.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

ترجمه خطبه های 21 - 25 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 21-در توجه به قیامت

منزلگاه آخرین پیشاپیش شماست، و مرگ سرود خوانان در پس. سبکبار باشید تا زودتر برسید، که پیش رفتگان را بداشته اند، و در انتظار رسیدن شما نگاه داشته اند. (می گویم، پس از کلام خدا و سخنان محمد مصطفی، این سخنان را با هر گفتار بسنجند، از آن بیش باشد و در مسابقه پیش، و چون جمله (تخففوا تلحقوا) هیچ کلامی اندک لفظو بسیار معنی نیست. جمله ای است دور تک، که آکنده از معرفت است و سرشار از حکمت، و ما در کتاب خصایص به بزرگی قدر و شرافت گوهر آن اشارت کردیم.)

خطبه 22-در نکوهش بیعت شکنان

همانا شیطان یارانش را برانگیزانده، و لشکر خویش را از هر سو فرا خوانده، خواهد که ستم به جای خود برقرار باشد و باطل پایدار. به خدا که دامن مرا به گناه آلودن نتوانستند، و میان من و خود انصاف را کار نبستند. آنان حقی را می خواهند که خود وا گذاردند و گریختند، و خونی را می جویند که خویشتن ریختند. اگر در این کار با ایشان انباز بوده ام آنان نیز گناهکارند، و اگر تنها کرده اند به کیفر آن گرفتارند. خود گناه کرده اند و بر من می خروشند، و از مادر پستان خوشیده شیر می دوشند، و برای زنده کردن بدعتی که مرده است، می کوشند. وه! که چه بانگ ناهنجاری. وه! چه دعوت کننده زیانکاری، مرا چه که پاسخ دهم باری! خوشنودم که داور خداست و علم او کار گشاست، و اگر سر باز زنند تیغ تیز در کار است، که درمان نابکاراست و حق را یار است. شگفتا! از من می خواهند به میدان کارزار آیم، و در نبرد پایداری نمایم، مادر بر آنان بگرید، تا کنون کس مرا از جنگ نهراسانده و از شمشیر نترسانده، که من به خدای خود یقین دارم و در دین خویش شبهتی نیارم.

خطبه 23-در باب بینوایان

تقدیرهای آسمان همچون قطره های باران به زمین، بر هر کس فرود می آید، و نصیب او را بیش یا کم بدو می پیماید، پس اگر یکی از شما مال و منال برادر خویش را از خود بیش بیند، مبادا فریفته شود و در سوک نشیند، که مرد مسلمان از خیانت پاک، ما دام که آلوده کاری پست نگردیده، کاری که اگر آشکار شود خوار و حقیر گردد و فرومایگان بر او چیر، چون مقامر چیره دستی است که انتظار برد تا در دست نخستین غنیمت یابد و از غرامت برهد. همچنین مرد مسلمان از خیانت پاک، یکی از دو پاداش را از خدا چشم می دارد: یا خدایش نزد خود بخواند، که آنچه نزد خداست برای او بهتر است، یا او را روزی رساند، که آن گاه دارای زن و فرزند، و مال و دین، و شرف و گوهر است. همانا مال و فرزندان نصیبه این جهان است، و کردار نیک کشته ای برای آن جهان، و بود، که خدا نعمت دنیا و نعیم آخرت را به مردمی بخشد. از خدا بترسید چنان که سزا باشد، نه ترسی که عذر خواه گناهان شما باشد. برای ، خدا کار کنید نه برای نشان دادن به دیگران، و یا شنودن این و آن، که هر کس برای جز خدا کاری کند، خدا او را به وی وامیگذارد. از خداوند رتبت شهیدان و همنشینی با پیامبر و سعیدان را می خواهم.

مردم! مرد، اگر چه مالدار باشد، از کسان خویش بی نیاز نیست تا با دست و زبان ازاو دفاع کنند، چه کسان وی از همه بدو نزدیکترند و جانب او را بهتر فراهم آورند، و به هنگام رسیدن بلااز دیگران مهربانترند، و نام نیکی که خداازآدمی میان مردمان برجای گذارد، بهتر از میراثی است که دیگری بردارد.

از این خطبه است اگر یکی از شما خویشاوند خود را درویش بیند، مبادا یاری خویش از او دریغ دارد و از پای بنشیند. آن هم به چیزی که اگر نبخشد بر مال او نیفزاید، و اگر بخشد کاهش در مالش پدید نیاید. کسی که یاری خود را از کسانش دریغ دارد، یکدست را از آنان بازداشته، و دستهایی را از یاری خود بداشته، و آن که با اطرافیان طریق نرمی گزیند، پیوسته از کسان خویش مودت بیند. (می گویم، غفیره در اینجا به معنی زیادت و کثرت است که گویند: (جمع کثیر وجم غفیر) یا (جماءغفیر)، و (عفوه) کسان یا مال نیز روایت شده است، و (عفوه) گزیده چیزی است. گویند (عفوه طعام) را خوردم، یعنی بهترین آن را، و سخن امام، (کسی که یاری خود را از خویشاوندانش باز دارد...) چه سخنی نیکوست، چه آن که خیر خود را از خویشاوندانش بازدارد سود یک تن را از آنان بازداشته، و اگر به یاری آنان نیازمند شود و از کمک آنان ناچار باشد، او را یاری نکنند و به فریاد وی نرسند، که در این صورت خود را از سود بسیار کسان محروم ساخته و گروهی را از یاری خود بازداشته است.

خطبه 24-برانگیختن مردم به پیکار

به جانم سوگند، در جنگ با کسی که در راه حق قدم نگذارد، و در گمراهی گام بردارد، سستی نپذیرم و راه نفاق پیش نگیرم. پس بندگان خدا! از خدا بپرهیزید، و از خدا، هم به سوی خدا بگریزید. راهی را که برای شما نهاده پیش گیرید، و پی ادای تکلیف خویش گیرید، که پیروزی شما در آن است، و اگر نه در این جهان، در آن جهان است و علی این پیروزی را پایندان است.

خطبه 25-رنجش از یاران سست

(پیاپی بدان حضرت خبر رسید که سپاهیان معاویه بر شهرها دست افکنده اند، دو کارگزار او در یمن: عبیدالله پسر عباس و سعید پسر نمران از پیش روی بسر، پسر ابی ارطاه، گریخته، نزد او آمدند. امام (ع) از گرانی یاران خود در کار جهاد و مخالفت ورزیدنشان باامام خویش، کوفته خاطر شد و بر منبر رفت و فرمود:) جز کوفه که کار بست و گشاد آن با من است برای من نمانده. ای کوفه! اگر جز تو که گرد بادهای آشوبت برخاسته است نباشد خدایت زشت کناد!، سپس به گفته شاعر تمثل جست: (ای عمرو)! به جان پدرت سوگند که از این آوند چرکی اندک برای من است.

(سپس فرمود:) شنیده ام بسر به یمن درآمده است. به خدا می بینم که این مردم به زودی بر شما چیره می شوند، که آنان بر باطل خود فراهمند و شما در حق خود پراکنده و پریش. شما امام خود را در حق نافرمانی می کنید، و آنان در باطل پیرو امام خویش. آنان با حاکم خود کار به امانت می کنند، و شما کار به خیانت. آنان در شهرهای خود درستکارند، و شما فاسد و بدکردار. اگر کاسه چوبینی را به شما بسپارم می ترسم آویزه آن را ببرید. خدایا! اینان از من خسته اند، و من از آنان خسته. آنان از من به ستوه اند، و من از آنان دلشکسته. پس بهتر از آنان را مونس من دار، و بدتر از مرا بر آنان بگمار. خدایا! دلهای آنان را بگداز، چنان که نمک درآب گدازد. به خدا سوگند، دوست داشتم که به جای شما هزار سوار از بنو فراس بن غنم مرا بود که: (اگر آنان را می خواندی سوارانی از ایشان نزد تو می آمد تا زنده چون ابر تابستانی.) (سپس امام (ع) از منبر فرود آمد. می گویم، ((ارمیه) جمع (رمی) و معنی آن (ابر) است، و (حمیم) تابستان بود و شاعر (ابر تابستانی) یاد کرده، از آن رو که سبکبار است و زود گذر، چه بارانی ندارد، و ابر از آن رو کند رود که پر از آب است، و این بیشتر در زمستان است. شاعر سواران قبیله را به خاطر شتاب آنان در پذیرفتن دعوت به هنگام فریاد خواهی، به ابر تابستانی مانند کرده است که گوید: (هنا لک لو دعوت اتاک منهم.))

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی