اخبار و سیر در آثار گذشتگان‎تجربه‎های‎آنان‎را به‎دست‎آورد، و عمری‎به‎درازای‎عمر بشریّت‎کسب کرد.
          امیرالمؤمنین‎(ع) همین معنا را ضمن وصیّتی به فرزندش چنین می‎فرماید:
«پسرم‎! درست است که من به اندازه‎ی همه کسانی که پیش از من زیسته‎اند، عمر نکرده‎ام‎، امّا به اعمال آنان نظر کرده‎ام و در اخبارشان اندیشیده‎ام‎، و در آثارشان سیر نموده‎ام‎؛ تا جایی که همانند یکی از آن‎ها شده‎ام‎، بلکه به دلیل‎ آنچه از تاریخ آنان به من رسیده است‎، گویا از اوّل تا آخر با آن‎ها بوده‎ام‎؛ پس زلال آن را از کدر و تاریک آن‎، و نفع آن را از ضرر آن‎ بازشناخته‎ام‎.»1
          همچنین امیرالمؤمنین‎(ع) درباره‎ی عبرت گرفتن از تاریخ می‎فرماید:
«برای شما در تاریخ قرن‎های گذشته‎، درس‎های عبرت وجود دارد. کجا هستند «عمالقه‎» و فرزندانشان‎؟ کجا هستند فرعون‎ها و فرزندانشان‎؟ کجا هستند ساکنان شهرهای «رس‎»؟ آنان که پیامبران را کشتند و چراغ تابناک‎ سنّت‎های ایشان را خاموش کردند و راه و رسم جبّاران را زنده ساختند؟ کجا هستند کسانی که با لشکرهایشان حرکت کردند و هزاران نفر را شکست‎ دادند و سپاهیان فراهم کردند و شهرها بنا نهادند؟»2
          آری این‎ها سخنان امام علی‎(ع) است که ما را به تفکّر وامی‎دارد و تابلوهای‎ نفیسی از عبرت‎ها را به ما هدیه می‎نماید؛ امّا...
 
          «چه بسیار است عبرت‎ها و چه اندک است عبرت گرفتن‎ها.»3
 
1- نهج‎البلاغه‎، نامه‎ی 31.
2- نهج‎البلاغه‎، خطبه‎ی 182.
3- نهج‎البلاغه‎، حکمت 297.
 
 
2- عدالت اجتماعی
 
          امام‎(ع) در نخستین سخنرانی‎های خود در مدینه بدون هیچ مجامله و سیاسی‎اری برنامه‎های حکومتی‎اش را برای مردم اعلان فرمود، تا برای همگان‎ راه آینده و ملاک‎های حق مشخّص باشد. جهت‎گیری‎های حکومتی امام‎(ع) در نخستین سخنرانی‎ها را در چند محور زیر می‎توان خلاصه کرد:
1. هدایت جامعه در جهت راه و روشی که پیامبر(ص) برای جامعه‎ی اسلامی ترسیم‎ فرموده است‎.
2ـ لغو همه‎ی امتیازاتی که برای برخی از اعیان و اَشراف و وابستگان به قدرت پدید آمده است‎، و پیش‎بینی برابری و عدالت اجتماعی برای عموم مردم‎.
3ـ عزل والیان و کارگزاران ناشایست و ناصالح‎، که از سوی حکومت پیشین‎ مشخّص شده بودند، و عموم مردم از آن‎ها ناراضی بودند، و عزل آنان یکی از شعارهای قیام مردم بر ضدّ عثمان بود، و واگذاری امور به دست افراد کاردان‎، شایسته و دلسوز.

مسابقه آشنایی با نهج‎البلاغه

1 ـ صاحب نهج‎البلاغه کیست‎؟
الف‎: امام سجاد(ع‎)
ب‎: امام صادق‎(ع‎)
ج‎: حضرت علی‎(ع‎)
 
2 ـ گردآورنده نهج‎البلاغه کیست‎؟
الف‎: سید مرتضی
ب‎: سید رضی
ج‎: سیدبن طاووس
 
3 ـ نهج‎البلاغه در چه سالی جمع‎آوری شده است‎؟

درس دهم

                                                                         درس دهم
 
1ـ درسی از نهج‎البلاغه
2ـ نهج‎البلاغه در نگاه دانش‎آموزان
3ـ شگفتیهای آفرینش ( ملخ )
4ـ حق و باطل در نهج‎البلاغه
5ـ نهج‎البلاغه از دیدگاه دانشمندان
6ـ پیام نهج‎البلاغه
 
                                                                                  درسی از نهج‎البلاغه
 
 
عمل و نسب
 
 
مَن‎ْ أَبْطَأَبِه‎ِ عَمَلُه‎ُ لَم‎ْ یُسْرِع‎ْ بِه‎ِ نَسَبُه‎ُ.1
«کسی که به خاطر کردارش عقب مانده است‎، با اتکاء به اصل و نسب‎،
نمی‎تواند پیش بیفتد.
 
          انسان باید کردار نیکو داشته باشد، و تنها به اتکاء کردار خود، به سوی‎ آسایش دنیا و سعادت آخرت پیش برود. زیرا در قانون الهی‎، کردار هیچکس را به حساب کس دیگر نمی‎نویسند و پاداش هیچکس را به‎ بستگان و نزدیکان او نمی‎دهند.
          ما، در تاریخ اسلام می‎بینیم که حتی فرزندان امامان معصوم نیز، با آن‎ که پدرشان «ولی‎» خدا، و پیشوای مسلمانان بوده‎اند، از سزای کردار خود، در امان نمی‎مانند.
          مثلاً، پس از رحلت حضرت امام حسن عسگری‎(ع‎)، برادر بزرگتر آن‎ حضرت‎، می‎خواست حق امامت حضرت امام زمان (عج‎) را پایمال کند، و خود رهبر ی مسلمین را به عهده بگیرد. ولی خداوند او را رسوا کرد، و با آن‎ که پدرش و تمام اجدادش امام و معصوم بودند، خود او گمراه شد و نتوانست‎ءے؛ص‎ص‎ک‎ از اصل و نسب شریف که داشت‎، استفاده کند و پیش بیفتد. و علت این امر آن بود که وی کردار خوبی نداشت و به همین دلیل در دنیا و آخرت‎ عقب‎افتاده بود.
          پس انسان‎، نمی‎تواند به پدر و مادر و اجداد شریف و بزرگوارش‎، که در تقوی یا علم یا هنر احترام و اعتبار داشته‎اند، متکی باشد و نمی‎تواند به‎ اتکاء آنها، به کردار خود بی‎توجهی کند.
          یعنی عبادت و بندگی خداوند را بجای نیاورد، و برای پیشرفت زندگی‎ رستگاری آخرت خود هیچ کاری انجام ندهد، ولی بخاطر اصل و نسب‎ خود، منتظر باشد که در این دنیا به مقام ومنزلت واحترام برسد، و در آن دنیا هم پاداش نیکو بگیرد. 2
 
1ـ نهج‎البلاغه‎، کلمات کوتاه‎، شماره 22 .
2ـ پندهای کوتاه از نهج‎البلاغه ص 101.
 

موضوع و محتواى نهج البلاغه

نهج البلاغه، دائرةالمعارف علوى است که مباحث آن از جامعیت و تنوع خاصى برخوردار است: خداشناسى، آفرینش کاینات، رسالت پیامبران، امامت و وصایت، حکومت و رهبرى، معارف قرآنى، عبادات، تقوى، مبانى اخلاقِ اسلامى و تعلیم و تربیت، احکام دینى و حدود شرعى، حقوق فرد و اجتماع، جامعه شناسى، مردمدارى، وصفِ مظاهرى از زیبایى هاى طبیعت، صفاتِ مؤمنان، ویژگى هاى انسانِ کامل، روحیات منافقان و کافران، پاره اى از رخدادهاى صدرِ اسلام، معرفى ناکثین و مارقین و قاسطین، جنگ و صلح، مرگ و رستاخیز، بهشت و دوزخ، و دیگر موضوعاتى که بهروزى یا سیه روزى آدمى بدان وابسته است.

سیر در نهج البلاغه، ما را با دیدگاه جامع امام على "ع" درباره خدا، انسان، جهان و مبدأ و معاد مواجه مى گرداند: با طبیعتى جاندار، باشعور، دراک و گویا؛ با حیاتى هدفدار؛ با مرگى که دالان عبور به جهان شگفت انگیز و ناشناخته برزخ و قیامت است؛ با بهشتى که پاداش نیکان و با دوزخى که جزاى تبه کاران است؛ با قرب و رضایى که اوجِ اجرِ صابران و تقواپیشگان است؛ با عشقى که بنده را به پرستش مى کشد؛ با تقوایى که به انسان رداى مصونیت از گناه مى پوشاند؛ با ذکرى که بازدارنده از غفلت است؛ با عبادتى که ثمره معرفت است؛ با عدالتى که بهادهنده حکومت است؛ با جهادى که درى از درهاى بهشت است؛ با شهادتى که بهترین مرگ است؛ با سکوتى پرفریاد و تلخ؛ و با فریادى شکوهمند و دشمن شکن. این کتاب از هر مقوله اى، مقاله اى دارد و به هر دردى، درمانى و براى هر نیازى، پاسخى. تصویرى است از آفتاب حقیقت؛ آفتابِ وجود پیشواى خداپرستان و پرهیزگاران آزاده عالم، امام على "ع" . [ ر.ک: رزمجو، حسین، دریچه اى گشوده برآفتاب، ص 53 - 55. ]

در نهج البلاغه مکارم و سجایاى اخلاقى و صفات پسندیده اى که لازمه شخصیت انسان کامل است، بیان گردیده است؛ سجایایى چون شکیبایى، جوانمردى، شجاعت، وفادارى، ثبات در قدم، رازدارى، فروتنى، دوراندیشى، میانه روى، مشاورت در امور، یادآورى مرگ و عبرت گرفتن از احوال گذشتگان.

استاد سیدجعفر شهیدى درباره محتواى نهج البلاغه مى نویسد: