الراضى بفعل قوم کالداخل فیه معهم. و على کل داخل فى باطل اثمان اثم العمل به و اثم الرضى به.
ح/ 154
ترجمه: هر کس که به کار گروهى از مردم خرسند باشد، مانند آن است که در آن کار، با آنها همراهى کرده است، و هر کس که در کارى نادرست همراهى کند، براى او دو گناه خواهد بود: گناه همکارى در آن کار نادرست، و گناه رضایت دادن به انجام آن.
شرح: اسلام، دینى است که پیروان خود را، همواره از زندگى کردن در حصارهاى خلوت و تنهائى و به سر بردن در چهار دیواریهاى در بسته، باز می دارد. و در مقابل، همه را به زندگى اجتماعى دعوت مىکند. براى یک چنین زندگى اجتماعى برادرانهیى، که در آن همه نسبت بیکدیگر وظایف و مسئولیتهایى دارند قوانین کاملى نیز قرار داده، که جلوههاى گوناگون آن، در تعالیم درخشان اسلامى دیده می شود.
بر اساس این قوانین، خوب بودن و خوب زیستن، تنها این نیست که ما، خود را از همه کنار بکشیم، و در خلوت و تنهایى مشغول عبادت شویم و کارى به کار دیگران و سایر افراد جامعه نداشته باشیم. چه، در این صورت، حتى اگر هیچ گناهى از ما سر نزند، باز در گناهى که دیگران، در کنار ما و مقابل چشمان ما انجام مىدهند، شریک و سهیم خواهیم بود. به بیان دیگر، یک مسلمان مومن و واقعى، نباید در برابر کارهاى باطل و نادرست دیگران نیز، ساکت بنشیند و هیچ اقدامى نکند. چون این سکوت، دلیل آن است که او، با انجام آن کارهاى باطل مخالفتى ندارد و کسى که مخالف امرى نباشد، بطور طبیعى، به انجام آن امر، رضایت داده است. و راضى بودن به انجام کار دیگران نیز مانند آن است که خود او هم در آن کار، شرکت و دخالت داشته است.
اتقوا معاصى الله فى الخلوات فان الشاهد هو الحاکم.
ح/ 324
ترجمه: در خلوت و تنهایى هم، از گناه و نافرمانى خدا بپرهیزید، زیرا همان کسى که گناه شما را مىبیند (یعنى خداوند) خودش نیز دربارهى آن، داورى خواهد کرد.
شرح: گروهى از افراد کوته فکر هستند، که گمان می کنند اگر در خلوت و تنهایى، مرتکب گناه شوند، و کسى شاهد گناه آنها نباشد، از کیفر و مجازات در امان خواهند بود. غافل از آنکه خداوند، در همه جا حاضر است، و در خلوت و تنهایى هم، شاهد اعمال بندگان خویش است.
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: کسیکه در تنهایى مرتکب گناه مىشود، مثل کسى است که در یک کشتى، داخل اطاقک خصوصى خود، نشسته است و کف آن را سوراخ مىکند. گرچه کسى شاهد این عمل زشت و نادرست نیست، تا از آن جلوگیرى کند، یا آن شخص را به مجازات رساند، ولى چنین کسى،
مجازات عمل خود را خواهد دید، زیرا به خاطر کار زشت او، دیگران هم صدمه خواهند دید. چون سرانجام، آب دریا، از سوراخ آن اتاقک بالا خواهد آمد، و همه کشتى را، با تمام سرنشینان آن غرق خواهد کرد.
لو کان لربک شریک لاتتک رسله.
نامه / 31
ترجمه: اگر پروردگارت شریکى مىداشت، فرستادگان آن شریک (یعنى پیامبران آن خداى دیگر) نزد تو مىآمدند.
شرح: خداوند توانائى که ما را، و این دنیاى پهناور و پر از زیبائى را، آفریده است، خدایى یگانه و بىهمانند است.
تمام پیغمبرانى که براى راهنمایى افراد بشر، به میان مردم آمدهاند، با آن که دینهاى گوناگون آوردهاند، سخنهایشان درباره خدا، یکسان و همانند بوده است. همه آنها، به پیروان خود گفتهاند که: خدا یکى است و شبیه یا شریک ندارد.
فرزند عزیز، این را بدان که اگر غیر از پروردگار یگانه و بىشریک، خداى دیگرى هم وجود داشت، او نیز از سوى خود، پیغمبرانى مىفرستاد تا هم وجود او را به افراد بشر اعلام دارند، هم مردم را به سوى او دعوت کنند.
ولى در طول میلیونها سالى که از زندگى بشر مىگذرد، و بدین معنى که خواستهایم تعدادى از کلمات و جملات کوتاه امام را، که درک و دریافت و آموختن آن، براى نوجوانان کلاس پنجم ابتدائى آسانترین باشد، در دسترس آنان قرار دهیم. از این رو، در این مجموعه کوچک، سادهترین جملهها را انتخاب کردهایم، نه بهترین آنها را. زیرا که ستارگان تابناک کلام امام (ع)، در آسمان روشن و گسترده نهجالبلاغه، همه، «بهترین» و «والاترین» هستند.
کوشش کردهایم تا جملات این کتاب، در زمینههاى گوناگون سخنان زندگى بخش، و پندها و راهنمایىهاى انسان ساز امام (ع) باشد.
تعدادى از جملات درباره توحید و خداشناسى، تعدادى دیگر در موضوع راز آفرینش انسان و سایر موجودات، تعدادى از آنها پیرامون ارتباط انسان با خالق خود، و بیشترین آنها، درباره مسائل مربوط به روشهاى تربیتى و اخلاقى اسلام، و پندهاى امام (ع) پیرامون شیوههاى صحیح زندگى فردى و اجتماعى است. این قسمت از جملات امام (ع)، اندرزهایى ساده و قابل اجرا هستند، که عمل به آنها نه تنها سخت و دشوار نیست، بلکه آسان و دلپذیر است، و در عین حال، آسایش انسان در دنیا و رستگارى او را در آخرت تضمین مىکند.
سیّدرضی و خاندان او
گردآورندة نهجالبلاغه، سیّدرضی، دانشمند بزرگ اسلامی قرن چهارم هجری است-که در سال(359 هق) در بغداد متولّد شد.
وی در دامان خانوادهای پاک پرورش یافت که هر دو از نسل مبارک امیرالمؤمنیناًعلی(ع) بودند. سیّدرضی، از کودکی به همراه برادرش «سیّدمرتضی» به تحصیلدانش پرداخت.
او از هوش فراوان و نبوغ سرشاری برخوردار بود. وی با پشتکار فراوانی که«داشت در نخستین سالهای جوانی به عنوان یک دانشمند برجستة اسلامی؟شناخته شد و مورد احترام دانشمندان بزرگ عصر خویش قرار گرفت.
سیّدرضی، از ابتدای دوران جوانی، تحقیقات با ارزشی را در زمینة قرآن و علومااسلامی آغاز کرد و حاصل تلاشها و تحقیقات وی، تألیف کتابهایی بود که؛قرنهاست مورد توجّه دانشمندان جهان اسلام قرار گرفته است.
ذوق سرشار سیّدرضی در زمینة شعر نیز باعث شد که دانشمندان و شاعرانامعاصر وی، از او به عنوان بزرگترین و بهترین شاعر عرب یاد کنند.
امّا آنچه نام او را در صحیفة سبز تاریخ برای همیشه جاودان ساخت، تألیفات واًتحقیقات و حتّی اشعار وی نیست، بلکه گردآوری مجموعهای است که ما امروز آن…را به نام «نهجالبلاغه» میشناسیم.
سیّدرضی برای گردآوری نهجالبلاغه، بیست سال تلاش کرد و سرانجام پس ازاًبررسی صدها کتاب و جمعآوری آثار پراکندة نویسندگان گذشته، که هر یک تنهااًبخشهایی از سخنان یا نامههای حضرت علی(ع) را در کتابهای خود بازگو کردهاًبودند، توانست در سال 4هه هجری، نهجالبلاغه را در سه بخش تنظیم و به جهانعلم و اندیشه معرّفی کند.
هر چند که نهجالبلاغه نیز دربردارندة تمام آثار امام علی(ع) نیست، امّا دربمقایسه با کتابهایی که تا به حال در این زمینه گردآوری شده به مراتب کاملتر وباارزشتر است.
سیّدرضی سرانجام پس از یک زندگی کوتاه، امّا پربار، در روز یکشنبه ششمبمحرّم سال (4ه6 هق) در سنّ 47 سالگی در بغداد از دنیا رفت و بدن شریفش دربکاظمین کنار قبر امام کاظم7 به امانت دفن گردید. پس از مدّتی (طبق وصیّت)بپیکر پاک او و همچنین برادرش سیّدمرتضی را به کربلا انتقال دادند و در آنجا بهبخاک سپردند؛ در حالی که با بر جای نهادن کتابی همچون «نهجالبلاغه» تا ابد نامش/جاوید و یادش گرامی خواهد ماند.1
نهج البلاغه، دائرةالمعارف علوى است که مباحث آن از جامعیت و تنوع خاصى برخوردار است: خداشناسى، آفرینش کاینات، رسالت پیامبران، امامت و وصایت، حکومت و رهبرى، معارف قرآنى، عبادات، تقوى، مبانى اخلاقِ اسلامى و تعلیم و تربیت، احکام دینى و حدود شرعى، حقوق فرد و اجتماع، جامعه شناسى، مردمدارى، وصفِ مظاهرى از زیبایى هاى طبیعت، صفاتِ مؤمنان، ویژگى هاى انسانِ کامل، روحیات منافقان و کافران، پاره اى از رخدادهاى صدرِ اسلام، معرفى ناکثین و مارقین و قاسطین، جنگ و صلح، مرگ و رستاخیز، بهشت و دوزخ، و دیگر موضوعاتى که بهروزى یا سیه روزى آدمى بدان وابسته است.
سیر در نهج البلاغه، ما را با دیدگاه جامع امام على "ع" درباره خدا، انسان، جهان و مبدأ و معاد مواجه مى گرداند: با طبیعتى جاندار، باشعور، دراک و گویا؛ با حیاتى هدفدار؛ با مرگى که دالان عبور به جهان شگفت انگیز و ناشناخته برزخ و قیامت است؛ با بهشتى که پاداش نیکان و با دوزخى که جزاى تبه کاران است؛ با قرب و رضایى که اوجِ اجرِ صابران و تقواپیشگان است؛ با عشقى که بنده را به پرستش مى کشد؛ با تقوایى که به انسان رداى مصونیت از گناه مى پوشاند؛ با ذکرى که بازدارنده از غفلت است؛ با عبادتى که ثمره معرفت است؛ با عدالتى که بهادهنده حکومت است؛ با جهادى که درى از درهاى بهشت است؛ با شهادتى که بهترین مرگ است؛ با سکوتى پرفریاد و تلخ؛ و با فریادى شکوهمند و دشمن شکن. این کتاب از هر مقوله اى، مقاله اى دارد و به هر دردى، درمانى و براى هر نیازى، پاسخى. تصویرى است از آفتاب حقیقت؛ آفتابِ وجود پیشواى خداپرستان و پرهیزگاران آزاده عالم، امام على "ع" . [ ر.ک: رزمجو، حسین، دریچه اى گشوده برآفتاب، ص 53 - 55. ]
در نهج البلاغه مکارم و سجایاى اخلاقى و صفات پسندیده اى که لازمه شخصیت انسان کامل است، بیان گردیده است؛ سجایایى چون شکیبایى، جوانمردى، شجاعت، وفادارى، ثبات در قدم، رازدارى، فروتنى، دوراندیشى، میانه روى، مشاورت در امور، یادآورى مرگ و عبرت گرفتن از احوال گذشتگان.
استاد سیدجعفر شهیدى درباره محتواى نهج البلاغه مى نویسد:
براى آشنایى بهتر با ویژگى ها و ابعاد گوناگون نهج البلاغه، تأمل در اظهارنظر پژوهش گرانى که با تخصص ها و علایق گوناگون به این کتاب مراجعه کرده و بلندترین افکار و عالى ترین اندیشه ها را در موضوعات مورد نظرشان در این کتاب یافته و زبان به تجلیل و توصیف نهج البلاغه گشوده اند، راهنمایى درخور توجه است.
شریف رضى به جهت دیدگاه عرفانى و ذوق ادبى سرشارش، شیفته کلمات فصیح و بلیغ مولاى متقیان شد و به جمع آورى سخنان حضرت همت گماشت. از آن پس تاکنون طى قرون متمادى، دانشمندان، ادیبان، فیلسوفان، عارفان و مصلحان اجتماعى نهج البلاغه را هماره مدنظر قرار داده اند. ایشان مسائل ارزنده علمى، قطعات درخشان ادبى، معارف الهى، حقایق خداشناسى، شیوه صحیح حکومتدارى و اندیشه سیاسى اسلامى را از این صحیفه جامع به دست آورده و آن را بهترین دستور براى دست یابى بشر به سعادت دنیا و آخرت یافته اند.
برخى از دانش پژوهان شیعى و سنى و خاورشناسان در تجلیل از نهج البلاغه، به نظم و نثر، سخنانى شنیدنى گفته اند که در این مقام برگزیده اى از آن گفته ها را مرور مى کنیم: ابوالحسن على بیهقى "565 ق"، صاحب شرحى بر نهج البلاغه، مى نویسد:
هذَا الْکِتابُ النَّفِیسُ مَمْلُوءٌ مِنْ ألْفاظٍ یَتَهَذَّبُ بِهَا الْمُتَکَلَّمُ و یَتَدَرَّبُ بِهَا الْمُتَکَلِّمُ، فِیه مِنَ الْقَوْلِ أَحْسَنُهُ، وَ مِنَ الْمَعانِى أَرْصَنُهُ، کَلامٌ أَحْلى مِنْ نِغَمِ الْقِیانِ، وَ أَبْهى مِنْ نِعَمِ الْجَنانِ... هُوَ کَلامٌ إِذَا ألْحَظَهُ الطَّرْفُ رَأى حَقَائِقَ الْعِلْمِ الْمَکْنُونِ وَ إِذا تَصَفَّحَهُ الْخاطِرُ جَنى ثَمَراتَ السِّرِّ الْمَخْزُونِ.... [ ر.ک: بیهقى، على بن زید، معارج نهج البلاغه، ص 99 و 3.]
قطب الدین راوندى "573 ق" در شرح نهج البلاغه مى گوید: هُوَ کَلامٌ عِنْدَ أَهْلِ الْفَطِنَةِ وَالنَّظَرِ، دُونَ کَلامِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ، وَ فَوْقَ کَلامِ الْبَشَرِ...؛ [ راوندى، قطب الدین، منهاج البراعه، ج 1، ص 4.] ''سخن على "ع" در نزد مردم صاحب نظر و هوشمند از کلام خدا و رسول پایین تر و از کلام بشر بالاتر است.''
قطب الدین کیدرى که در قرن ششم هجرى کتاب حدائق الحقائق فى فسر دقائق افصح الخلائق را نگاشت، مى نویسد:
لَعَمْرِى إِنَّه الْکِتابُ الَّذِى لاَیُدَانِیهِ فى کَمَالِ الفضل کِتَابٌ... وَ هُوَ مُحجِرُ عُیُونِ الْعُلُومِ، وَ فِى خِلَالِ الْکُتُبِ کَالْبَدْرِ بَیْنَ النُّجُومِ، ألْفاظُهَ عِلْویَّةٌ عَلَویِّةٌ و مَعَانِیَهُ قُدْسِیَةٌ نَبَویِّةٌ، وَ هُوَ عَدِیُم الْمِثْلِ وَالنَّظِیرِ.... [ کیدرى، قطب الدین، حدائق الحقائق فى فسر دقائق افصح الخلائق، ج 1، ص 86.]
ابن ابى الحدید معتزلى "655 ق"، مورخ و شاعر معروف عرب و شارح نهج البلاغه، اظهار مى نماید:
وَ أَمَّا الفَصَاحَةُ فَهُوَ "ع" إمَامُ الْفُصَحَاءِ، وَ سَیِّدُ الْبُلَغَاءِ، وَ فِى کَلامِهِ قِیلَ: دُونَ کَلامِ الْخَالِقِ، وَ فَوقَ کَلامِ الْمَخْلُوقِینَ. وَ مِنْهُ تَعَلّمَ النَّاسُ الخِطابَةَ وَ الْکِتابَةَ...؛ [ ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 42.] ''امام على "ع" پیشواى سخنوران و پیشتاز رساسخن گویان است. کلام او را به حق، فروتر از کلام خالق و فراتر از کلام مخلوق دانسته اند. گویندگان، آیین سخنورى و نویسندگان، اسلوب نویسندگى را همه از او آموخته اند.''
نهج البلاغه، نازله روح امیرمؤمنان است؛ از این روى همچون شخصیت جامع و شگفت انگیز آن حضرت، از وجوهى مختلف، شگفت و بى نظیر و از والاترین مرتبه برخوردار است. الفاظ و جملات، بافت و هندسه کلام، قوت و استحکام، آهنگ و موسیقى کلام، لطافت و سحر بیان و معانى، چنان جاذبه، زیبایى و عمقى به این کتاب بخشیده است که هر اهل ادب و ذوقى را مجذوب و شگفت زده مى سازد. کدام ادیب و سخنور بزرگ مى تواند خطبه اى چون خطبه هاى على "ع" که بالبداهه ایراد شده است، حتى با صرف وقت فراوان فراهم آورد؟ کدام عارف و حکیم متأله قدرت دارد که جمله اى چون جملات حکیمانه او بیان نماید؟ کدام زمامدار و رهبر اجتماعى را یاراى آن است که همسان با کلام او، خطبه اى در سیاست و مدیریت ایراد کند؟ کدام فرمانده سپاه و امیر لشکر مى تواند چونان او با خطبه اى حماسى، روح سلحشورى را به اوج رساند و کلامى به استوارى کلام او در آیین جنگاورى بر زبان براند.
بارزترین ویژگى نهج البلاغه که آن را از دیگر کتاب ها ممتاز کرده و در فرهنگ و ادب اسلامى به آن جایگاهى ویژه و برجسته بخشیده است؛ عبارت پردازى زیبا، آرایش لفظى و روح و آهنگ حماسى آن است. مفاهیم عالى و ماندگار نهج البلاغه آن گاه که به زیور هنر فصاحت و بلاغت آراسته مى شود و صناعت هاى لفظى و معنوى، به خصوص سجع و آهنگ کلام، به آن جان مى بخشد، روح شنونده را به تسخیر خود درمى آورد و جان شیفته او را، کلمه به کلمه به دنبال خود مى کشاند.
علاوه بر فصاحت و بلاغت، و زیبایى لفظى و آرایش هنرى، معانى ژرف و مفاهیم والاى نهج البلاغه، این کتاب بى نظیر را به درازى تاریخ جاودانگى بخشیده است؛ مفاهیم عمیقى که با فطرت انسان گره خورده و از سرچشمه وحى مایه گرفته و از آبشار کلام على "ع" در بستر زمان، بر پهن دشت زندگانى انسان ها جریان یافته است.
نهج البلاغه، کتاب چگونه زیستن، چگونه اندیشیدن و چگونه پرستیدن است. نهج البلاغه کتاب زهد است، کتاب عشق است، کتاب جنگ است، کتاب پرستش است، کتاب حکمت و فلسفه است، کتاب سیاست و حکومت و کتاب برخوردارى از دنیا و آخرت است.
نهج البلاغه گنجینه عظیمى است که به این سادگى حتى به موجودیت آن نمى شود
دستیافت و آن را فهمید و بعد از اینکه چنین موجودى را شناختیم نوبت کار
اصلى یعنى بهرهبردارى است . ما هنوز موجودیت نهجالبلاغه را هم
نشناختهایم، البته بسیارى از منابع غنى اسلامى نیز همین وضعیت را دارند،
اما نهجالبلاغه با رتبه و پایه والایى که دارد در حقیقتیک استثنا است که
باید به صورت یک گنجینه استثنائى با آن برخورد کرد .
1. ابن ابی الحدید میگوید:
«انّ سطراً واحداً من نهج البلاغه یساوی ألف سطر من کلام ابن نباته و هو الخطیب الفاضل الذی اتّفق الناس علی أنه أوحد عصره فی فنّه»؛[1] یک سطر از نهج البلاغه برابر با هزار سطر از کلام ابن نباته است که به اتفاق دانشمندان خطیبی فاضل و در فن خود یگانه عصر خویش بوده است. 2. دکتر زکی مبارک میگوید: «لامفرّ من الإعتراف بإنّ نهج البلاغه له اصول و الّا فهو شاهد علی أن الشیعه کانوا من أقدر الناس علی صناعه الکلام البلیغ»؛[2] چارهای نیست جز این که باید اعتراف کنیم نهج البلاغه اصالت دارد و از اصلی معتبر نقل شده است و گرنه باید بگوییم، شیعه تواناترین مردم جهان در ساختن کلام بلیغ است. 3. شیخ محمود شکری آلوسی میگوید: «هذا کتابن قد استودع من خطب الإمام علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ ما هو قبس من نور الکلام الإلهی و شمس تضیء بفضاحه المنطق النبوی»؛[3] این کتاب نهج البلاغه که حاوی خطبههای امام علی بن ابیطالب است، پرتوی از نور سخن الهی دارد، و خورشیدی است که با فصاحت منطق نبوی میدرخشد. 4. باز آلوسی میگوید: «انّه قد اشتمل علی کلام یخیل أنه فوق کلام المخلوقین، دون کلام الخالق، عزّوجلّ قد اعتنق مرتبه الأعجاز و ابتدع ابکار الحقیقه و المجاز»؛[4] نهج البلاغه مشتمل بر خطبههای امیر المؤمنین است که فوق سخن مخلوق و دون سخن خالق است، نزدیک به مرتبه اعجاز دارد و مبتکر طرق حقیقت و مجاز است. 5. استاد محمد حسن نائل مرصفی میگوید: «نهج البلاغه ذلک الکتاب الذی أقامه الله حجه واضحه علی أن علیّاً کان أحسن مثال حیّ لنور القرآن و حکمته، و علمه و هدایته و اعجازه و فصاحته. اجتمع لعلی فی هذا الکتاب ما لم یجتمع لکبار الحکماء و افذاذ الفلاسفه و نوابغ الربانیین من آیات الحکمه السابغه و قواعد السیاسه المستقیمه»؛[5] نهج البلاغه، مثال زندهای است برای نور و حکمت و علم و هدایت و اعجاز و فصاحت قرآن، این کتاب حاوی حکمتهای عالی، قوانین سیاسی و مواعظ درخشانی است که در کتابهای بزرگان حکما و فلاسفه و نوابغ دیده نمیشود. 6. شیخ ناصیف یازجی میگوید: |