.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

۱۹ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

حکمت 301

(و فرمود:) از گمانهای مردم با ایمان بپرهیزید که خدا حق را بر زبان آنان نهاده است.

حکمت 302

(و فرمود:) ایمان بنده راست نباشد، جز آنگاه که اعتماد او بدانچه در دست خداست

حکمت 281

(و فرمود:) در گذشته مرا برادری بود که در راه خدا برادریم می نمود. خردی دنیا در دیده اش وی را در چشم من بزرگ می داشت، و شکم بر او سلطه ای نداشت، پس آنچه نمی یافت آرزو نمی کرد و آنچه را می یافت فراوان به کار نمی برد. بیشتر روزهایش را خاموش می ماند، و اگر سخن می گفت گویندگان را از سخن می ماند و تشنگی پرسندگان را فرو می نشاند. افتاده بود و در دیده ها ناتوان، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان. تا نزد قاضی نمی رفت حجت نمی آورد و کسی را که عذری داشت سرزنش نمی نمود، تا عذرش را می شنود. از درد شکوه نمی نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود. آنچه را می کرد می گفت و بدانچه نمی کرد دهان نمی گشود. اگر با او جدال می کردند خاموشی می گزید و

حکمت 261

(و فرمود:) مردم دنیا در کار دنیا دو گونه اند: آن که برای دنیا کار کرد و دنیا او را از آخرتش بازداشت، بر بازمانده اش از درویشی ترسان است و خود از دنیا بر خویشتن در امان. پس زندگانی خود را در سود دیگری دربازد. و آن که در دنیا برای پس از دنیا کار کند، پس بی آنکه کار کند بهره وی از دنیا بسوی او تازد، و هر دو نصیب را فراهم کرده و هر دو جهان را به دست آورده، چنین کس را نزد خدا آبروست و

حکمت 241

(و فرمود:) بهترین کارها آن بود که به ناخواه خود را بدان واداری.

حکمت 242

(و فرمود:) خدا را شناختم، از سست شدن عزیمتها، و

حکمت 321

(و فرمود:) بی نیاز از عذر بودن ارجمندتر تا از روی راستی عذر آوردن.

حکمت 322

(و فرمود:) کمترین حقی که از خدای سبحان بر گردن شماست این که

حکمت 301

(و فرمود:) از گمانهای مردم با ایمان بپرهیزید که خدا حق را بر زبان آنان نهاده است.

حکمت 302

(و فرمود:) ایمان بنده راست نباشد، جز آنگاه که اعتماد او بدانچه در دست خداست بیش از اعتماد وی بدانچه در

حکمت 281

(و فرمود:) در گذشته مرا برادری بود که در راه خدا برادریم می نمود. خردی دنیا در دیده اش وی را در چشم من بزرگ می داشت، و شکم بر او سلطه ای نداشت، پس آنچه نمی یافت آرزو نمی کرد و آنچه را می یافت فراوان به کار نمی برد. بیشتر روزهایش را خاموش می ماند، و اگر سخن می گفت گویندگان را از سخن می ماند و تشنگی پرسندگان را فرو می نشاند. افتاده بود و در دیده ها ناتوان، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان. تا نزد قاضی نمی رفت حجت نمی آورد و کسی را که عذری داشت سرزنش نمی نمود، تا عذرش را می شنود. از درد شکوه نمی نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود. آنچه را می کرد می گفت و بدانچه نمی کرد دهان نمی گشود. اگر با او جدال می کردند خاموشی می گزید و

حکمت 261

(و فرمود:) مردم دنیا در کار دنیا دو گونه اند: آن که برای دنیا کار کرد و دنیا او را از آخرتش بازداشت، بر بازمانده اش از درویشی ترسان است و خود از دنیا بر خویشتن در امان. پس زندگانی خود را در سود دیگری دربازد. و آن که در دنیا برای پس از دنیا کار کند، پس بی آنکه کار کند بهره وی از دنیا بسوی او تازد، و هر دو نصیب را فراهم کرده و

حکمت 241

(و فرمود:) بهترین کارها آن بود که به ناخواه خود را بدان واداری.

حکمت 242

(و فرمود:) خدا را شناختم، از سست شدن عزیمتها، و گشوده شدن بسته ها.

حکمت 243

(و فرمود:) تلخی این جهان شیرینی آن جهان است و شیرینی این جهان تلخی آن جهان.

حکمت 244

(و فرمود:) خدا ایمان را واجب کرد برای پاکی از شرک ورزیدن، و نماز را برای پرهیز از خود بزرگ دیدن، و زکات را تا موجب رسیدن روزی شود، و روزه را تا اخلاص آفریدگان آزموده گردد، و حج را برای نزدیک شدن دینداران، و جهاد را برای ارجمندی اسلام و مسلمانان، و امر به معروف را برای اصلاح کار همگان، و نهی از منکر را برای بازداشتن بیخردان، و پیوند با خویشاوندان را به خاطر رشد و

حکمت 221

(و حضرتش را از معنی فلنحیینه حیاه طیبه پرسیدند، فرمود:) آن قناعت است.

حکمت 222

(و فرمود:) با کسی که روزی روی بدو آورده شریک شوید که او توانگری را سزاوارتر است و

حکمت 201

(و فرمود:) از خدا بترسید، ترسیدن وارسته ای که دامن به کمر زده و خود را آماده ساخته، و در فرصتی که داشته کوشیده و ترسان به راه بندگی تاخته و نگریسته است در آنجا که رخت بایدش کشید و پایان کار و عاقبتی که بدان خواهد رسید.

حکمت 202

(و فرمود:) جوانمردی آبروها را پاسبان است و بردباری بی خرد را بند دهان و گذشت پیروزی را زکات است و فراموش کردن آن که خیانت کرده برای تو مکافات، و رای زدن دیده راه یافتن است، و

حکمت 181

(و فرمود:) شگفتا! خلافت از راه همصحبتی به دست آید. (و شعری از او در این باره روایت شده است:) اگر با شورا کار آنان را به دست گرفتی چه شورایی بود که رای دهندگان در آنجا نبودند. و اگر از راه خویشاوندی بر مدعیان حجت آوردی، دیگران از تو به پیامبر نزدیکتر و سزاوارتر بودند.

حکمت 182

(و فرمود:) آدمی در جهان نشانه است و تیرهای مرگ بدو روانه، و غنیمتی است در میان و مصیبتها بر او پیشدستی کنان. و با هر نوشیدنی، نای گرفتنی است و با هر لقمه ای طعام در گلو ماندنی، و بنده به نعمتی نرسد تا از نعمتی بریده نشود، و

حکمت 161

(و فرمود:) دست از گناه برداشتن آسانتر تا روی به توبه داشتن.

حکمت 162

(و فرمود:) بسا یک خوردن که مانع شود لذت از خوردنیها را بردن

حکمت 141

(و فرمود:) کسی که ارج خود نشناخت جان خود را باخت.

حکمت 142

(و به مردی که از او خواست تا پندش دهد فرمود:) از آنان مباش که به آخرت امیدوار است بی آنکه کاری سازد، و به آرزوی دراز توبه را واپس اندازد. درباره دنیا چون زاهدان سخن گوید، و در کار دنیا راه جویندگان دنیا را پوید. اگر از دنیا بدو دهند سیر نشود، و

حکمت 121

(و فرمود:) از بخیل در شگفتم، به فقری می شتابد که از آن گریزان است و توانگریی از دستش می رود که آن را خواهان است، پس در این جهان چون درویشان زید، و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد، و از متکبری در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار است، و از کسی در شگفتم که در خدا شک می کند و آفریده های خدا پیش چشمش آشکار است، و از کسی در شگفتم که مردن را از یاد برده و مردگان در دیده اش پدیدار، و از کسی در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمی پذیرد و زنده شدن بار نخستین را می بیند، و