.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

ترجمه ی حکمت های 301 - 320 نهج البلاغه ( شهیدی )

حکمت 301

(و فرمود:) از گمانهای مردم با ایمان بپرهیزید که خدا حق را بر زبان آنان نهاده است.

حکمت 302

(و فرمود:) ایمان بنده راست نباشد، جز آنگاه که اعتماد او بدانچه در دست خداست بیش از اعتماد وی بدانچه در دست خود اوست بود.

حکمت 303

(و انس پسر مالک را نزد طلحه و زبیر به بصره فرستاد تا آنان را حدیثی به یاد آرد که از رسول خدا (ص) شنیده بود. انس از رساندن پیام سر برتافت و چون بازگشت گفت: (فراموش کردم.) امام فرمود:) اگر دروغ میگویی خدایت به سپیدی درخشان گرفتار گرداند که عمامه آن نپوشاند (یعنی بیماری برص. از آن پس انس را در چهره برص پدید گردید و کس جز با نقاب او را ندید.)

حکمت 304

(و فرمود:) دلها را روی آوردن و روی برگرداندنی است اگر دل روی آرد آن را به مستحبات وادارید، و اگر روی برگرداند، بر انجام واجبهاش بسنده دارید.

حکمت 305

(و فرمود:) در قرآن است خبر آنچه پیش از شما بود، و خبر آنچه پس از شماست، و حکم آنکه چگونه بایدتان زندگی نمود.

حکمت 306

(و فرمود:) سنگ را بدانجا که از آن آمده باز باید گرداند، که شر را جز با شر نتوان راند.

حکمت 307

(و به نویسنده خود عبیدالله بن ابی رافع فرمود:) دواتت را لیقه بینداز و از جای تراش تا نوک خامه ات را دراز ساز، و میان سطرها را گشاده دار و حرفها را نزدیک هم آر که چنین کار زیبایی خط را سزاوار است!

حکمت 308

(و فرمود:) من پیشوای مومنانم و مال پیشوای تبهکاران (و معنی آن این است که مومنان پیرو منند، و تبهکاران پیرو مال چنانکه زنبوران عسل مهتر خود را به دنبال.)

حکمت 309

(یهودیی او را گفت پیامبر خود را به خاک نسپرده درباره اش خلاف ورزیدید. امام فرمود:) ما درباره آنچه از او رسیده خلاف ورزیدیم نه درباره او، لیکن شماپایتان از تری دریا خشک نگردیده پیامبر خود را گفتید برای ما خدایی بساز چنانکه ایشان را خدایان است، و او گفت شما مردمی نادانید.

حکمت 310

(او را گفتند: چگونه بر هماوردان پیروز گشتی؟ فرمود:) کسی را ندیدم جز که مرا بر خود یاری می داد. (و اشارت بدین می فرماید که بیم من در دل او می افتاد.)

حکمت 311

(و به پسر خود محمد بن حنیفه فرمود:) پسرکم از درویشی بر تو ترسانم. پس، از آن به خدا پناه بر که درویشی دین را زیان دارد و خرد را سرگردان کند و دشمنی پدید آرد.

حکمت 312

(و به کسی که از او مشکلی را پرسید فرمود:) برای دانستن بپرس نه برای آزار دادن که نادان آموزنده همانند داناست و دانای برون از راه انصاف، همانند نادان پر چون و چراست.

حکمت 313

(و به عبدالله پسر عباس درباره نظری که داده بود و امام موافق آن نبود فرمود:) تو راست که به من نظر دهی و اگر نپذیرفتم از من اطاعت کنی.

حکمت 314

(و گفته اند چون از صفین به کوفه بازگشت به شبامیان گذشت و آواز گریه زنان را بر کشتگان صفین شنود. حرب پسر شرحبیل شبامی که از مهتران مردم خود بود به سوی حضرتش آمد. امام فرمود:) چنانکه می شنوم زنان شما بر شما دست یافته اند چرا آنان را از افغان باز نمی دارید؟ (حرب پیاده به راه افتاد و امام سواره بود، او را فرمود:) بازگرد که پیاده رفتن چون تویی با چون من موجب فریفته شدن والی است و خواری مومن.

حکمت 315

(و چون روز نهروان به کشتگان خوارج گذشت فرمود:) بدا به حال شما، آن که شما را فریفته گرداند زیانتان رساند. (او را گفتند ای امیر مومنان! که آنان را فریفت؟ فرمود:) شیطان گمراه کننده و نفس های به بدی فرمان دهنده، آنان را فریفته آرزوها ساخت و راه را برای نافرمانی شان بپرداخت، به پیروز کردنشان وعده کرد و به آتششان درآورد.

حکمت 316

(و فرمود:) از نافرمانی خدا در نهانها بپرهیزید چه آن بیننده است هم او داوری کننده است.

حکمت 317

(و چون خبر کشته شدن محمد پسر ابوبکر بدو رسید فرمود:) اندوه ما بدو همچند شادمانی آنهاست، جز که از آنان دشمنی کاست و از کنار ما دوستی برخاست.

حکمت 318

(و فرمود:) سالیانی که پسر آدم در آن نزد خدا از پیروی هوا معذور است، شصت سال است.

حکمت 319

(و فرمود:) آن که گناه بر او دست یافت روی پیروزی ندید، و آن که بدی بر وی چیره گشت مغلوب گردید.

حکمت 320

(و فرمود:) خدای سبحان روزی درویشان را در مالهای توانگران واجب داشته. پس درویشی گرسنه نماند جز که توانگری از حق او خود را به نوایی رساند. و کردگار، توانگران را بازخواست کند از این کار.

نظرات  (۱)

خیلی خوب بود
موفق باشیدܓ
پاسخ:
باسلام
ممنونم
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی