.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

ترجمه ی حکمت های 141 -160 نهج البلاغه ( شهیدی)

حکمت 141

(و فرمود:) کسی که ارج خود نشناخت جان خود را باخت.

حکمت 142

(و به مردی که از او خواست تا پندش دهد فرمود:) از آنان مباش که به آخرت امیدوار است بی آنکه کاری سازد، و به آرزوی دراز توبه را واپس اندازد. درباره دنیا چون زاهدان سخن گوید، و در کار دنیا راه جویندگان دنیا را پوید. اگر از دنیا بدو دهند سیر نشود، و اگر از آن بازش دارند خرسند نگردد. در سپاس آنچه بدان داده اند ناتوان است، و از آنچه مانده فزونی را خواهان. از کار بد باز می دارد، و خود باز نمی ایستد، و بدانچه خود نمی کند فرمان می دهد. نیکوان را دوست می دارد، و کار او کار آنان نیست و گناهکاران را دشمن می دارد، و خود از آنان یکی است. مرگ را خوش نمی دارد، چون گناهانش بسیار است و بدانچه به خاطر آن از مردن می ترسد در کارست. اگر بیمار شود پیوسته در پشیمانی است، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانی. چون عافیت یابد به خود بالان است، و چون گرفتار بلا شود نومید و نالان. اگر بلایی بدو رسد، به زاری خدا را خواند، و اگر امیدی یابد مغرور روی برگرداند. در آنچه درباره آن به گمان است، هوای نفس خویش را به فرمان است، و درباره آنچه یقین دارد در چیرگی بر نفس ناتوان. از کمتر گناه خود بر دیگری ترسان است، و بیشتر از پاداش کرده او را

برای خود بیوسان. اگر بی نیاز شود سرمست گردد و مغرور، و اگر مستمند شود مایوس و سست و رنجور، چون کار کند در کار کوتاه است و چون بخواهد بسیار خواه است. چون شهوت بر او دست یابد گناه را مقدم سازد، و توبه را واپس اندازد و چون رنجی بدو رسد از راه شرع و ملت برون تازد. آنچه را مایه عبرت است وصف کند و خود عبرت نگیرد، و در اندرز دادن مبالغه کند و خود اندرز نپذیرد. در گفتن، بسیار گفتار، و در عمل اندک کردار در آنچه ناماندنی است خود را بر دیگری پیش دارد، و آنچه را ماندنی است آسان شمارد. غنیمت را غرامت پندارد و غرامت را غنیمت انگارد. از مرگ بیم دارد و فرصت را وامی گذارد. گناه جز خود را بزرگ می انگارد و بیشتر از آن را که خود کرده، خرد به حساب می آرد، و از طاعت خود آن را بسیار می داند که مانندش را از جز خود ناچیز می پندارد. پس او بر مردم طعنه زند و با خود کار به ریا و خیانت کند با توانگران به بازی نشستن را دوست تر دارد تا با مستمندان در یاد خدا پیوستن. به سود خود بر دیگری حکم کند و برای دیگری به زیان خود رای ندهد، و دیگران را راه نماید و خود را گمراه نماید. پس فرمان او را می برند و او نافرمانی می کند. و حق خود را به کمال می ستاند و حق دیگری را به کمال نمی دهد. از مردم می ترسد، نه در راه طاعت خدا و از خدا نمی ترسد در راه طاعت بنده ها. (و اگر در این کتاب جز این گفتار نبود، برای اندرز بجا و حکمت رسا، و بینایی بیننده و پند دادن نگرنده اندیشنده بس می نمود.)

حکمت 143

(و فرمود:) هر کس را سرانجامی است، شیرین و یا تلخکامی است.

حکمت 144

(و فرمود:) هر بختیاری را بخت برگشتنی است، و آنچه برگشت پنداری نبوده و نیست.

حکمت 145

(و فرمود:) شکیبا پیروزی را از کف ندهد اگر چه روزگارانی بر او بگذرد.

حکمت 146

(و فرمود:) آن که به کار کسانی خشنود است، چنان است که در میان کار آنان بوده است، و هر که در باطلی پا نهاد، دو گناه بر گردن وی افتاد، گناه کردار و گناه خشنودی بدان کار.

حکمت 147

(و فرمود:) چنگ در پیمانهای کسانی درآرید که چشم وفا از ایشان دارید.

حکمت 148

(و فرمود:) آنان را طاعت دارید که در ناشناختنشان عذری ندارید.

حکمت 149

(و فرمود:) شما را نمایاندند اگر می دیدید، و راه نمودند اگر می یافتید، و شنواندند اگر می شنیدید.

حکمت 150

(و فرمود:) برادرت را با نیکویی بدو سرزنش کن، و گزند وی را به بخشش بدو به وی بازگردان.

حکمت 151

(و فرمود:) آن که خود را در جاهایی که موجب بدگمانی است نهاد، آن را که گمان بد بدو برد سرزنش مکناد.

حکمت 152

(و فرمود:) هر که بر ملک دست یافت تنها خود را دید و از دیگران رو بتافت. (و فرمود:) هر که خود رای گردید به هلاکت رسید، و هر که با مردمان رای برانداخت خود را در خرد آنان شریک ساخت.

حکمت 153

(و فرمود:) آن که راز خود را نهان داشت، اختیار را به دست خویش گذاشت.

حکمت 154

(و فرمود:) تنگدستی بزرگتر مرگ است.

حکمت 155

(و فرمود:) آن که حق کسی را گزارد که حقش را به جا نیارد، به بندگی او اعتراف دارد.

حکمت 156

(و فرمود:) آفریده را فرمان بردن نشاید آنجا که نافرمانی آفریننده لازم آید.

حکمت 157

(و فرمود:) مرد را سرزنش نکنند که چرا حق خود را دیر درخواست نمود، بلکه او را عیب کنند که دست بدانچه از آن او نیست گشود.

حکمت 158

(و فرمود:) خود پسندیدن مانع به زیادت رسیدن است.

حکمت 159

(و فرمود:) مرگ نزدیک است و همصحبتی دنیا اندک.

حکمت 160

(و فرمود:) برای کسی که دو دیده اش بیناست، بامداد، روشن و هویداست.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی