.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

ترجمه ی حکمت های 121 - 140 نهج البلاغه( شهیدی)

حکمت 121

(و فرمود:) از بخیل در شگفتم، به فقری می شتابد که از آن گریزان است و توانگریی از دستش می رود که آن را خواهان است، پس در این جهان چون درویشان زید، و در آن جهان چون توانگران حساب پس دهد، و از متکبری در شگفتم که دیروز نطفه بود و فردا مردار است، و از کسی در شگفتم که در خدا شک می کند و آفریده های خدا پیش چشمش آشکار است، و از کسی در شگفتم که مردن را از یاد برده و مردگان در دیده اش پدیدار، و از کسی در شگفتم که زنده شدن آن جهان را نمی پذیرد و زنده شدن بار نخستین را می بیند، و در شگفتم از آن که به آبادانی ناپایدار می پردازد و خانه جاودانه را رها می سازد.

حکمت 122

(و فرمود:) آن که در کار کوتاهی ورزید دچار اندوه گردید، آن را که از مال و جانش نصیبی از آن خدا نیست خدا را بدو نیازی نیست.

حکمت 123

(و فرمود:) در آغاز سرما خود را از آن بپایید و در پایانش بدان روی نمایید که سرما با تن ها آن می کند که با درختان. آغازش می سوزاند و پایانش برگ می رویاند.

حکمت 124

(و فرمود:) بزرگی آفریننده در اندیشه ات، آفریده را خرد می نمایاند در دیده ات.

حکمت 125

(و چون از صفین باز می گشت، به گورستان برون کوفه نگریست و فرمود:) ای آرمیدگان خانه های هراسناک، و محلتهای تهی و گورهای تاریک، و ای غنودگان در خاک! ای بی کسان، ای تنها خفتگان! ای وحشت زدگان! شما پیش از ما رفتید و ما پی شماییم و به شما رسندگان. اما خانه ها، در آنها آرمیدند، اما زنان، به زنی شان گزیدند. اما مالها، بخش گردیدند. خبر ما جز این نیست، خبری که نزد شماست چیست؟ (سپس به یاران خود نگریست و فرمود:) اگر آنان را رخصت می دادند که سخن گویند شما را خبر می دادند که بهترین توشه ها پرهیزگاری است.

حکمت 126

(و شنید مردی دنیا را نکوهش می کند فرمود:) ای نکوهنده جهان، فریفته به نیرنگ آن، به ژاژهایش دلباخته و به نکوهشش پرداخته. فریفته دنیایی و سرزنشش می نمایی؟ تو بر دنیا دعوی گناه داری، یا دنیا باید بر تو دعوی کند که گنهکاری؟ دنیا کی سرگشته ات ساخت و چسان به دام فریبت انداخت؟ با خفتنگاههای پدرانت که پوسیدند؟ یا با خوابگاههای مادرانت که در خاک آرمیدند؟ چند کس را با پنجه هایت تیمار داشتی؟ و چند بیمار را با دستهایت در بستر گذاشتی؟ بهبود آنان را خواهان بودی، و دردشان را به پزشکان می نمودی. بامدادان، که دارویت آنان را بهبودی نداد، و گریه ات آنان را سودی. بیمت آنان را فایدتی نبخشید، و آنچه خواهانش بودی به تو نرسید، و نه به نیرویت بیماری از آنان دور گردید. دنیا از او برایت نمونه ای پرداخت، و از هلاکتجای وی نموداری ساخت. دنیا خانه راستی است برای کسی که آن را راستگو انگاشت، و خانه تندرستی است آن را که شناختش و باور داشت، و خانه بی نیازی است برای کسی که از آن توشه اندوخت، و خانه پند است برای آن که از آن پند آموخت. مسجد محبان خداست، و نمازگاه فرشتگان او، و فرود آمد نگاه وحی خدا و تجارتجای دوستان او. در آن آمرزش خدا را به دست آوردند و در آنجا بهشت را سود بردند. چه کسی دنیا را نکوهد حالی که بانگ برداشته است که جدا شدنی است، و فریاد کرده است که ناماندنی است، گفته است که خود خواهد مرد و از مردمش کسی جان به در نخواهد برد. با محنت خود از محنت برای آنان نمونه ساخت، و با شادمانی اش آنان را به شوق شادمانی انداخت. شامگاه به سلامت گذشت و بامداد با مصیبتی جانگداز برگشت، تا مشتاق گرداند و بترساند، و بیم دهد و بپرهیزاند. پس مردمی در بامداد پشیمانی بدگوی او بودند و مردمی روز رستاخیز او را ستودند. دنیا به یادشان آورد، و یادآور شدند. باآنان سخن گفت و گفته او را راست داشتند. و پندشان داد، و از پند او بهره برداشتند.

حکمت 127

(و فرمود:) خدا را فرشته ای است که هر روز بانگ برمی دارد: بزایید برای مردن و فراهم کنید برای نابود گشتن و بسازید برای ویران شدن.

حکمت 128

(و فرمود:) دنیا خانه ای است که از آن بگذرند، نه جایی که در آن به سر برند، و مردم در آن دو گونه اند: یکی آن که خود را فروخت و خویش را به تباهی انداخت، و دیگری که خود را خرید و آزاد ساخت.

حکمت 129

(و فرمود:) دوست از عهده دوستی برنیاید تا برادر خود را در سه چیز نپاید: هنگامی که به بلا گرفتار شود، هنگامی که حاضر نبود هنگامی که درگذرد.

حکمت 130

(و فرمود:) کسی را که چهار چیز دادند از چهار چیز محروم نباشد: آن را که دعا دادند از پذیرفته شدن محروم نماند، و آن را که توبه روزی کردند، از قبول گردیدن، و آن را که آمرزش خواستن نصیب شد، از بخشوده گردیدن، و آن را که سپاس عطا شد از فزوده گشتن. و گواه این جمله کتاب خداست که درباره دعاست مرا بخوانید تا بپذیرم. و در آمرزش خواستن گفته است: آن که کاری زشت کند یا بر خود ستم کند سپس از خدا آمرزش خواهد، خدا را بخشنده و مهربان می یابد. و درباره سپاس گفته است: اگر سپاس گفتید برای شما می افزاییم. و در توبت گفته است: بازگشت به خدا برای کسانی است که از نادانی کار زشت می کنند، سپس زود باز می گردند، خدا براینان می بخشاید و خدا دانا و حکیم است.

حکمت 131

(و فرمود:) نماز تقرب هر پرهیزگار است و حج جهاد هر ناتوان، و برای هر چیز زکاتی است و زکاه تن روزه است، و جهاد زن بودن شوی را به فرمان.

حکمت 132

(و فرمود:) روزی را با دادن صدقه فرود آرید. (و فرمود:) آن که عوض را باور کند، در بخشش جوانمرد بود.

حکمت 133

(و فرمود:) یاری خدا آن اندازه رسد که به کار داری.

حکمت 134

(و فرمود:) آن که میانه روی گزید، درویش نگردید.

حکمت 135

(و فرمود:) آن را که نانخورکم است یکی از دو توانگری اش فراهم است. (و فرمود:) دوستی ورزیدن نیمی از خرد است. (و فرمود:) اندوه خوردن نیم کهنسال شدن است.

حکمت 136

(و فرمود:) شکیبایی به اندازه مصیبت فرود آید، و آن که به هنگام مصیبت دست بر رانهایش زند ثوابش به دست نیاید.

حکمت 137

(و فرمود:) بسا روزه دار که از روزه خود جز گرسنگی و تشنگی بهره نبرد، و بسا برپا ایستاده که از ایستادن جز بیداری و رنج بری نخورد. خوشا خواب زیرکان و خوشا روزه گشادن آنان.

حکمت 138

(و فرمود:) ایمان خود را با صدقه نگاه دارید، و مالهاتان را با زکات دادن، و موجهای بلا را با دعا برانید.

حکمت 139

و از سخنان آن حضرت است به کمیل پسر زیاد نخعی (کمیل پسر زیاد گفت: امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ع) دست مرا گرفت و به بیابان برد، چون به صحرا رسید آهی دراز کشید و گفت:) ای کمیل! این دلها آوندهاست، و بهترین آنها نگاهدارنده ترین آنهاست. پس آنچه تو را می گویم از من به خاطر دار: مردم سه دسته اند: دانایی که شناسای خداست، آموزنده ای که در راه رستگاری کوشاست، و فرومایگانی رونده به چپ و راست که درهم آمیزند، و پی هر بانگی را گیرند و با هر باد به سویی خیزند. نه از روشنی دانش فروغی یافتند و نه به سوی پناهگاهی استوار شتافتند. کمیل! دانش به از مال است که دانش تو را پاسبان است و تو مال را نگهبان. مال با هزینه کردن کم آید، و دانش با پراکنده شدن بیفزاید، و پرورده مال با رفتن مال با تو نپاید. ای کمیل. پسر زیاد! شناخت دانش، دین است که بدان گردن باید نهاد. آدمی در زندگی به دانش طاعت پروردگار آموزد و برای پس از مرگ نام نیک اندوزد، و دانش فرمانگذارست و مال فرمانبردار. کمیل! گنجوران مالها مرده اند گرچه زنده اند، و دانشمندان چندانکه روزگار پاید، پاینده اند. تن هاشان ناپدیدارست و نشانه هاشان در دلها آشکار. بدان که در اینجا (و به سینه خود اشارت فرمود) دانشی است انباشته، اگر فراگیرانی برای آن می یافتم. آری! یافتم آن را که تیز دریافت بود، لیکن امین نمی نمود، با دین دنیا می اندوخت و به نعمت خدا بر بندگانش برتری می جست، و به حجت علم بر دوستان خدا بزرگی می فروخت. یا کسی که پیرو خداوندان دانش است، اما در شناختن نکته های باریک آن او را نه بینش است. چون نخستین شبهت در دل وی راه یابد درماند و راه زدودن آن را یافتن نتواند. بدان که برای فرا گرفتن دانشی چنان نه این در خور است و نه آن. یا کسی که سخت در پی لذت است و رام شهوت راندن یا شیفته فراهم آوردن است و مالی را بر مال نهادن. هیچیک از اینان اندک پاسداری دین را نتواند و بیشتر به چارپای چرنده ماند. مرگ دانش این است و مردن خداوندان آن چنین.

بلی زمین تهی نماند از کسی که حجت بر پای خداست، یا پدیدار و شناخته است و یا ترسان و پنهان از دیده هاست. تا حجت خدا باطل نشود و نشانه هایش از میان نرود، و اینان چندند و کجا جای دارند؟ به خدا سوگند اندک به شمارند، و نزد خدا بزرگمقدار. خدا حجتها و نشانه های خود را به آنان نگاه می دارد، تا به همانندهای خویشش بسپارند و در دلهای خویشش بکارند. دانش، نور حقیقت بینی را بر آنان تافته و آنان روح یقین را دریافته و آنچه را ناز پروردگان دشوار دیده اند آسان پذیرفته اند. و بدانچه نادانان از آن رمیده اند خو گرفته. و همنشین دنیایند با تن ها، و جانهاشان آویزان است در ملا اعلی. اینان خدا را در زمین او جانشینانند و مردم را به دین او می خوانند. وه که چه آرزومند دیدار آنانم؟ کمیل اگر خواهی باز گرد.

حکمت 140

(و فرمود:) آدمی نهفته در زیر زبان خویش است.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی