.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

ترجمه ی حکمت های 261 - 280 نهج البلاغه ( شهیدی )

حکمت 261

(و فرمود:) مردم دنیا در کار دنیا دو گونه اند: آن که برای دنیا کار کرد و دنیا او را از آخرتش بازداشت، بر بازمانده اش از درویشی ترسان است و خود از دنیا بر خویشتن در امان. پس زندگانی خود را در سود دیگری دربازد. و آن که در دنیا برای پس از دنیا کار کند، پس بی آنکه کار کند بهره وی از دنیا بسوی او تازد، و هر دو نصیب را فراهم کرده و هر دو جهان را به دست آورده، چنین کس را نزد خدا آبروست و هر چه از خدا خواهد از آن اوست.

حکمت 262

(و گفته اند که در روزگار خلافت عمر بن خطاب از زیور کعبه و فراوانی آن نزد وی سخن رفت، گروهی گفتند اگر آن را به فروش رسانی و به بهایش سپاه مسلمانان را آماده گردانی ثوابش بیشتر است. کعبه را چه نیاز به زیور است؟ عمر قصد چنین کار کرد و از امیرالمومنین پرسید، فرمود:) (قرآن بر پیامبر (ص) نازل گردید و مالها چهار قسم بود: مالهای مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراث بران قسمت نمود. و غنیمت جنگی که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود. و خمس که آن را در جایی که باید نهاد. و صدقات که خدا آن را در مصرفهای معین قرار داد. در آن روز کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت. آن را از روی فراموشی رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود. تو نیز آن را در جایی بنه که خدا و پیامبر او مقرر فرمود. (عمر گفت اگر تو نبودی رسوا می شدیم و زیور را به حال خود گذارد.)

حکمت 263

(و روایت شده است که دو مرد را نزد او آوردند که از مال خدا دزدی کرده بودند: یکی از آن دو بنده بود از بیت المال مسلمانان، و دیگری در ملک مردمان. فرمود:) اما آن یکی از مال خداست و حدی بر او نیست چه مال خدا برخی از مال خدا را خورده، و اما دیگری بر او حد جاری است و دست او را برید.

حکمت 264

(و فرمود:) اگر دو پایم در این لغزشگاه استوار ماند چیزهایی را دگرگون کنم.

حکمت 265

(و فرمود:) به یقین بدانید که خدا بنده اش را هر چند چاره اندیشی اش نیرومند بود و جستجویش به نهایت و قوی در ترفند بیش از آنچه در ذکر حکیم برای او نگاشته مقرر نداشته، و بنده ناتوان و اندک حیله را منع نفرماید که در پی آنچه او را مقرر است برآید، و آن که این داند و کار بر وفق آن راند، از همه مردم آسوده تر بود و سود بیشتر برد، و آن که آن را واگذارد و بدان یقین نیارد دل مشغولی اش بسیار است و بیشتر از همه زیانبار، و بسا نعمت خوار که به نعمت فریب خورد و سرانجام گرفتار گردد، و بسا مبتلا که خدایش بیازماید تا بدو نعمتی عطا فرماید. پس ای سود خواهنده سپاس افزون کن و شتاب کمتر، و بیش از آنچه تو را روزی است انتظار مبر!

حکمت 266

(و فرمود:) دانش خود را نادانی میانگارید، و یقین خویش را گمان مپندارید، و چون دانستید دست به کار آرید، و چون یقین کردید پای پیش گذارید.

حکمت 267

(و فرمود:) طمع کشاننده به هلاکت است و نارهاننده، و ضامنی است حق ضمانت نگزارنده، و بسا نوشنده که گلویش بگیرد و پیش از سیراب شدن بمیرد، و ارزش چیزی که بر سر آن همچشمی کنند هر چند بیشتر بود مصیبت از دست دادنش بزرگتر بود، و آرزوها دیده بصیرت را کور سازد و بخت سوی آن کس که در پی آن نبود تازد.

حکمت 268

(و فرمود:) خدایا! به تو پناه می برم که برونم در دیده ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان می دارم به زشتی گراید، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایی که تو بهتر از من بدان دانایی، پس ظاهر نکویم را برای مردمان آشکار دارم و بدی کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم، و از خوشنودی تو به کنار مانم.

حکمت 269

(و فرمود:) نه! بخدایی که از قدرت او درمانده شبی سیاه به سر بردیم که روز سپیدی را در پی خواهد داشت، چنین و چنان نبوده است.

حکمت 270

(و فرمود:) اندکی که با آن بپایی به از بسیاری که از آن دلگیر آیی.

حکمت 271

(و فرمود:) اگر مستحبها به واجبها زیان رساند، مستحبها را واگذارید.

حکمت 272

(و فرمود:) آن که دوری سفر را یاد آرد، خود را برای آن آماده دارد.

حکمت 273

(و فرمود:) اندیشیدن همانند دیدن نیست، چه بود که دیده ها چیزی را چنانکه نیست نشان دهد، لیکن خرد با کسی که از آن نصیحت خواهد خیانت نکند.

حکمت 274

(و فرمود:) میان شما و موعظت پرده ای است از غفلت.

حکمت 275

(و فرمود:) نادان شما در کار فزاید آنچه نشاید، و داناتان واپس افکند آن را که کنون باید.

حکمت 276

(و فرمود:) علم راه عذر بر بهانه جویان بسته است.

حکمت 277

(و فرمود:) همگان را به شتاب خواهانند و همگان مهلت جویانند، و همه را وقتی معین نهاده اند و آنان درنگ می کنند و از کار باز ایستاده اند.

حکمت 278

(و فرمود:) مردم چیزی را نگفتند: خوش باد، جز آنکه روزگار برای آن روز بدی را ذخیرت نهاد.

حکمت 279

(و او را از قدر پرسیدند، فرمود:) راهی است تیره آن را مپیمایید و دریایی است ژرف بدان درمیائید، و راز خداست برای گشودنش خود را مفرسایید.

حکمت 280

(و فرمود:) هر گاه خدا بنده ای را خوار دارد، او را از آموختن علم بر کنار دارد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی