.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

۱۳ مطلب با موضوع «شگفتیهای نهج البلاغه» ثبت شده است

گاوهاى سه‏گانه

بهتر آن دیدیم که این مثل را در اینجا بیاورم زیرا از زیباترین داستانهاى عربى است که درباره حیوان آمده است و این داستان که از قول امام آمده است پیش از داستانهائى است که ابن مقفع در کتاب مشهورش کلیله و دمنه بیان داشته است و این داستان دعوتى است به اتحاد و دورى از پراکندگى و فساد . عجب اینجاست که چنین داستانى که انتساب آن به امام ثابت شده در نهج البلاغه و کتاب هاى پیشینى که نهج البلاغه از آن فراهم شده است نیامده است [ 1 ] سه گاو سفید و سیاه و قرمز ، بهمراه شیرى در بیشه‏اى بودند و چون گاوها با هم متحد بودند ، شیر نمى ‏توانست به آنها دست یابد روزى شیر به گاوهاى سیاه و سرخ گفت ، دلیلى نمى ‏بینیم که گاو سفید در بیشه ما باشد زیرا

گروههاى مردم

اى مردم ، در روزگارى سخت و سرکش بسر میبریم ، که نیکوکاران را بدکار مى‏شمارند و ستمگر بر غرور و تجاوز خویش مى ‏افزاید وضع ،چنان است که نمى ‏توانیم از دانش خویش بهره بریم و مجهولات خویش را باز پرسیم و از ناگواریهائى که بما میرسد بترسیم و راه چاره‏اى بجوئیم مردم این دوران به چهار گروه بخش شده‏اند ، گروهى از ناتوانى و کندى شمشیر و تهیدستى خویش توان تبهکارى ندارند گروه دوم تجاوزگران توانائى هستند که شمشیر ستم مى ‏کشند و بآشکارائى شر برمى ‏انگیزند و پیاده و سواره بسیج مى ‏کنند و آماده تبهکاریند ، آنها دین خود را براى بچنگ آوردن کالاى بى ‏ارج دنیا از دست میدهند یا به این دل خوشند که سوارانى پیشاپیش آنها حرکت کنند و یا بر روى منبرها ، به خودنمائى پردازند و چه سوداى زیانبخشى است که انسان دین خویشتن را بدنیا بفروشد و پاداش پروردگار را در جستجوى لذت این جهانى از دست بدهد .

عمار کجاست ؟

بخشى دیگر از همان خطبه آگاه باشید ، پشت کرد از دنیا آنچه روى آورده بود و روى آورد آنچه پشت کرده بود ( نیکبختى‏ ها رفت و بدبختى ‏ها فرا رسید ) و

بندگان نیکوکار خداوند ، از دنیا کوچ کردند .

برادران ما که در صفین ، خونهایشان بنا حق ریخته شد ، هرگز زیان نکردند زیرا دیگر زنده نیستند تا شرنگ تلخ و نارواى اندوهها و ناروائیها را بیاشامند .

کجایند برادرانم که طریق شهادت را برگزیدند و براه حق رفتند ؟

کجاست عمار ؟ کجاست پسر تیهان ؟ و کجاست ذوالشهادتین ( خزیمه بن ثابت انصارى ) و کجایند همانندان آنها که با مرگ پیمان بستند و سرهاى بریده‏شان را براى تبهکاران بارمغان بردند ؟

قاضى نادان

امام درباره کسیکه قضاوت مردم را بدست گیرد و شایسته آن نباشد چنین فرمود :

دو کس بیش از هر کس خشم خداى را برمى ‏انگیزند ، یکى آنکس که خداوند او را بخود واگذارد و او از راه راست کناره گیرد و به کج روى پردازد دل به بدعت گزارى و گمراه گرى مردم خوش دارد ، او مردى فتنه‏انگیز است که مردم را به تباهى میکشاند و از راه راستى که میرفته‏اند منحرف مى ‏سازد ، در زندگى و مرگ خویش گمراه‏گر پیروان خویش است و بار گناه دیگران را بدوش دارد و در گرو تبهکاریهاى خویش است و دیگر کس ، آنکه نادانیها را در خود فراهم آورده و در تاریکیهاى فتنه و فساد فرو رفته و در اصلاح کار مردم ، کور مانده است ، نامردمان او را دانا میشمارند ولى او دانشى ندارد .

على و خدا

على درباره خدایش این چنین مى ‏سراید .

« ستایش شایسته خداوندى است که به رازهاى پنهان آگهى دارد و پدیده‏هاى آشکار آفرینش بیانگر توانائى اوست دیده‏ها را توان دیدار او نیست ولى چون او را نمى ‏بیند به انکار وجودش نپردازد ، دلهائى که با دریافت عرفانى خویش ذات او را اثبات مى‏کنند هرگز بدرک حقیقت وجودش نمیرسند و از شناخت ذات واجبش ناتوان مى ‏مانند ، از همه چیز والاتر است و چیزى از او بالاتر نیست و در عین والائى بهمه چیز نزدیکتر است و چیزى از او نزدیک‏تر نیست ، با آنکه در برین پایگاه والاى هستى است از آفریدگانش دور نیست و با آنکه به همه مخلوقاتش نزدیک است با آنها در یک جایگاه قرار ندارد خردها نتوانند صفات او را دریابند و بمرزبندى اوصافش بپردازند ولى خداى هرگز بندگانش را از امتیاز شناختش باز نداشته و راه معرفت خویش بر آنها گشوده است ، همه پدیده‏ هاى هستى بر وجود او گواهى دهند حتى منکران خدا هم در دل خویش باین حقیقت راه یابند ، بلندتر ازآنستکه بچیزى همانندش کنند و از آنچه تشبیه‏گران و منکران درباره‏اش گویند والاتر و بالاتر است » 1

على و محمد ( ص )

على به محمد ( ص ) نه بعنوان یک پسر عمو و خویشاوند بلکه بعنوان یک پیشواى بزرگ و مربى و معلم عظیم و پیامبر راستین عشق میورزد ، از کودکى در دامان او پرورش یافته و نخستین کسى است که به او ایمان آورده و با آنکه بظاهر کودکى نابالغ بوده دعوتش را از صمیم جان پاسخ گفته و با او نماز خوانده و براى نگهبانى جان پیامبر ، همیشه و همه جا ، جان خود را آماده نثار کرده است و از هر کس بیشتر و بهتر و دقیقتر و عمیقتر و روشنتر و کاملتر و متعالیتر ، مکتبش را دریافته و بژرفاى آموزشهاى آسمانیش راه یافته و در راه حفظ این آئین استوار در هولناکترین پهنه ‏هاى نبرد آماده مرگ شده است و دردناکترین و جانکاه‏ترین دردها و رنجها را در جهت این آئین حنیف ، بجان خریده و در پایان ،

على و قرآن

قرآن هم امام است و فرمان امامت از آن برمیخیزد که برخاسته از علم خداست و بیانگر مشیت و حکمت و قدرت خداوندى کتابى که لفظ و مفهومش هر دو آسمانى است و از جایگاه علم و اراده الهى پدید آمده و معجزه جاویدان محمد ( ص ) و اسلام است .

کتابى راهنما و هدایت‏گستر که فرمانهایش ارزنده و جاوید است ( فیها کتب قیمة ) 1 و با قاطعیت حق را از باطل جدا میکند

-----------
( 1 ) سوره بینه آیه 4

و هرگز بیهوده نمى‏گوید انه لقول فصل و ما هو بالهزل 1 سخنى که از روى رسائى و عدل بیان شده و کلمه خداست که به مرحله اتمام و تکامل ادیان و کتب آسمانى رسیده و هرگز در آن دگرگونى پدید نیاید و گفتارى جاویدانست و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا لا مبدل لکلماته و هو السمیع العلیم 2 على از هر کس بیشتر به این کتاب آشناست زیرا همیشه در کنار پیامبر بوده و آبشار وحى که بر جان پیامبر فرود مى‏آمده روح او را سیراب میکرده است و پیامبر فرماید یا على آنچه من بینم تو مى‏بینى و آنچه من میشنوم تو مى ‏شنوى .

فریبکاران

خطبه‏اى از امام وفا همراه با راستى است و من سپرى نگهدارتر از آن نمى ‏شناسم و آنکس که بداند بکجا بازمیگردد و معاد را بشناسد ، هرگز به فریبکارى دست نمى ‏زند و ما ، در روزگارى بسر مى ‏بریم که بیشتر مردمش ، حیله گران را زیرک مى‏شمارند و نادانان ، فریبکاران را بدرست اندیشى مى‏ستایند ، آنها را چه م ى‏شود ؟ خدایشان بکشد .

بینایان پردانش و دیدهم راه فریب را مى ‏دانند ولى آنرا مانع فرمان و نهى خدا میدانند و با این که توان فریبکارى را دارند از آن کناره میگیرند ولى فرصت طلبانى که پاى‏بند ایمان نیستند از آن بهره میگیرند

على و اخلاق

انسان‏سازى ، فردسازى ، خودسازى ، تلطیف و تعدیل غرائز ،مبارزه با تباهى ، رشد و گسترش پاکى ، تحکیم برتریها و بالاخره ایجاد مکتب اخلاق ، از مهمترین ، فورى ‏ترین و ضرورى ‏ترین مواردى است که اسلام به آن عنایتى خاص دارد و قرآن کریم هندسه اخلاق آدمى را بدقیق‏ترین رسمى ، ترسیم فرموده و پیروان خود را برعایت نکات والاى آن برانگیخته و پیامبر اسلام بزرگترین نمونه اخلاقى انسانیت است بدانسان که خداوند درباره‏اش میفرماید ( تو بزرگترین اخلاق را دارائى ) 2

-----------
( 1 ) نامه 62 نهج البلاغه

-----------
( 2 ) سوره قلم

 

پیامبر نمونه والا و مجسم اخلاق قرآنى بود چنانکه همسرش درباره‏اش گفت : ( خلق پیامبر ، همان اخلاق قرآن بود ) و همین دستورهاى علمى و نمودارهاى عملى بود که مدینه فاضله حقیقى نه تخیلى افلاطونى را پدید آورد و امت اسلامى عظیم‏ترین و پاکترین خویها را حائز گردید .

على هم با هندسه اخلاق ، عدالت هستى را در وجود انسانها تجلى داد و خود بزرگترین اخلاق را داشت چنانکه میفرمود :

سیرها و گرسنه ‏ها

خطبه‏اى که درباره سیرها و گرسنه‏ ها بیان فرمود .

اى بندگان خدا ، شما و آرزوهایتان در این دنیا مهمانید ،مهمان‏یى که دورانش بپایان میرسد ، و وامدارانى هستید که باید وام خویش را بپردازید ، روزگارتان پایان مى ‏یابد و کردارتان باقى میماند ،چه بسیارند کسانى که در دنیا تلاش کردند و عمر خویش تباه کردند و کوشیدند و زیان دیدند ، شما اکنون در روزگارى بسر میبرید که نیکیها پشت کرده و بدیها روى آورده‏اند و اهریمن بنابودى مردم طمع بسته است . اکنون ، شیطان ، نیروهایش توان گرفته و فریبش گسترش یافته و بشکار مردم دست زده است .

به این مردم نگاه کن ، و ببین که تهیدست برنج افتاده و توانگر بنعمت خداوند ناسپاس است و بخیل حق خدا را نمى‏پردازد و از کمک به نیازمندان بخل میورزد و سرکشان چنانند که گوششان پندها را نمى ‏شنود .

کجایند نیکوکاران و شایستگان شما و آزاد مردان و بخشندگانتان ؟

کجایند آنان که در سوداگریشان پارسا و در راه و روششان پاکدل بودند ؟

زنان

بخشى از گفتارى که پس از جنگ جمل و ناروائیهاى عایشه درباره زنان بیان فرمود :

از زنان بد پرهیز کنید و از خوبهاشان پروا گیرید ، در کارهاى نیک فرمانشان نبرید تا از شما نخواهند که در بدیها پیروشان باشید .

سرشت‏هاى انسان

از سخنان امام درباره سرشتهاى انسان .

در وجود انسان نیروهائى از حکمت و غرائزى متضاد ، ایجاد شده است

گروه


سخنى که امام درباره دوستان و دشمنان خویش فرمود :

بزودى دو گروه درباره من نابود میشوند ، دوستى که در دوستى من زیاده روى کند و به راه غیر حق کشانده شود و دشمنى که در دشمنیش از حد بگذرد و بباطل رود و بهترین مردم درباره من کسانى هستند که راه میانه را برگزینند و بر آن راه روند ، راه شهرهاى بزرگ را در پیش گیرید ، زیرا دست خداوند بهمراه اجتماع است .

سخنى دیگر از امام درباره این دو گروه درباره من دو مرد ، هلاک شدند ،

على و دنیا

دنیا و جهان زیباى طبیعت ، آفریده محبوب و پرانعام خداوندى است و انسان فرزند دنیاست و از دامان پربرکتش بهره مى‏برد و به او مهر و عشق میورزد ، انسان پیوند و پیوستى ناگسستنى با دنیا دارد و جهان هم ارتباطى با خدا و این جهان زیبا و منظم و پرفیض نشانه عظمت و یکتائى و مهربانى خداست و آسمانها و زمین و دریاها و کوهها و ابرها و بارانها و گیاهها و بادها همه آیات خدایند و چهره زیباى خدا در گلبرگها و چشمه‏سارها و رودبارها و جنگلها و اندام زیباى پرندگان و چرندگان و ماهیان دریا و در تلألو ستارگان و تابش خورشید و هواى مصفا و بالاخره در چهره انسان متجلى است و این زیبائیها همه از اوست و همه آیات اوست و بر ماست که جهان طبیعت و دنیاى پربهره و گسترده‏اى را که در آن زیست مى ‏کنیم دوست بداریم و از برکتهاى خجسته و نعمتهاى گونه‏گون آن بهره گیریم وزندگانى پاکیزه و رفاه‏آورى را براى خویشتن فراهم آوریم.