.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

۶۵ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

انس و بهره مندی از نهج البلاغه

جلوه‎ای از سیمای نهج البلاغه:
بسیاری از اهل بصیرت و دقت که سیری در ساحل دریای بی‎کران نهج‎البلاغه کرده و قدحی از زمزم زلال معارف آن به داشته و پرتویی از نور حقایق آن را دیده باشند، در تعریف نهج‎البلاغه سخنی گفته و نکته‎ای نگاشته‎اند که در این جا به چند نمونه از آنها اشاره می‎شود:
1ـ کلام امیرمؤمنان ـ علیه‎السلام ـ بارقه‎ای از علم الهی و عطری از سخنان رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ است.[1]
2ـ من به هنگام مطالعه این کتاب گاه خود را در جهانی می‎یافتم که ارواح بلند معانی، با زیور عبارت‎های پرفروغ آن را آباد ساخته است، و گاهی می‎یافتم که عقل نورانی از عالم الوهیت جدا گشته است و به روح انسانی اتصال یافته او را از لابه‎لای پرده‎های طبیعت بیرون آورده و تا سراپرده ملکوت اعلی بالا برده است و تا شهودگاه فروغ فروزنده آفرینش رسانده است.[2]
3ـ نهج البلاغه کتابی است که نسیم دل‎انگیز آن اگر به قبری بوزد، صاحب قبر از عطر جان‎فزای آن زنده می‎شود.[3]
4ـ نهج البلاغه فروتر از کلام خالق و فراتر از کلام مخلوق است.[4]
بدلیل این ویژگی‎‎ها است که به آسانی می‎توان گفت: نهج البلاغه کتابی است که گویا با مسایل و رویدارهای هر زمان همراه و همگام است و با تمامی ویژگی‎‎ها و ریزکاری‎ها و جریان‎های هر عصر آشناست، چه این که نهج البلاغه تجلی‎گاه عشق، معرفت، سیاست، انسانیت، حکومت، عدالت، حکمت، تربیت، عبادت، فصاحت، بلاغت است چه اینکه صدها مسئله مبهم معرفتی درباره توحید، نبوت، امامت، معاد، انسان شناختی و جهان شناختی و مانند آن را به زیباترین بیان و دل‎انگیزترین روش طرح و تحلیل کرده است و رمز اصلی وجود این همه زیبایی در نهج البلاغه آن است که امیرمؤمنان شاگرد بزرگ قرآن در پرتو تعلیمات پیامبر اکرم(ص)، اول قرآن را خوب فهمید و به آن عمل کرد آنگاه همه معارف وحی در کلمات او به صورت نهج البلاغه تجلی کرده است.
مهجوریت نهج البلاغه:

مفاهیم اخلاقی و ارزشی نهج البلاغه

برای آنکه از کنار دریای بیکران نهج البلاغه، لب تشنه بازنگردیم و با موضوعات و مفاهیم گوناگون نهج البلاغه و سبک و سیاق آن آشنایی بیشتری پیدا کنیم، گزیده‎ای از مفاهیم این کلام جاودانه را به شیوه الفبایی از نظر می‎گذرانیم. باشد که با غوطه‎ور شدن در دریای کلام امام ـ علیه السّلام ـ غبار تیرگی‎ها از جان بزداییم و با گوش جان سپردن به آوای ملکوتی نهج البلاغه، روح و روان را صفا بخشیم.
برای پرهیز از اطاله کلام وبا توجه بهگستردگی معارف غنی ارزشی نهج البلاغه، در هر حرف از حروف الفبا تنها به یک یا دو مفهوم ( آن هم به نقل یک یا دو جمله) بسنده می‎کنیم:[1]
1. اخلاق
آنکه حساب نفس خود کرد سود برد، و آنکه از آن غافل ماند زیان دید، و هر که ترسید ایمن گردید، و هر که پند گرفت بینا شد، و آنکه بینا شد فهمید و آنکه فهمید به دانش رسید.[2]
2. بینش
همانا دنیا، نگاه کوردلان را بن‎بستی است که فراسویش هیچ نمی‎بیند. ولی آنکه بیناست نگاهش از دنیا گذرد، و از پس آن سرای آخرت را نگرد، بینا از دنیا رخت بربندد، و نابینا دل به دنیا بندد. بینا از دنیا بهره گیرد و کوردل برای دنیا توشه برگیرد.[3]
3. پارسایی
ای مردم، پارسایی، دامن آرزو در چیدن است، و شکر نعمت حاضر گفتن، و از ناروا پارسایی ورزیدن و اگر از عهده این کار برنیایید، چند که ممکن است خود را از حرام واپایید و شکر نعمت موجود فراموش منمایید که راه عذر برشما بسته است، با حجّت‎های روشن و پدیدار، و کتاب‎های آسمانی و دلیل‎های آشکار.[4]
4. تاریخ
از گذشته دنیا، آینده‎اش را چراغ عبرتی ساز؛ چرا که پاره‎های تاریخ با یکدیگر همانند است و در نهایت پایانش به آغازش می‎پیوندد و تمامش در حال دگرگونی است و رفتنیست.[5]
5. ثروت
هیچ ثروتی چون خرد، هیچ تهیدستی چون نادانی، هیچ میراثی چون ادب وهیچ پشتیبانی چون مشورت نمودن نیست.[6]
6. جهاد

فصاحت کلام و آرایش هنری
بارزترین ویژگی نهج البلاغه که آن را از دیگر کتاب‎ها متمایز و ممتاز کرده و در فرهنگ و ادب اسلامی جایگاه ویژه و برجسته‎ای به آن داده است، عبارت‎پردازی زیبا و آرایش لفظی و روح و آهنگ حماسی نهج البلاغه است مفاهیم عالی و ماندگار نهج البلاغه آن گاه که به زیور هنر فصاحت و بلاغت آراسته می‎شود و صناعت‎های لفظی و معنوی به خصوص سجع و آهنگ کلام به آن جان می‎بخشد، روح و جان شنونده را به تسخیر خود در می‎آورد و او را شگفت ‎زده کلمه به کلمه به دنبال خود می‎کشاند.
سید رضی به عنوان شاعری ادیب در ابتدا بیش از هر چیز، شیفته این برجستگی هنری سخنان امام ـ علیه السّلام ـ شد. که قلم به دست گرفته و سخنان آن حضرت را گرد آورد و نام زیبای «نهج البلاغه» را بر اثر جاودان خود نهاد؛ چنانکه خود در مقدمه این کتاب گوید:

چنین کتاب طراز فصاحت است و پیرایه بلاغت، عربیت را بها فزاید و دین و دنیا را به کار آید؛ که بلاغتی چنان، نه در گفتاری فراهم آمده است و نه یک جا در کتابی! چه امیر مؤمنان سرچشمه فصاحت است و آبشخور بلاغت.
فصاحت، خود را به کلام حضرتش آراید تا به جمال رسد، و بلاغت، در کنار او زاید و به کمال رسد. او بود که نقاب از چهره‌سخن کشید تا مترسّل زیبایی آن را دید. آیین گفتار را از او وام گرفتند،

آشنایی اجمالی با نهج البلاغه

آشنایی اجمالی با نهج البلاغه

نهج البلاغه این اثر جاودانه، بر گرفته از بیانات و انوار گهربار امیرالمؤمنین حضرت على (علیه‏السلام) آن بزرگ مرد تاریخ است که هیچگاه غبار زمان پرده کهنگى و فراموشى بر سیماى پرفروغ او نیفکنده، و از جلوه و شکوه او نکاسته، و تقوا و عدالت و جهاد و دیگر صفات برجسته او را از یاد نبرده، و در برابر عظمت دانش و حکمت او سر تعظیم فرود آورده، و از مرز تعصب و فرقه‏گرایى در گذشته، تا بدانجا که دوست و دشمن زبان به ستایش او گشوده و به تالیف کتب و سرایش اشعار پرداخته و با زبان اندیشه و سوز و دل نمى‏ازیم فضیلت او را بیان کرده‏اند .
روایات اسلامى و متون تاریخى در شان و منزلت امیرمؤمنان على علیه‏السلام فراتر از شهرت و تواتر است تا بدانجا که از حقایق مسلم و ضرورت‏ها بشمار مى‏آید .
تدوین نهج البلاغه

چگونگی تدوین و گردآوری نهج البلاغه

از قرون اولیه تاریخ اسلام، گردآوری کلمات حضرت امیر به ویژه خطبه‌های آن بزرگوار، مورد توجه بوده است. چنان چه مسعودی (م 346 ق) می‌گوید:
و الذی حفظ الناس عنه ـ علیه السلام ـ من خطبه فی سائر مقاماته اربعمأه خطبه و نیف و ثمانون خطبه یوردها علی البدیهه و تداول الناس عنه قولاً و عملاً.[1]
برخی از کسانی که در کتب فهارس به عنوان جامع و گردآورنده خطب و قضاوتهای حضرت امیر ـ علیه السلام ـ معرفی شده‌اند، از این قرار است:
1. عبیدالله بن ابی رافع: شیخ طوسی در فهرست گفته است:
عبیدالله بن رافع (رض) کاتب امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ له کتاب قضایا امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ .[2]
2. زید بن وهب جهنی: شیخ طوسی در فهرست نوشته است:
زید بن وهب له کتاب خطب امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ علی المنابر فی الجمع و الاعیاد و غیرها.[3]
3. محمد بن قیس بجلی: شیخ الطائفه درباره‌اش گفته است:
محمد بن قیس البجلی له کتاب قضایا امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ .[4]
4. اصبغ بن نباته: در فهرست شیخ آمده است:
الاصبغ بن نباته کان من خاصه امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ و عمر بعده و روی عهد مالک الاشتر الذی عهد الیه امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ لما ولاه مصر وروی وصیه امیر المؤمنین الی ابنه محمد بن الحنفیه.[5]
5. اسماعیل بن مهران: شیخ طوسی درباره‌اش گفته: