.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

۸۶ مطلب با موضوع «ترجمه نهج البلاغه :: جعفر شهیدی» ثبت شده است

ترجمه خطبه های 126 - 130 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 126- درباره تقسیم بیت المال

چون بر او خرده گرفتند که چرا بیت المال را مساوی بخشیده است مرا فرمان می دهید تا پیروزی را بجویم به ستم کردن درباره آن که والی اویم؟ به خدا که، نپذیرم تا جهان سر آید، و ستاره ای در آسمان پی ستاره ای برآید. اگر مال از آن من بود، همگان را برابر می داشتم- که چنین تقسیم سزا است- تا چه رسد که مال، مال خدا است. بدانید که بخشیدن مال به کسی که مستحق آن نیست، با تبذیر، و اسراف یکی است. قدر بخشنده را در دنیا بالا برد و در آخرت فرود آرد، او را در دیده مردمان گرامی کند، و نزد خدا خوار گرداند. هیچ کس مال خود را آنجا که نباید نداد، و به نا مستحق نبخشود، جز آنکه خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود، و دوستی شان از آن دیگری بود. پس اگر روزی پای او لغزید، و

ترجمه خطبه های 121 - 125 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 121-خطاب به خوارج

که به خوارج گفت. اما به اردوی آنان رفت و آنان به گماردن داوران خرده می گرفتند. امام فرمود: (همه شما در صفین با ما بودید؟ گفتند: بعضی از ما بودند و بعضی نبودند. فرمود: پس جدا شوید، آنان که در صفین بوده اند دسته ای، و آنان که نبوده اند دسته دیگر، تا با هر دسته چنان که درخور آن است سخن گویم، و مردم را آواز داد که: سخن مگویید و به گفته من گوش دهید. و با دل خود به من رو آرید. پس از آن کس که گواهی خواهم، چنان که داند، در آن باب سخن گوید. سپس امام (ع) سخنانی دراز، بدانها فرمود که از آن جمله است:) آیا هنگامی که از روی حیلت، و رنگ، و فریب و نیرنگ، قرآنها را برافراشتند، نگفتید برادران ما و همدینان مایند. از ما، گذشت از خطا طلبیدند، و به کتاب خدا گراییدند. رای، از آنان پذیرفتن است و بدانها رهایی بخشیدن. به شما گفتم، این کاری است که آشکار آن پذیرفتن داوری قرآن است، و نهان آن دشمنی با خدا و ایمان. آغاز آن مهربانی است، و پایان آن پشیمانی، به کار خود پردازید، و در راه خویش پیش بتازید. در کار جهاد دندان بفشارید، و

ترجمه خطبه های 116 - 120 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 116-موعظه یاران

و از سخنان آن حضرت است نه مالهایی بخشیدید در راه کسی که آن مالها را روزی کرد، و نه جانهایی به خطر افکندید به خاطر آنکه آن جانها را پدید آورد. شما، به نام خدا خود را از دیگر بندگان خدا گرامیتر می شمارید، و خدا را در دیده بندگان وی حرمت نمی گذارید. پند گیرید از فرود آمدنتان در خانه های کسان، که پیش از شما می بودند در آن، و

ترجمه خطبه های 111 - 115 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 111-درباره ملک الموت

که در آن ذکر ملک الموت را کرده است آیا چون به خانه ای درآمد از آمدن او آگاه می شوی؟ آیا هنگامی که یکی را می میراند، او را می بینی، بچه را چگونه در شکم مادر می میراند؟ از راه اندام مادر به درون او در می شود؟ یا روح به اذن پروردگارش بدو پاسخ می دهد؟ یا او با کودک، درون شکم مادر به سر می برد؟ آن که وصف آفریده ای چون خود را نتواند، صفت کردن خدای

ترجمه خطبه های 106 - 110 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 106-در یکی از ایام صفین

در یکی از روزهای صفین همانا، از جای کنده شدن و بازگشت شما را در صفها دیدم. فرومایگان گمنام و بیابان نشینان از مردم شام، شما را پس می رانند، حالی که شما گزیدگان عرب، و جاندانه های شرف، و پیشقدم در بزرگواری، و بلندمرتبه و دیداری هستید. سرانجام سوزش سینه ام فرو نشست که در واپسین دم دیدم آنان را راندید، چنانکه شما را راندند، و از جایشان کندید چنانکه از جایتان کندند. با تیرهاشان کشتید و با نیزه هاشان از پای درآوردید. تا آنجا که هر یک دیگری را می راند- و پیشین آنان خود را به جای پسین می رساند-، همچون شتران تشنه که از حوضهاشان برانند، و

ترجمه خطبه های 101 - 105 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 101-در زمینه سختیها

و از سخنان اوست که همچون خطبه است و آن روزی است که خدا پیشینیان و پسینیان را در آن فراهم آرد، برای رسیدگی به حساب کار، و پرداخت پاداش کردار. آنان فروتنانه برپایند، عرق تا گوشه دهنهاشان روان، و زمین زیر پایشان لرزان، نیکو حالترین آنان کسی است که جای نهادن دو پایی بیابد، یا برای راحت خود فراخ جایی.

از این سخنان است: فتنه هایی چون تاریکی شب، نه نیرویی تواند با آن بستیزد، و نه شکست خورد و بگریزد.- چون شتر- مهار کرده، و پالان نهاده، روی به شما آرد، و کشنده آن وی را به شتافتن وا دارد، و سوارش آن را براند تا آنجا که توان دارد. فتنه جویان گروهی هستند شرور، با آزار سخت، خون ریز، و اندک رخت. مردمی با آنان جهاد کنند که در دیده متکبران خوارند، و در روی زمین گمنام و بی مقدار، و در آسمان شناخته و پدیدار. این هنگام وای بر تو، ای بصره! از سپاهی که بلاست، و نمونه ای از کیفر خداست. نه گردی انگیزد، و

ترجمه خطبه های 96 - 100 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 96-در باب اصحابش

اگر ستمکار را مهلت داد از او نرسته است، بلکه خدا بر گذرگاه او نشسته است- تا در بندش آرد-، و چون استخوان گلوگیر، نای اش را بفشارد. بدانید! به خدایی که جانم در دست اوست، این مردم بر شما پیروز خواهند شد، نه از آن رو که از شما به حق سزاوارترند، بلکه چون شتابان فرمان باطل حاکم خود را می برند. و شما در گرفتن حق من کند کارید- و هر یک کار را به دیگری وا می گذارید-. امروز مردم از ستم حاکمان خود می ترسند، و من از ستم رعیت خویش. خواستم تا برای جهاد بیرون شوید در خانه خزیدید، سخن حق را به گوش شما خواندم، نشنیدید. آشکارا و نهانتان خواندم پاسخ نگفتید، اندرزتان دادم نپذیرفتید. آیا حاضرانی هستید دور؟ به گفتار چون اربابان، به کردار چون مزدور؟ سخن حکمت بر شما می خوانم از آن می رمید، چنان که باید اندرزتان می دهم می پراکنید، به جهاد مردم ستمکارتان بر می انگیزانم، سخن به پایان نرسیده چون مردم سبا این سو و آن سو می روید. به انجمنهای خویش باز می گردید و خود را فریب خورده موعظت وا می نمایید. بامدادان شما را راست می کنم، شامگاهان چون کمان خمیده پشت، سویم باز می آیید. شما را اندرز دادن، سنگ خارا به ناخن سودن است و

ترجمه خطبه های 91 - 95 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 91-پس از کشته شدن عثمان

چون پس از کشته شدن عثمان خواستند با او بیعت کنند مرا بگذارید و دیگری را به دست آرید، که ما پیشاپیش کاری می رویم که آن را رویه هاست، و گونه گون رنگهاست. دلها برابر آن بر جای نمی ماند و خردها بر پای. همانا کران تا کران را ابر فتنه پوشیده است و راه راست ناشناسا گردیده، و بدانید که اگر من درخواست شما را پذیرفتم با شما چنان کار می کنم که خود می دانم، و به گفته گوینده و ملامت سرزنش کننده گوش نمی دارم. و اگر مرا واگذارید همچون یکی از شمایم، و برای کسی که کار خود را بدو می سپارید، بهتر از دیگران فرمانبردار و شنوایم. من اگر

ترجمه خطبه های 86 - 90 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 86-موعظه یاران

بندگان خدا! همانا محبوبترین بنده نزد خدا، بنده ای است که خدا او را در پیکار نفس یار است، بنده ای که از درون، اندوهش شعار است، و از برون ترسان و بیقرار است. چراغ هدایت در دلش روشن است و برگ روز مرگش - که آمدنی است- معین. مرگ درونما را به خود نزدیک ساخته، و- ترک لذت را- که سخت است، آسان شمرده، و دل از هوس پرداخته. دیده، و نیک نظر کرده. به یاد خدا بوده، و کار بیشتر کرده. از آبی که شیرین است و خوشگوار، و آبشخور آن نرم و هموار، به یک بار سیر نوشیده و در پیمودن راه راست کوشیده. جامه آرزوهای دنیا وی برون کرده، دل از همه چیز پرداخته، و به یک چیز روی آورده. از کوردلان به شمار نه، و پیروان هوا را شریک و یار نه. کلید درهای هدایت گردید، و قفل درهای هلاکت. راه خود را به چشم دل دید. و آن را که خاص اوست، رفت- و به چپ و راست ننگرید-. نشانه راهش را شناخت، و

ترجمه خطبه های 81 - 85 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 81-در نکوهش دنیا

در وصف دنیا چه ستایم خانه ای را که آغاز آن رنج بردن است، و پایان آن مردن. در حلال آن حساب است، و در حرام آن عقاب. آن که در آن بی نیاز است، گرفتار است، و آن که مستمند است اندوه بار. آن که در پی آن کوشید بدان نرسید، و آن که به دنبال آن نرفت، او رام وی گردید. آن که بدان نگریست، حقیقت را به وی نمود، و آن که در آن نگریست، دیده اش را بر هم دوخت. (می گویم، اگر نگرنده در گفته امام من ابصر بها بصرته نیک بیندیشد در آن از معنی عجیب و اندیشه ژرف نگر آن بیند که به نهایت آن نتوان رسید، و ژرفای آن را نتوان دید، به خصوص که با گفته او (ع) مقارن شود که و من ابصر الیهااعمته که فرق میان ابصر بها و ابصر الیها تا کجاست. و

ترجمه خطبه های 76 - 80 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 76-نکوهش رفتار بنی امیه

فرزندان امیه میراث محمد (ص) را اندک اندک به من می رسانند، چنان که شتربچه را اندک اندک شیر بنوشانند. به خدا، که اگر زنده مانم بیت المال را پراکنده گردانم، چنان که قصاب پاره شکمبه خاک آلوده را به دور افکند. (و التراب الوذمه نیز روایت شده است، و آن قلب در عبارت است الوذام التربه. و گفته امام لیفوقوننی یعنی اندک اندک از مال به من می دهند، چنان که نوشاندن شیر به شتربچه، و آن یکبار دوشیدن است. و

ترجمه خطبه های 71 - 75 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 71-درود بر پیامبر

و از خطبه های آن حضرت است که در آن مردم را آموخت که چگونه بر پیامبر درود فرستند بار خدایا! ای گستراننده هر گسترده، و ای برافرازنده آسمانهای بالا برده، ای آفریننده دلها، بر وفق سرنوشت، بدبخت بود و یا نیکو سرشت! بهترین درودها و پر بارترین برکتها را خاص بنده و پیامبر خود گردان، که خاتم پیامبران پیشین است، و گشاینده درهای بسته رحمت بر مردم زمین. آشکار کننده حق با برهان، فرو نشاننده طغیان و در هم کوبنده شوکت گمراهان. چنان که او بار رسالت را نیرومندانه برداشت و حق آن را چنان که باید بگذاشت. در انجام فرمانت برپا، و در طلب خشنودی ات پویا، نه از اقدامی روگردان و نه در عزمی سست و ناتوان. وحی تو را به گوش جان شنوا و عهد تو را نگهبان، و در راه اجرای فرمان تو روان. چندان که چراغ جویندگان حق را فروغ بخشید، و بر سر راه گمراهان چون خورشیدی بدرخشید، و

ترجمه خطبه های 66 - 70 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 66-در معنی انصار

درباره انصار (چون به امیرالمومنین (ع) خبر دادند که پس از رسول اکرم در سقیفه چه گذشت، فرمود: انصار چه گفتند؟ گفتند سخن آنان این بود که از ما امیری و از شما امیری. فرمود): چرا بر آنان حجت نیاوردید که: رسول خدا (ص) سفارش فرمود با نیکوکاران انصار نیکی کنید، و از گناهکارانشان درگذرید؟ (گفتند در این چه حجتی است؟ فرمود:) اگر امارت از آن آنان می بود، سفارش آنان را کردن، درست نمی نمود. (سپس پرسید: قریش چه گفتند؟ گفتند:). (حجت آوردند که آنان درخت رسولند. فرمود:) حجت آوردند که درختند و خلافت را بردند و

ترجمه خطبه های 61 - 65 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 61-هشدار به کشته شدن

از سخنان آن حضرت است چون از ناگهان کشته شدنش ترساندند مرا پوششی استوار است که از جانب کردگار است. چون عمرم سر آید از هم گشاید و مرا تسلیم مرگ نماید. آن گاه، نه تیر روی برتابد و

ترجمه خطبه های 56 - 60 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 56-به یاران خود

به یاران خود همانا پس از من مردی بر شما چیره شود، که گلویی گشاده دارد و شکمی فراخ و برون افتاده. بخورد هر چه یابد و بجوید آن چه نیابد. اگر توانید او را بکشید، و نتوانیدش کشت. او شما را فرمان دهد تا مرا دشنام گویید و از من بیزاری جویید. اما دشنام، مرا دشنام دهید که برای من زکات است و برای شما نجات. اما بیزاری، از من بیزاری مجویید که من بر فطرت مسلمانی زادم، و