.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

ترجمه خطبه های 121 - 125 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 121-خطاب به خوارج

که به خوارج گفت. اما به اردوی آنان رفت و آنان به گماردن داوران خرده می گرفتند. امام فرمود: (همه شما در صفین با ما بودید؟ گفتند: بعضی از ما بودند و بعضی نبودند. فرمود: پس جدا شوید، آنان که در صفین بوده اند دسته ای، و آنان که نبوده اند دسته دیگر، تا با هر دسته چنان که درخور آن است سخن گویم، و مردم را آواز داد که: سخن مگویید و به گفته من گوش دهید. و با دل خود به من رو آرید. پس از آن کس که گواهی خواهم، چنان که داند، در آن باب سخن گوید. سپس امام (ع) سخنانی دراز، بدانها فرمود که از آن جمله است:) آیا هنگامی که از روی حیلت، و رنگ، و فریب و نیرنگ، قرآنها را برافراشتند، نگفتید برادران ما و همدینان مایند. از ما، گذشت از خطا طلبیدند، و به کتاب خدا گراییدند. رای، از آنان پذیرفتن است و بدانها رهایی بخشیدن. به شما گفتم، این کاری است که آشکار آن پذیرفتن داوری قرآن است، و نهان آن دشمنی با خدا و ایمان. آغاز آن مهربانی است، و پایان آن پشیمانی، به کار خود پردازید، و در راه خویش پیش بتازید. در کار جهاد دندان بفشارید، و به هر بانگ کننده گوش مدارید. که اگر پاسخش دهند، با گمراهی یار است و اگر او را واگذارند خوار و بیمقدار است. چنان شد که شد، و شما را دیدم به داوری گردن نهادید، و بدان رضا دادید. به خدا، اگر من از آن سر باز می زدم، تکلیفی واجب نبود، و خدا گناه آن را بر من باز نمی نمود. به خدا، اگر آن را قبول می نمودم، بدین کار سزاوار پیروی بودم، چه، قرآن با من است، از آن هنگام که یار آن گشتم، از آن جدا نبودم. همانا، با رسول خدا (ص) بودیم، و به خون پدران، و فرزندان و برادران، و خویشاوندانمان دست می آلودیم، و هر مصیبت و سختی بر ایمانمان می افزود، و رفتنمان در راه حق بود، و گردن نهادن به فرمان، و شکیبائی بر درد جراحتهای سوزان. لیکن امروز پیکار ما با برادران مسلمانی است که دو دلی و کجبازی در اسلامشان راه یافته است، و شبهت و تاویل با اعتقاد و یقین در بافته است. پس اگر به وسیلتی دیده نهادیم که خدا بدان پریشانی ما را به جمعیت کشاند، و ما را بدانچه در آن یک سخنیم نزدیک گرداند، هر دو فرقه بدان رو آریم و جز آن را دست بداریم.

خطبه 122-هنگام نبرد صفین

که در میدان نبرد به یاران خود فرمود هر یک از شما که هنگام برخورد با دشمن در خود دلاوری دید، و از یکی از برادرانش بد دلی، باید برادر خود را از دشمنانش نگاهدارد، به خاطر فضیلت دلیری که بر او دارد. و به دفاع از او برآید، آنچنان که خود را می پاید. پس اگر خدا خواست او را همچون وی- دلیر- نماید. همانا، مرگ طالبی شتابنده است، و آن کس که بر جای است، از دستش نرود، و آن که گریزنده است از آن نرهد. همانا، گرامیترین مرگها کشته شدن- در راه خدا است-. بدان کس که جان پسر ابوطالب در دست او است، هزار مرتبه ضربت شمشیر خوردن بر من آسانتر است، تا در بستر مردن.

خطبه 123-در سرزنش اصحاب خود

از این سخنان است گویی شما را می نگرم، صفیرزنان و در حال فرار، چون گله ای از سوسمار- که می خزند و تنشان به هم می ساید، و آوایی نرم از آن برمی آید-. نه حقی را می گیرید و نه ستمی را باز می دارید. اینک شمایید و راهی که پیش روی دارید. رهایی از آن کسی است که خود را به خطر افکند، و تباهی از آنکه در کار درنگ کند.

خطبه 124-تعلیم یاران در کار جنگ

و از سخنان آن حضرت است زره پوشیدگان را پیش بدارید. و کسانی را که خود ندارند، واپس بگمارید. دندانها را سخت بفشارید، که شمشیرها را از رسیدن به کاسه سر باز می گرداند. و پیرامون نیزه ها بپیچید که آن پیچیدن، نیزه ها را این سو و آن سو می راند، تا آسیب چندان نرساند، و دیده ها را فرو خوابانید که دلیری را می افزاید، و دل را بهتر آرام نماید، و بانگها را آهسته کنید، که بد دلی را بیشتر می زداید. و پرچم خود را بالا بدارید، و پیرامون آن را خالی مگذارید، و مدهید آن را جز به دست دلاوران، و آنان که حمایت کنند چیزی را که واجب است حمایت آن، که شکیبایان، هنگام نازل شدن بلاها کسانی هستند، که گرد پرچم خود را دارند، و دوپهلو و پشت و پیش آن را خالی نمی گذارند، نه از آن پس می مانند تا به دشمنش بسپارند، و نه از آن پیش می افتند، که تنهایش گذارند. هر یک از شما کار حریف خود بسازد، نیز به یاری برادر مسلمان خویش بپردازد، و کار هماورد خود را به عهده برادر خویش وانگذارد تا او ناچار شود دو تن را از پا در آرد. به خدا سوگند، اگر از شمشیر این جهان گریختید، شمشیر آن جهان را به روی خود آهیختید. شما دلاوران عربید، و چابکسواران، و مردمان دیداری، و شناختگان. گریختن، خشم خدا را برمی انگیزاند و خواری و ننگ آن همیشه می ماند. آن که گریزد، عمر خود را نیفزاید، و نرهد از آنچه روزی بر سرش آید. آن که به سوی خدا روی نماید، چون تشنه ای است که به آب درآید. بهشت زیر کناره های نیزه دلاوران است، و امروز آشکار شود که چه در دل است و چه در سر زبان است. به خدا، که من به دیدار آنان- دشمنان- شیفته ترم تا آنان به بازگشت به خانه هاشان. بار خدایا! اگر از حق سر باز زنند جمعیتشان را پریشان ساز، و میانشان اختلاف افکن، و به خاطر خطاکاری شان به هلاکت درانداز. آنان از جای خود نشوند تا پی در پی زخم نیزه خورند، زخمی که تنشان را سوراخ نماید، چنان که نسیم از این سو بدان در شود و از آن سو درآید، و ضربتی که کاسه سر را دراند، و استخوانها را خرد کند، و بازوها، و پاها را پراند، تا آن گاه که دسته های لشکر پیاپی بر آنان حمله کنند، و سواران هجوم آرند، و صفهاشان را در هم شکنند، و سپاهیان هزاران پس هزاران به شهرهاشان در آیند، و اسبان، سرزمینهاشان را که روی در روی یکدیگر است، زیر سم بسایند. (می گویم، دعق به معنی کوفتن است، یعنی اسبان به سمها زمینهای آنان را کوبند، و نواحر به معنی متقابل است، چنانکه گویند: منزلهای بنی فلان متناحر، یعنی متقابل است.)

خطبه 125-در رابطه با خوارج

در گماردن داوران ما مردمان را به داوری نگماردیم، بلکه قرآن را داور قرار دادیم، و این قرآن، خطی نبشته است که میان دو جلد هشته است. زبان ندارد تا به سخن آید، ناچار آن را ترجمانی باید، و ترجمانش آن مردانند- که معنی آن دانند-. چون این مردم ما را خواندند تا قرآن را میان خویش داور گردانیم، ما گروهی نبودیم که از کتاب خدا روی برگردانیم. همانا، خدای سبحان گفته است: اگر در چیزی خصومت کردید، آن را به خدا و رسول باز گردانید. پس باز گرداندن آن به خدا این است که کتاب او را به داوری بپذیریم، و باز گرداندن به رسول این است که سنت او را بگیریم. پس اگر از روی راستی به کتاب خدا داوری کنند، ما از دیگر مردمان بدان سزاوارتریم، و اگر به سنت رسول (ص) گردن نهند، ما بدان اولی تریم. اما سخن شما که، چرا میان خود و آنان، برای داوری، مدت نهادی؟ من این کار را کردم تا نادان خطای خود را آشکار بداند و دانا بر عقیدت خویش استوار ماند. و اینکه شاید در این مدت که آشتی برقرار است، خدا کار این امت را سازواری دهد- تا از سختی و فشار برهد-، و ناچار نشود با شتاب جستجوی حق را واگذارد و از آغاز به گمراهی گردن درآرد.

همانا، فاضلترین مردم نزد خدا کسی است که کار حق را از باطل دوست تر دارد، هر چند کار حق از قدر او بکاهد، و او را بیازارد. و باطل بدو سود رساند، و رتبت او را بالاتر گرداند. سرگردان تا به کجا می روید؟ و بدین راه باطل چگونه در می شوید؟ آماده رفتن به سوی مردمی باشید که در شناخت حق حیرانند، و آن را نمی بینند و بر آغالیده ستمند، و از پای نمی نشینند. از کتاب خدا گریزان، از راه راست رویگردان. شما نه چون حلقه ای استوارید که بتوان بدان درآویخت و بر جای ماند، نه یارانی نیرومند که چنگ بدانان زد، و رخت به سایه شان توان کشاند. شما کجا آتش کارزار را توانید افروخت؟ تفو بر شما! که از بس آزارتان سینه ام سوخت. روزی به آواز بلندتان خوانم و و روز دیگر در گوشتان سخن می رانم. نه آزادگان راستینید هنگام خواندنتان به آواز، نه برادران یک رنگ در نگهداری راز.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی