و آنگاه که تو در میانشان هستی خدا عذابشان نکند وتا آنگاه که از خدا آمرزش می طلبد نیز خدا عذابشان نخواهد کرد .
حضرت علیه السلام در مورد چگونگی دفع عذاب الهی می فرماید: وحکی عنه ابوجعفر محمد بن علی الباقر علیهماالسلام انه قال: کان فی الارض امانان من عذاب الله وقد رفع احدهما فدونکم الاخر فتمسکوا به .اما الامان الذی رفع فهو رسول الله علیه وآله وسلم. واما الامان الباقی فالاستغفار قال الله تعالی :"وماکان الله معذبهم وهم یستغفرون "(1).
ابوجعفر امام محمد باقرعلیه السلام از آن حضرت حکایت کند که فرمود : بر روی زمین مردم را از عذاب خدا، دو چیز مایه امان بود: یکی از آن دو برداشته شد و دیگری برجاست آنرا بگیرید و بدان تمسک جویید. آن امان که براشته شد رسول الله صلی الله علیه و آله بود. و آن امان که بر جای ماند، استغفار است.
خدای تعالی فرماید:" تا آنگاه که تو در میانشان هستی، خدا عذابشان نکند و تا آنگاه که از خدا آمرزش می طلبد خدا عذابشان نخواهد. "
جنگ ها
1. کدام یک از خلفای سه گانه برای عزیمت به جنگ با رومیان با حضرت علی ـ علیه السلام ـ مشورت کرد؟
2. کدام یک از خلفای سه گانه برای رفتن به جنگ با ایران با حضرت علی ـ علیه السلام ـ مشورت کرد؟
3. چه کسانی جنگ جمل را برپا کردند و حضرت علی ـ علیه السلام ـ در چه خطبهای از آنها انتقاد میکند؟
4. در کدام جنگ حضرت علی ـ علیه السلام ـ از شرکت امام حسن ـ علیه السلام ـ منع میکند و فلسفه آن چیست؟
5. در کدام جنگ بود که حضرت ـ علیه السلام ـ پرچم را به فرزندش محمد حنفیه داد؟
6. چه کسی به حجاج خانه خدا حمله ور شد؟
7. نام جنگی است که به اسم یکی از حیوانات است؟
8. تاکتیکهای جنگ در کدام خطبه بیان شده است؟
9. در کدام جنگ بود که شعار«لا حکم الا لله» را سر دادند و توسط چه کسانی بود؟
10. در چه جنگی بود که پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه وآله ـ به حضرت علی ـ علیه السلام ـ بشارت شهادت داد؟
11. واقعه«لیله الهریر» در چه جنگی اتفاق افتاد، و به چه معنا است؟
12. در چه جنگهایی حمزه و جعفر(عموی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه وآله ـ
) و عبیده بن حارث(پسر عموی پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ به شهادت
رسیدند؟
13. در کدام جنگ و توسط چه کسی، جد و برادر و دائی معاویه کشته شدند؟
14. در کدام خطبه حضرت علی ـ علیه السلام ـ آداب جنگ را به اصحاب خود میآموزد؟
15. نام یک نوع سلاح جنگی است که در صدر اسلام از آن استفاده میکردند و
اگر حرف اول و دوم آن را حذف کنیم به معنای یک نوع حیوان قوی و مایع
خوردنی است و اگر سه حرف آخر آن را حذف نمائیم به معنای«بویایی» است و اگر
دو حرف آخر آن را حذف کنیم به معنای یک شیئ گرانبها است و اگر حرف سوم و
چهارم آن را حذف نمائیم نام قاتل امام حسین ـ علیه السلام ـ میشود،
16. در کدام جنگ معاویه و عمر و عاص نیرنگ قرآن بر سر نیزه کردن را
پیاده کردند و حضرت علی ـ علیه السلام ـ در کدام خطبه متذکر میشود؟
مشخصات نهج البلاغه
. نهج البلاغه دارای چند خطبه میباشد؟
2. نهج البلاغه دارای چند نامه میباشد؟
3. نهج البلاغه دارای چند حکمت میباشد؟
4. طولانیترین خطبه کدام است؟
5. کوتاهترین خطبه کدام است؟
6. طولانیترین نامه کدام است؟
7. کوتاهترین نامه کدام است؟
8. طولانیترین حکمت کدام است؟
9. کوتاهترین حکمت کدام است؟
10. نهج البلاغه توسط چه کسی جمع آوری شده است؟
11. جمع آوری نهج البلاغه در چه سالی و چه ماهی به اتمام رسیده است؟
12. آخرین جمله نهج البلاغه درباره چه موضوعی میباشد؟
13. یکی از صفات حسنهای که حضرت علی ـ علیه السلام ـ در اکثر خطبه ها
به آن توصیه کرده و بر امام جمعه لازم است آن را در خطبههای نماز جمعه
سفارش کند، کدام است؟
14. نام قرآن چند بار در نهج البلاغه تکرار شده است؟
15. عمدهترین بخشهای نهج البلاغه بر چه عنصری پایهریزی شده است؟
16. چند آیه قرآن در نهج البلاغه آمده است؟
17. در نهج البلاغه چند حدیث نبوی ذکر شده است؟
دستهبندی مفاهیم ژرف و انسانساز نهج البلاغه و شرح و توضیح سخنان آن امام
بزرگوار از سوی پژوهشگران و غوّاصان دریای بیکران نهج البلاغه در شیوهها
و اسلوبهای گوناگون ارائه شده است، که به توضیح آن میپردازیم.
لازم به یادآوری است که هر یک از این شیوهها در جایگاه خود از
امتیازاتی برخوردار است و توجه به هر یک از آنها، ما را از شیوههای دیگر
بینیاز نمیسازد.
شیوههایی که در ارائه مفاهیم نهج البلاغه ارائه شده است را به طور عمده میتوان در موارد زیر خلاصه نمود:
1. شرح و توضیح سخنان امام علی ـ علیه السّلام ـ به ترتیب نهج البلاغه
در این شیوه، ترتیب و سیاق خطبهها، نامهها، و کلمات کوتاه آن حضرت ـ
همان گونه که در نهج البلاغه آمده است ـ محفوظ میماند و پژوهشگر تنها به
شرح و توضیح سخنان امام ـ علیه السّلام ـ از نظر مفاهیم و لغت و زنجیره سند
و مفاهیم مشابه در خطبههای دیگر و دیگر سخنان پیشوایان دین، و سایر سخنان
آن حضرت در این زمینه و... میپردازد. شرح کنندگان نهج البلاغه عموماً این
شیوه را برگزیدهاند و هر یک متناسب با گستره معلومات و گرایش خاص خود ـ و
معمولاً در چندین مجلّد ـ شرحی را بر نهج البلاغه سامان دادهاند.
ابن ابی الحدید معتزلی یکی از شارحان پیشگام نهج البلاغه این سبک را
برگزیده است. وی در سال 649 ق. شرح بیست جلدی خود بر نهج البلاغه را به
پایان میبرد و از جمله بزرگانی است که در تبیین سخنان امام ـ علیه السّلام
ـ از اشعار و ادبیات عرب و نقل حوادث تاریخی و نکتههای ادبی و کلامی
استفاده فراوان برده و از این طریق نقش بارزی در آشنا کردن ذهن مسلمانان ـ
به ویژه در جهان اهل سنّت ـ با این کلام جاودانه برعهده گرفته است. استاد
محمد ابوالفضل ابراهیم مصری در مقدمه خود بر تصحیح و تحقیق این شرح گران
سنگ مینویسد:
نهج البلاغه
کتابی است که برخلاف سایر کتب روایی و حدیثی، پای را از دایره معتقدان به
تشیع و بلکه دین اسلام، فراتر نهاده و بسیاری از دانشمندان سایر ادیان و
مکاتب را به خود جذب کرده است.[1]
دکتر طه حسین مصری فقط وحی و کلام خدا را بالاتر از سخن حضرت قرار میدهد و
به قول ابن ابی الحدید معتزلی نیز سزاوار است تمام سخن شناسان عرب در
برابر کلمات امام ـ علیهالسلام ـ سجده کنند.
به نظر میرسد یکی از عوامل تأثیرگذار در این زمینه، گستردگی و عمومیت
مباحثی باشد که در خطبهها و نامهها و نیز کلمات قصار، مورد اشاره
امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسلام ـ قرار گرفته است.
عناوین و موضوعات مطرح شده این کتاب آن چنان گسترده و متنوع است که به
سختی میتوان همه آنها را در چند بخش کلی قرار داد. شهید مطهری عناوین کلی
این کتاب شریف را در 14 موضوع کلی دسته بندی کرده است. البته ایشان در صدد
ارائه تحقیقی جامع در این زمینه نبودهاند. به علاوه که عناوین مورد نظر
ایشان بیش از حد کلی هستند، مثل الهیات و ماوراء الطبیعه یا موعظه و حکمت، و
یا اسلام و قرآن، که بدون تردید قابل تفکیک به عناوینی بسیار جزئیتر
میباشند.[2]
ولی دانشمندان دیگری که تلاشی در این مسیر داشتهاند، موضوعات را به نحو
دیگری شکل دادهاند. مثلاً کتاب «الدلیل علی موضوعات نهج البلاغه» در تحت
هفت عنوان کلی 132 موضوع، و کتاب «المعجم الموضوعی لنهج البلاغه» 604 موضوع
را در 22باب برشمردهاند. در کتاب «تصنیف نهج البلاغه» نوشته لبیب بیضون
موضوعات کتاب تحت 376 عنوان گرد آمدهاند.[3]
علامه تستری در کتاب سترگ «بهج الصباغه» 67 عنوان ذکر کرده است. کتاب
«الهادی» دارای 625 موضوع است و برخی از محققین نیز معارف این کتاب را در
300 موضوع اساسی تنظیم کردهاند.[4]
دکتر صبحی صالح محقق لبنانی نیز در پایان نهج البلاغه، حدود 245 موضوع را
به عنوان موضوعات عامه دستهبندی کرده است، به علاوه که عناوین مربوط به
مسائل شرعی و اعتقادی و مسائل اجتماعی و مطالب فلسفی و کلامی را نیز از هم
تفکیک و دستهبندی کرده است.[5] در پایان ترجمه محمد دشتی از نهج البلاغه نیز فهرستی موضوعی با بیش از 1400 عنوان کلی آمده[6] و در مقدمه همین کتاب نیز، به کتاب «فرهنگ معارف نهج البلاغه» اشاره شده که حاوی پانزده هزار عنوان کلی و جزئی است.[7]
دربارهی
چیستی زیبایی، سخنها بسیار رانده شده است. برخی زیبایی را تناسب و
همآهنگی اجزا با کل و همآهنگی اجزا با یکدیگر و عدّهای آن را به
سودمندی یا توانایی یا لذّت و یا عشق تعریف کردهاند. افلاطون در مجموعهی
آثار خود، گفتوگوی سقراط با هیپیاس را بیان میکند و در این رساله به
بررسی تعاریف گوناگون زیبایی میپردازد. آنگاه سقراط از هیپیاس، سوفیست و
حقوقدان معروف آن روزگار، دربارهی چیستی زیبایی پرسش میکند و او تعاریف
گوناگون مذکور در سطور بالا را بیان نموده و سقراط تکتک آنها را نقد
میکند. به هر حال، تعریف این حقیقت بسیار دشوار است؛ امّا بیشک، زیبایی
یک کیفیت نگارین نمادی است که از سه ویژگی برخوردار است و موجب انبساط روح و
روان آدمی میگردد. اولاً ملازم با لذّت است و اصولاً انبساط روانی، همان
لذّت است؛ ثانیاً ملازم با مطلوبیت است، یعنی چیز زیبا برای شخص مُدرِک،
مطلوبیت و ارزش مینماید؛ ثالثاً شگفتانگیزی و تعجبآور بودن را به ارمغان
میآورد.
امیر کلام و هنر دربارهی زیبایی نیز سخن فرموده است و در مقایسهی
انواع زیباییها، زینت باطن را بر زینت ظاهر ترجیح میدهند. «زینت باطنها،
زیباتر از زینت ظاهر است».[1] «زینت به زیبایی و نیکویی صواب و حقیقت است، نه به نیکویی لباس.»[2]
امام علی(ع) بر این مبنا، زیبایی مرد را حلم، وقار، حُسن درونی، زینت
اخلاق و رفتار، عبادت و خشوع، صدق و راستی معرفی کرده است. زینت عبادت،
خشوع؛ زینت ریاست، بخشش و بزرگواری؛ زینتِ علم، حلم و بردباری و زینت
حکومت، عدالت است.[3] پس زیبایی در مکتب علوی به زینتهای صوری و حسی محدود نمیگردد و زیباییهای معقول و فرا حسی را نیز در بر میگیرد.
تاکنون درباره ابعاد مختلف این کتاب عظیم سخن بسیار گفته شده، بعد عقیدتى،
فلسفى، سیاسى، اخلاقى، اجتماعى و . . . ولى کمتر از بعد فقهى آن - سخن به
میان آمده است و شاید این به خاطر آن بوده است که این بحثها در سطح عموم
نشر مىشده و سخن از بعد فقهى آن باید با فقها گفته شود، و با اصطلاحات
مخصوص این علم، که طبعا همگان را مفید نخواهد بود .
ولى هم نهج البلاغه از این نظر غنى است و هم مىتوان گوشههائى از این
بحث را آن چنان تهیه کرد که خالى از اصطلاحات پیچیده علمى، و همگان را مفید
باشد .
و این نوشتار به همین منظور تهیه شده است .
اسناد روایات نهج البلاغه:
با اینکه در نهج البلاغه جملههاى فراوانى پیرامون احکام مختلف فقهى
وجود دارد، جملههائى راهگشا و مؤثر، ولى آنچه در درجه اول از نظر فقهى
اهمیت دارد سند این خطبهها و نامهها و کلمات است که باید با ضوابط و ادله
حجیتخبر که در علم اصول آمده است هماهنگ باشد، و بتوان در یک مسئله فقهى
مربوط به حلال و حرام روى آن تکیه کرد .
مگر در مسائل اخلاقى، اجتماعى، سیاسى و عقیدتى اعتبار حجیتخبر از نظر سند لازم نیست که تنها در مسائل فقهى روى آن تکیه مىشود؟
در پاسخ باید گفت: آنچه در مسائل عقیدتى در نهج البلاغه آمده همراه با
استدلالات عقلى و فلسفى و قرآنى است، و باید هم چنین باشد، زیرا اصول
اعتقادى تنها از طریق علم و یقین شناخته مىشود، نه از طریق خبر واحد و
مانند آن . و این امر در مورد بسیارى از رهنمودهاى سیاسى و
اجتماعى و مانند آن نیز صادق است . بنابراین، تکیه بر اسناد در این موارد چندان مطرح نیست .
در زمینه مسائل اخلاقى نیز چون اصول اخلاقى از امورى شناخته شده، و
هماهنگ با فطرت است، و نقش یک رهبر اخلاقى بیشتر جایگزین کردن این اصول در
روح پیروان، و ایجاد انگیزههاى پذیرش، و حرکتبه سوى آن است و نه تعلیم
این اصول، لذا در این زمینه نیز مسئله سند حدیث چندان مطرح نیست .
مخصوصا در مواردى که اصول اخلاقى از مرز واجب و حرام درمىگذرد و شکل
«مستحب» را به خود مىگیرد که بنابر اصل معروف «تسامح در ادله سنن» در
میان علماى اصول، مطلب واضحتر خواهد بود .
اما در مورد مسائل فقهى مخصوصا آنچه به احکام تعبدى واجب و حرام باز
مىگردد چارهاى جز یافتن یک سند معتبر نیست، و گرنه دلالت هر اندازه قوى
باشد با فقدان سند قابل اعتماد، کارى از پیش نمىرود .
بنابراین، نقش اعتبار سند در مسائل فقهى ظاهرتر و سرنوشتسازتر است، هر چند این مساله در سایر موارد نیز داراى اهمیت است .
براى راه یافتن به اعتبار سند یک حدیث راههاى شناخته شدهاى در پیش است:
آیا نهجالبلاغه را میتوان به امیرالمومنین حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نسبت داد؟
آیا این کتاب ساختهی دیگران نیست و به غلط به حضرت نسبت داده نشده است؟
در صورتی که از حضرت باشد، آیا همهاش از اوست یا بخشی از او و بخشی از دیگران؟
آیا مآخذ و اسنادی هم برای آنها وجود دارد؟ اسناد چه مقدار قابل اعتمادند؟
اگر صحت سندی همهی مطالب مشخص گردد، چگونه میتوان برخی از آنها را توجیه کرد؟
آیا شیوههای بیان و القای مطالب به گونهای که در این کتاب آمده است سابقه دارد؟
آیا اصطلاحاتی که در این کتاب آمده را میتوان در فضای صدر اسلام از گویندهای شنید؟
آیا ترسیم و توصیف دقیق از برخی حیوانات را میتوان به حضرت نسبت داد؟
آیا پیشگویی از غیر انبیاء قابل پذیرش است؟
آیا تعریض به صحابه از سخنوری حکیم همچون حضرت پذیرفته است؟
آیا ترویج به زهد ودوری از دنیا با روح اسلام وتعالیم نبوی سازگار است؟
پرسشهای مزبور شبهاتی است که دربارهی نهجالبلاغه مطرح شده و برخی از
ناآگاهان را به تردید واداشته است. گرچه ممکن است پرسشهای مورد نظر
دربارهی هر کتابی مطرح شود اما در این کتاب مباحثی وجود دارد که با پاسخ
گویی به شبهات مزبور، در ابعاد گوناگون میتوان از آن بهره جست و حقایقی را
اثبات کرد که کسانی همواره در اندیشهی کتمان آن بودند.
آفتاب آمد دلیل آفتاب
جلوهای از سیمای نهج البلاغه:
بسیاری از اهل بصیرت و دقت که سیری در ساحل دریای بیکران نهجالبلاغه
کرده و قدحی از زمزم زلال معارف آن به داشته و پرتویی از نور حقایق آن را
دیده باشند، در تعریف نهجالبلاغه سخنی گفته و نکتهای نگاشتهاند که در
این جا به چند نمونه از آنها اشاره میشود:
1ـ کلام امیرمؤمنان ـ علیهالسلام ـ بارقهای از علم الهی و عطری از سخنان رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ است.[1]
2ـ من به هنگام مطالعه این کتاب گاه خود را در جهانی مییافتم که ارواح
بلند معانی، با زیور عبارتهای پرفروغ آن را آباد ساخته است، و گاهی
مییافتم که عقل نورانی از عالم الوهیت جدا گشته است و به روح انسانی اتصال
یافته او را از لابهلای پردههای طبیعت بیرون آورده و تا سراپرده ملکوت
اعلی بالا برده است و تا شهودگاه فروغ فروزنده آفرینش رسانده است.[2]
3ـ نهج البلاغه کتابی است که نسیم دلانگیز آن اگر به قبری بوزد، صاحب قبر از عطر جانفزای آن زنده میشود.[3]
4ـ نهج البلاغه فروتر از کلام خالق و فراتر از کلام مخلوق است.[4]
بدلیل این ویژگیها است که به آسانی میتوان گفت: نهج البلاغه کتابی
است که گویا با مسایل و رویدارهای هر زمان همراه و همگام است و با تمامی
ویژگیها و ریزکاریها و جریانهای هر عصر آشناست، چه این که نهج البلاغه
تجلیگاه عشق، معرفت، سیاست، انسانیت، حکومت، عدالت، حکمت، تربیت، عبادت،
فصاحت، بلاغت است چه اینکه صدها مسئله مبهم معرفتی درباره توحید، نبوت،
امامت، معاد، انسان شناختی و جهان شناختی و مانند آن را به زیباترین بیان و
دلانگیزترین روش طرح و تحلیل کرده است و رمز اصلی وجود این همه زیبایی در
نهج البلاغه آن است که امیرمؤمنان شاگرد بزرگ قرآن در پرتو تعلیمات پیامبر
اکرم(ص)، اول قرآن را خوب فهمید و به آن عمل کرد آنگاه همه معارف وحی در
کلمات او به صورت نهج البلاغه تجلی کرده است.
مهجوریت نهج البلاغه:
برای آنکه از کنار دریای بیکران نهج البلاغه، لب تشنه بازنگردیم و با
موضوعات و مفاهیم گوناگون نهج البلاغه و سبک و سیاق آن آشنایی بیشتری پیدا
کنیم، گزیدهای از مفاهیم این کلام جاودانه را به شیوه الفبایی از نظر
میگذرانیم. باشد که با غوطهور شدن در دریای کلام امام ـ علیه السّلام ـ
غبار تیرگیها از جان بزداییم و با گوش جان سپردن به آوای ملکوتی نهج
البلاغه، روح و روان را صفا بخشیم.
برای پرهیز از اطاله کلام وبا توجه بهگستردگی معارف غنی ارزشی نهج
البلاغه، در هر حرف از حروف الفبا تنها به یک یا دو مفهوم ( آن هم به نقل
یک یا دو جمله) بسنده میکنیم:[1]
1. اخلاق
آنکه حساب نفس خود کرد سود برد، و آنکه از آن غافل ماند زیان دید، و
هر که ترسید ایمن گردید، و هر که پند گرفت بینا شد، و آنکه بینا شد فهمید و
آنکه فهمید به دانش رسید.[2]
2. بینش
همانا دنیا، نگاه کوردلان را بنبستی است که فراسویش هیچ نمیبیند.
ولی آنکه بیناست نگاهش از دنیا گذرد، و از پس آن سرای آخرت را نگرد، بینا
از دنیا رخت بربندد، و نابینا دل به دنیا بندد. بینا از دنیا بهره گیرد و
کوردل برای دنیا توشه برگیرد.[3]
3. پارسایی
ای مردم، پارسایی، دامن آرزو در چیدن است، و شکر نعمت حاضر گفتن، و از
ناروا پارسایی ورزیدن و اگر از عهده این کار برنیایید، چند که ممکن است
خود را از حرام واپایید و شکر نعمت موجود فراموش منمایید که راه عذر برشما
بسته است، با حجّتهای روشن و پدیدار، و کتابهای آسمانی و دلیلهای آشکار.[4]
4. تاریخ
از گذشته دنیا، آیندهاش را چراغ عبرتی ساز؛ چرا که پارههای تاریخ با
یکدیگر همانند است و در نهایت پایانش به آغازش میپیوندد و تمامش در حال
دگرگونی است و رفتنیست.[5]
5. ثروت
هیچ ثروتی چون خرد، هیچ تهیدستی چون نادانی، هیچ میراثی چون ادب وهیچ پشتیبانی چون مشورت نمودن نیست.[6]
6. جهاد
فصاحت کلام و آرایش هنری
بارزترین ویژگی نهج البلاغه که آن را از دیگر کتابها متمایز و ممتاز
کرده و در فرهنگ و ادب اسلامی جایگاه ویژه و برجستهای به آن داده است،
عبارتپردازی زیبا و آرایش لفظی و روح و آهنگ حماسی نهج البلاغه است مفاهیم
عالی و ماندگار نهج البلاغه آن گاه که به زیور هنر فصاحت و بلاغت آراسته
میشود و صناعتهای لفظی و معنوی به خصوص سجع و آهنگ کلام به آن جان
میبخشد، روح و جان شنونده را به تسخیر خود در میآورد و او را شگفت زده
کلمه به کلمه به دنبال خود میکشاند.
سید رضی به عنوان شاعری ادیب در ابتدا بیش از هر چیز، شیفته این
برجستگی هنری سخنان امام ـ علیه السّلام ـ شد. که قلم به دست گرفته و سخنان
آن حضرت را گرد آورد و نام زیبای «نهج البلاغه» را بر اثر جاودان خود
نهاد؛ چنانکه خود در مقدمه این کتاب گوید:
چنین کتاب طراز فصاحت است و پیرایه بلاغت، عربیت را بها فزاید و دین و
دنیا را به کار آید؛ که بلاغتی چنان، نه در گفتاری فراهم آمده است و نه یک
جا در کتابی! چه امیر مؤمنان سرچشمه فصاحت است و آبشخور بلاغت.
فصاحت، خود را به کلام حضرتش آراید تا به جمال رسد، و بلاغت، در کنار
او زاید و به کمال رسد. او بود که نقاب از چهرهسخن کشید تا مترسّل زیبایی
آن را دید. آیین گفتار را از او وام گرفتند،
آشنایی اجمالی با نهج البلاغه
نهج البلاغه این
اثر جاودانه، بر گرفته از بیانات و انوار گهربار امیرالمؤمنین حضرت على
(علیهالسلام) آن بزرگ مرد تاریخ است که هیچگاه غبار زمان پرده کهنگى و فراموشى بر سیماى
پرفروغ او نیفکنده، و از جلوه و شکوه او نکاسته، و تقوا و عدالت و جهاد و دیگر
صفات برجسته او را از یاد نبرده، و در برابر عظمت دانش و حکمت او سر تعظیم فرود
آورده، و از مرز تعصب و فرقهگرایى در گذشته، تا بدانجا که دوست و دشمن زبان به
ستایش او گشوده و به تالیف کتب و سرایش اشعار پرداخته و با زبان اندیشه و سوز و دل
نمىازیم فضیلت او را بیان کردهاند .
روایات اسلامى و متون تاریخى در شان و منزلت امیرمؤمنان
على علیهالسلام فراتر از شهرت و تواتر است تا بدانجا که از حقایق مسلم و ضرورتها
بشمار مىآید .
تدوین نهج البلاغه