.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

پند های کوتاه از نهج البلاغه(7)

احترام معلم

لا تجعلن ذرب لسانک على من انطقک و بلاغه قولک على من سددک.

ح/ 411

ترجمه: تیزى و برندگى زبانت را، به سوى کسى که تو را سخنگو ساخته است مگیر، و رسایى گفتار و قدرت بیان خود را، بر ضد کسى که به تو قدرت گفتار آموخته است، بکار مبر.

شرح: امام علیه‏السلام، همواره در مورد احترام معلم و آموزگار، سفارش می ‏فرمود، و دیگران را، به ارزش و اهمیت احترام نمودن به آموزگاران، متوجه مى‏ساخت. تا جایى که خود، با آن دریاى علم و دانش که داشت، همیشه مى‏فرمود: «کسیکه به من یک کلمه بیاموزد، تا پایان عمر، غلام و بنده‏ى او خواهم بود».

یک نمونه درخشان و با شکوه دیگر، براى آنکه بدانیم اسلام چه احترام شایانى براى معلم و آموزگار قائل شده است، توجه به وضع اسیران جنگى در صدر اسلام است. در آن جنگها، پیامبر اکرم (ص)، به کسانى که تا ساعتى پیش، شمشیر بر دست، با سپاه مسلمانان جنگیده بودند، اجازه مى‏فرمود که هر کدام، به ده نفراز مسلمانان سواد خواندن و نوشتن بیاموزند، و به پاداش این سواد آموزى از اسارت آزاد شوند.امام علیه‏السلام نیز، در این کلام عمیق و پر معنى، در همین باره سخن گفته، و دیگران را به احترام نمودن به معلم و آموزگار، متوجه ساخته و ترغیب و سفارش فرموده است. ما نیز، باید از پیشواى راستین خود بیاموزیم. یعنى هرگز نباید تیزى و برندگى زبان خود را به سوى پدر و مادر، یا خواهر و برادر بزرگتر، یا هر کسى که در راه به سخن آمدن ما زحمت کشیده است، بگیریم. و همچنین هیچگاه نباید رسایى کلام و قدرت بیانى را که از معلم و یا شخص دیگرى آموخته‏ایم، بر ضد خود او بکار بریم. زیرا، چنین کارى ناسپاسى است، و در اسلام، ناسپاسى، زشت و ناپسند شمرده می ‏شود.

ادب آموزى از بی ‏ادبان

کفاک ادبا لنفسک اجتناب ما تکرهه من غیرک.

ح/ 412

ترجمه: براى آنکه ادب و آراستگى داشته باشى، همینقدر بس است که از انجام آنچه در دیگران نمی ‏پسندى، دورى کنى.

شرح: سالهاى بسیارى است، که دانشمندان غربى تلاش مى‏کنند تا راهها و روشهاى پیشرفته و مدرنى پیدا کنند که بر اساس آن، افراد جامعه، هم خود را به اخلاق نیکو آراسته سازند، هم کودکان مودبى تربیت کنند. این دانشمندان براى منظور خود، دهها سال تحقیق کرده و هزاران جلد کتاب نوشته‏اند، ولى هنوز هم نتوانسته‏اند موفقیتى بدست آورند.در حالیکه اگر تمام این کتابها و روشهاى تربیتى دانشمندان غرب را، رویهم بگذارند، هرگز نمى‏توانند با همین یک کلام کوتاه امام بزرگوار ما برابرى کنند. امام علیه‏السلام، تمام راهها و روشهایى که براى ادب و آراستگى و تربیت جامعه ممکن است بوجود آید، 1400 سال پیش از این، در یک جمله‏ى کوتاه و بسیارعمیق و پر معنى، خلاصه فرموده‏اند. و آن این است که: اگر مى‏خواهى مودب و آراسته و داراى اخلاق نیکو باشى، لازم نیست که راههاى دشوارى را طى کنى. بلکه فقط کافى است هر کارى که دیگرى انجام داد، و تو متوجه شدى که کار زشت و ناپسندى کرده است، خودت آن کار را انجام ندهى. به این ترتیب تو تمام کارهاى زشت و ناپسندى را که ممکن است کسى انجام دهد، از وجود خودت دور خواهى کرد، و در نتیجه مبدل به شخصى خواهى شد که هیچگونه زشتى و ناپسندى، در وجودش پیدا نمى‏شود.

براستى آیا، براى رسیدن به ادب و آراستگى و اخلاق نیکوى انسانى دستورى از این ساده‏تر و موثرتر پیدا مى‏شود؟

غیبت کار ناتوانها

الغیبه جهد العاجز.

ح/ 461

ترجمه: غیبت کردن، آخرین تلاش آدم ناتوان است.

شرح: غیبت کردن، یعنى پشت سر کسى سخن گفتن، و بدگویى کردن، و براى او عیب و ایراد شمردن. و این، از زشت‏ترین و ناپسندترین عیبهایى است که بعضى از افراد، دچار آن هستند.

کسى که غیبت مى‏کند، بدون شک آدم ناتوان و بى‏جراتى است. زیرا همینکه مى‏نشیند و پشت سر دیگران بدگویى مى‏کند، نشان مى‏دهد که جرات ندارد با آن افراد روبرو شود، و حرف خود را، پیش روى آنها بر زبان آورد. و چون در خود، قدرت و جرات روبرو شدن با آن افراد را نمى‏بیند، آخرین تلاشى که مى‏تواند بکار ببرد، این است که بوسیله‏ى بدگوئى کردن در پشت سر، انتقام خود را از آنها بگیرد و باصطلاح دل خود را خنک کند.

حال آن که یک مسلمان مومن واقعى، اگر نسبت به کسى

ایراد و انتقادى داشته باشد، باید بر اساس جرات انسانى و اخلاق اسلامى، رو در روى آن شخص، ایراد و انتقاد خود را بر زبان آورد، و بدون ترس و واهمه، او را امر به معروف و نهى از منکر کند.

اگر هم ایراد و انتقادش درست نباشد، و فقط از حسادت و تنگ نظرى سرچشمه گرفته باشد، هرگز نباید پشت سر کسى که از او شایسته‏تر بوده و به پیشرفت و ترقى رسیده است، بدگویى کند و خود را در جامعه، رسوا و بی ‏اعتبار سازد.

ایمان و راستگویى

الایمان ان توثر الصدق حیث یضرک على الکذب حیث ینفعک.

ح/ 458

ترجمه: نشانه‏ى ایمان، آن است که: راستگویى را، اگر چه به تو زیان برساند، بر دروغگویى، اگر چه به تو سود برساند، مقدم بدارى.

شرح: مسلمان مومن واقعى، یعنى کسى که داراى ایمان محکم و راستین است، نشانه‏هائى دارد، که بوسیله‏ى آنها، مى‏توان او را، از افراد بى‏ایمان یا سست ایمان، بازشناسى کرد.

یکى از این نشانه‏ها، آن است که: شخص مومن، سود واقعى را در اطاعت از دستورات خدا، زیان واقعى را، در اطاعت نکردن از دستورات خدا مى‏داند. از آنجا که خداوند به ما دستور داده است که همیشه راست بگوئیم و از دروغگوئى پرهیز کنیم، مسلمان با ایمان نیز، هرگز حاضر نمى‏شود بر خلاف این دستور رفتار کند. تا جایى که حتى اگر زمانى، راست گفتن به زیانش باشد و دروغ گفتن به او سود برساند، از سود دروغ گفتن چشممى‏پوشد، و زیان راست گفتن را به جان مى‏پذیرد، و لب به دروغگویى باز نمى‏کند. زیرا مومن، سود و زیان واقعى را نزد خدا می ‏داند و بس.

بنیاد نهج البلاغه هیات تحریریه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی