.:: نهج البلاغه ::.

نهج البلاغه ،گوهر بی نظیر دریای معنویت است که تحصیل و بره مندی از این گوهر موجب سعادت دنیا و آخرت می شود. ( به پایگاه تخصصی نهج البلاغه .......)
.:: نهج البلاغه ::.

جاذبه و بلنداى کلام امام على علیه‏السلام چون قرآن، دل آدمى را روشنى بخشیده و اندیشه را جهت داده و روح را فرح مى‏ نماید .( به عقیده حاج میرزا على آقا شیرازى) نهج‏ البلاغه پرتوى پرفروغ از قرآن و ترجمان آن است و تراوش روحى ملکوتى است که به حق عبدالله بود و اثرى است مفید و سازنده براى بیدار نمودن خفتگان در بستر غفلت دارویى است‏براى شفاى آنان که به بیماریهاى دل وامراض روان مبتلایند و مرهمى است‏براى افرادى که از دردهاى فردى و اجتماعى در تب و تاب هستند و... .


به این سایت رأی بدهید

۱۳۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

ترجمه خطبه های 81 - 85 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 81-در نکوهش دنیا

در وصف دنیا چه ستایم خانه ای را که آغاز آن رنج بردن است، و پایان آن مردن. در حلال آن حساب است، و در حرام آن عقاب. آن که در آن بی نیاز است، گرفتار است، و آن که مستمند است اندوه بار. آن که در پی آن کوشید بدان نرسید، و آن که به دنبال آن نرفت، او رام وی گردید. آن که بدان نگریست، حقیقت را به وی نمود، و آن که در آن نگریست، دیده اش را بر هم دوخت. (می گویم، اگر نگرنده در گفته امام من ابصر بها بصرته نیک بیندیشد در آن از معنی عجیب و اندیشه ژرف نگر آن بیند که به نهایت آن نتوان رسید، و ژرفای آن را نتوان دید، به خصوص که با گفته او (ع) مقارن شود که و من ابصر الیهااعمته که فرق میان ابصر بها و ابصر الیها تا کجاست. و

ترجمه خطبه های 76 - 80 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 76-نکوهش رفتار بنی امیه

فرزندان امیه میراث محمد (ص) را اندک اندک به من می رسانند، چنان که شتربچه را اندک اندک شیر بنوشانند. به خدا، که اگر زنده مانم بیت المال را پراکنده گردانم، چنان که قصاب پاره شکمبه خاک آلوده را به دور افکند. (و التراب الوذمه نیز روایت شده است، و آن قلب در عبارت است الوذام التربه. و گفته امام لیفوقوننی یعنی اندک اندک از مال به من می دهند، چنان که نوشاندن شیر به شتربچه، و آن یکبار دوشیدن است. و

ترجمه خطبه های 71 - 75 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 71-درود بر پیامبر

و از خطبه های آن حضرت است که در آن مردم را آموخت که چگونه بر پیامبر درود فرستند بار خدایا! ای گستراننده هر گسترده، و ای برافرازنده آسمانهای بالا برده، ای آفریننده دلها، بر وفق سرنوشت، بدبخت بود و یا نیکو سرشت! بهترین درودها و پر بارترین برکتها را خاص بنده و پیامبر خود گردان، که خاتم پیامبران پیشین است، و گشاینده درهای بسته رحمت بر مردم زمین. آشکار کننده حق با برهان، فرو نشاننده طغیان و در هم کوبنده شوکت گمراهان. چنان که او بار رسالت را نیرومندانه برداشت و حق آن را چنان که باید بگذاشت. در انجام فرمانت برپا، و در طلب خشنودی ات پویا، نه از اقدامی روگردان و نه در عزمی سست و ناتوان. وحی تو را به گوش جان شنوا و عهد تو را نگهبان، و در راه اجرای فرمان تو روان. چندان که چراغ جویندگان حق را فروغ بخشید، و بر سر راه گمراهان چون خورشیدی بدرخشید، و

ترجمه خطبه های 66 - 70 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 66-در معنی انصار

درباره انصار (چون به امیرالمومنین (ع) خبر دادند که پس از رسول اکرم در سقیفه چه گذشت، فرمود: انصار چه گفتند؟ گفتند سخن آنان این بود که از ما امیری و از شما امیری. فرمود): چرا بر آنان حجت نیاوردید که: رسول خدا (ص) سفارش فرمود با نیکوکاران انصار نیکی کنید، و از گناهکارانشان درگذرید؟ (گفتند در این چه حجتی است؟ فرمود:) اگر امارت از آن آنان می بود، سفارش آنان را کردن، درست نمی نمود. (سپس پرسید: قریش چه گفتند؟ گفتند:). (حجت آوردند که آنان درخت رسولند. فرمود:) حجت آوردند که درختند و خلافت را بردند و

ترجمه خطبه های 61 - 65 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 61-هشدار به کشته شدن

از سخنان آن حضرت است چون از ناگهان کشته شدنش ترساندند مرا پوششی استوار است که از جانب کردگار است. چون عمرم سر آید از هم گشاید و مرا تسلیم مرگ نماید. آن گاه، نه تیر روی برتابد و

ترجمه خطبه های 56 - 60 نهج البلاغه ( شهیدی )

خطبه 56-به یاران خود

به یاران خود همانا پس از من مردی بر شما چیره شود، که گلویی گشاده دارد و شکمی فراخ و برون افتاده. بخورد هر چه یابد و بجوید آن چه نیابد. اگر توانید او را بکشید، و نتوانیدش کشت. او شما را فرمان دهد تا مرا دشنام گویید و از من بیزاری جویید. اما دشنام، مرا دشنام دهید که برای من زکات است و برای شما نجات. اما بیزاری، از من بیزاری مجویید که من بر فطرت مسلمانی زادم، و

خطبه 51-یاران معاویه و غلبه بر فرات

و از خطبه های آن حضرت است چون سپاهیان معاویه در نبرد صفین شریعه فرات را گرفتند، و یاران علی را از برداشتن آب باز داشتند از شما خواستند تا دست به جنگ بگشایید. پس یا به خواری بر جای بپایید و از رتبه ای که دارید فروتر آیید، یا شمشیرها را از خون تر کنید، و آب را از کف آنان به در کنید. خوار گشتن و زنده ماندنتان مردن است، و کشته گشتن و پیروز شدن، زنده بودن. معاویه گروهی نادان را به دنبال خود می کشاند و حقیقت را از آنان می پوشاند. کورکورانه پی او می تازند تا

خطبه 46-در راه شام

هنگام قصد رفتن به شام خدایا به تو پناه می برم از سختی سفر، و رنج و اندوه حضر، و منظر زشت مال، و بد حالی فرزند و عیال، خدا یا تو در سفر یار و همراهی، و برای بازماندگان نگاهبان و پناهی، جز تو چنین که تواند الهی! چه، آن کس را که در خانه گمارند به کار همراهی سفر نیاید، و آن که همراه است نگاهبانی خانه را

خطبه 41-وفاداری و نهی از منکر

مردم! همانا وفا همزاد راستی است، و هیچ سپری چون وفا بازدارنده گزند نیست. و بی وفایی نکند، آن که می داند او را چگونه بازگشتگاهی است. ما در روزگاری بسر می بریم که بیشتر مردم آن بی وفایی را زیرکی دانند، و نادانان آن مردم را گربز و چاره اندیش خوانند. خداشان کیفر دهد! چرا چنین می پندارند؟ گاه بود که مرد آزموده و دانا از چاره کار آگاه است، اما فرمان خدا وی را مانع راه است. پس دانسته و توانا بر کار، چاره را وا گذارد تا آن که پروای دین ندارد، فرصت شمارد و

خطبه 36-در بیم دادن نهروانیان

در ترساندن خارجیان نهروان شما را از آن می ترسانم که کشته در کرانه این رود افتاده باشید، و در پست و بلندیهای این مغاک افکنده. نه برهانی روشن از پروردگار داشته باشید، و نه حجتی آشکار، آواره خانه و دیار، و به دام قضا گرفتار. شما را از کارحکمیت بازداشتم، و سر باز زدید. با من درافتادید و مخالفت ورزیدید. چندان که رای خود را در کار هوای شما کردم. شما ای سبکسران، ای بیخردان نادان، ای ناکسان! من نه

خطبه 31-دستوری به ابن عباس

به پسر عباس چون او را نزد زبیر فرستاد تا وی را به طاعت خویش بازگرداند، پیش از جنگ جمل با طلحه دیدار مکن، که گاوی را ماند شاخها راست کرده، به کار دشوار پا گذارد و آن را آسان پندارد. به سر وقت زبیررو، که خویی نرمتر دارد، و بدو بگو خالزاده ات گوید: در حجاز مرا شناختی، و در عراق نرد بیگانگی باختی، چه شد که بر من تاختی؟ (می گویم، جمله (فما عدا مما بدا) نخستین بار از او شنوده شده است.)

خطبه 26-اعراب پیش از بعثت

همانا خدا محمد را برانگیخت، تا مردمان را بترساند، و فرمان خدا را چنان که باید رساند. آن هنگام شما ای مردم عرب! بدترین آیین را برگزیده بودید، و در بدترین سرای خزیده. منزلگاهتان سنگستانهای ناهموار، همنشینتان گرزه مارهای زهردار. آبتان تیره و ناگوار، خوراکتان گلو آزار. خون یکدیگر را ریزان، از خویشاوند بریده و گریزان. بتهاتان همه جا بر پا، پای تا سر آلوده به خطا.

و از این خطبه است نگریستم و دیدم مرا یاری نیست، و جز کسانم مددکاری نیست. دریغ آمدم که آنان دست به یاریم گشایند، مبادا که به کام مرگ درآیند. ناچار خار غم در دیده شکسته، نفس در سینه و

خطبه 21-در توجه به قیامت

منزلگاه آخرین پیشاپیش شماست، و مرگ سرود خوانان در پس. سبکبار باشید تا زودتر برسید، که پیش رفتگان را بداشته اند، و در انتظار رسیدن شما نگاه داشته اند. (می گویم، پس از کلام خدا و سخنان محمد مصطفی، این سخنان را با هر گفتار بسنجند، از آن بیش باشد و در مسابقه پیش، و چون جمله (تخففوا تلحقوا) هیچ کلامی اندک لفظو بسیار معنی نیست. جمله ای است دور تک، که آکنده از معرفت است و

خطبه 16-به هنگام بیعت در مدینه

چون در مدینه با او بیعت کردند آنچه می گویم در عهده خویش می دانم، و خود آن را پایندانم، آن که عبرتهای روزگار او را آشکار شود و از آن پندپذیرد و از کیفرها که پیش چشم اوست عبرت گیرد، تقوی او را نگه دارد، و به سرنگون شدنش در شبهه ها نگذارد. بدانید که روزگار دگر باره شما را در بوته آزمایش ریخت، مانند روزی که خدا پیامبر شما را برانگیخت. به خدایی که او را به راستی مبعوث فرمود، به هم خواهید درآمیخت، و چون دانه که در غربال ریزند، یا دیگ افزار که در دیگ ریزند، روی هم خواهید ریخت، تا آن که در زیر است زبر شود، و آن که بر زبر است به زیر در شود، و آنان که واپس مانده اند، پیش برانند، و آنان که پیش افتاده اند واپس مانند. به خدا سوگند، کلمه ای از حق را نپوشاندم، و دروغی بر زبان نراندم که از چنین حال و چنین روز، آگاهم کرده اند هان ای مردم! خطاکاریها چون اسبهای بد رفتارند و خطاکاران بر آن سوار، عنان گشاده می تازند تا سوار خود را به آتش دراندازند. هان ای مردم! پرهیزگاری بارگیهایی را ماند رام، سواران بر آنها عنان بدست و

خطبه 0-خطاب به محمد حنفیه

به پسرش، محمد حنفیه چون در نبرد جمل پرچم را بدو سپرد اگر کوهها از جای کنده شود، تو جای خویش بدار! دندانها را بر هم فشار، و کاسه سرت را به خدا عاریت سپار! پای در زمین کوب و چشم بر کرانه سپاه نه، و بیم بر خود راه مده! و بدان که پیروزی از سوی خدا است!

خطبه 12-پس از پیروزی بر اصحاب جمل

(چون خدا او را در نبرد جمل پیروز ساخت، یکی از یاران وی گفت: دوست داشتم برادرم فلان، اینجا بود تا ببیند خدا چگونه تو را بر دشمنانت نصرت بخشید. فرمود: (برادرت دوستدار ما است؟) گفت آری. فرمود:) پس با ما بوده است. مردمانی هم که هنوز در پشت پدران و زهدان مادرانند، در این کارزار با ما هستند، مردمی که گردش روزگار نابیوسان آنان را روی کار آورد و